حُسن را پوشیده در خط چون عنبر کردهاند
چشمه آیینه را خسپوش جوهر کردهاند
خاکساران محبت را به چشم کم مبین
گنجها را پادشاهان خاک بر سر کردهاند
رهنوردانی که از خود راه بیرون بردهاند
خویش را فارغ ازین وضع مکرر کردهاند
رفتهام از دست بیرون تا درین دریای تلخ
استخوانم را به شیرینی چو گوهر کردهاند
جای حیرت نیست جسم ما اگر جان شد ز عشق
اهل همت موم را بسیار عنبر کردهاند
تلخکامانی که دندان بر جگر افشردهاند
ساغر تبخاله را پر آب کوثر کردهاند
در چنین دریای بیزنهار، مردم چون حباب
بادبان کشتی خود دامن تر کردهاند
آرزوی خام مردم را به دوزخ میبرد
عودهای خام را در کار مجمر کردهاند
از وجود ما چنین تیره است دریای حیات
ماهیان این آب روشن را مکدر کردهاند
سخت جانان بر حریر عافیت آسودهاند
چون شرر روشندلان از سنگ بستر کردهاند
نقد خود را از کسالت نسیه میسازند خلق
خودحسابان هر نفس را صبح محشر کردهاند
شعلهرویان چون نمیگیرند در یک جا قرار
سینهٔ ما را چرا همچشم مجمر کردهاند؟
چند در زیر فلک سرگشته باشم، سوختم
وقت جمعی خوش که در گرداب لنگر کردهاند
ذرهای از خار خار عشق فارغبال نیست
نی به ناخن مور را از عشق شکر کردهاند
از سخنهای تو صائب صفحههای سادهدل
دامن خود چون صدف لبریز گوهر کردهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مسلمانان خلایق حالْ دیگر کردهاند
از سر بیحرمتی معروف، منکَر کردهاند
در سماع و پند، اندر دیدنِ آیات حق
چشم عبرت کور و گوش زیرکی کر کردهاند
کار و جاه سروران شرع در پای اوفتاد
[...]
آزر و مانی که صورتهای دلبر کرده اند
نی رخ چون ماه و نی زلف چو عنبر کرده اند
عنبرین گیسوی و مه دیدار آن دلبر مرا
بی نیاز از صورت مانی و آزر کرده اند
نرگسش چشم است و سروش قد و خوبان نام او
[...]
عاشقان چون عزم رفتن سوی دلبر کرده اند
در طریق عشق پا از تارک سر کرده اند
بر رخ چون آتش جانان سپند جان خویش
تا بسوزد از دل پر درد مجمر کرده اند
بی بصارت بوده اند آنها که رویش دیده اند
[...]
کنیتت مرغان طوبی صد ره از بر کردهاند
مدحتت کروبیان عرش دفتر کردهاند
فهم و همت مشکلات راه دین پیودهاند
دست و طبعت سیم و زر را خاک بر سر کردهاند
قدرتت را شرح در فصل سلاسل خواندهاند
[...]
پیش ازین کاین چارطاق هفت منظر کردهاند
وز فروغ مهر عالم را منوّر کردهاند
پیش از آن کانواع موجودات در صبح وجود
سر ز بالین کمین گاه عدم بر کردهاند
محضر فرماندهی بر نام خسرو بستهاند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.