گنجور

 
صائب تبریزی

در کودکی از جبهه من عشق عیان بود

گهواره ز بیتابی من تخت روان بود

انگشت نما بود دل سوخته من

آن روز که از عشق نه نام ونه نشان بود

نابسته به ظاهر کمر هستی موهوم

در رشته جان پیچ وخم موی میان بود

از خاک نشینان عدم بود خرابات

روزی که دل ازجمله خونابه کشان بود

بیدارشد ازناله من چرخ گرانخواب

بیتابی من سلسله جنبان زمان بود

. . . جگر لاله ستان بود نمکسود

تا شور جنونم نمک خوان جهان بود

آن درد نصیبم که در ایام بهاران

رنگم گل روی سبد فصل خزان بود

از من به چه تقصیر قدم باز گرفتی

رفتار تو در خانه دل آب روان بود

سیرابم ازین وادی تفسیده برون برد

از صبر عقیقی که مرا زیر زبان بود

چون دست سبو زیر سر از فکر تو شد خشک

دستی که براوبوسه ناکرده گران بود

از خون شهیدان تو دایم جگر خاک

رنگین تر و شادابتر از لاله ستان بود

صائب نشد از وصل تسلی دل خونین

در دامن گل شبنم من دل نگران بود

 
 
 
سنایی

از هر چه گمان برد دلم یار نه آن بود

پندار بد آن عشق و یقین جمله گمان بود

آن ناز تکلف بد و آن مهر فسون بود

وان عشق مجازی بد و آن سود زیان بود

بر روی رقم شد شرری کز دل و جان تافت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

یاری که رخش ماه و قدش سرو روان بود

دادیم بدو جان و دل و مصلحت آن بود

چون دیدمش از دور بدانشکل و بدان قد

گفتم که جفاکار بود راست چنان بود

فی الجمله مرا زیروزبر کرد که در عشق

[...]

خواجوی کرمانی

دیشب همه شب منزل من کوی مغان بود

وز ناله ی من مرغ صراحی بفغان بود

همچون قدحم تا سحر از آتش سودا

خون جگر از دیده ی گرینده روان بود

با طلعت آن نادره ی دور زمانم

[...]

کمال خجندی

زآن پیش که جان در تتق غیب نهان بود

عکس رخ دلدار در آئینه جان بود

از خواب عدم دیده دل نا شده بیدار

در دیده و دل نقش خیال تو عیان بود

آن دم که نبود از دل و جان هیچ نشانی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

آن لحظه که جان در تتق غیب نهان بود

در دیدهٔ ما نقش خیال تو عیان بود

بودیم نشان کردهٔ عشق تو در آن حال

هر چند در آن حال نه نام و نه نشان بود

عشق تو خیالی است که ما زنده از آنیم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه