تا خیال آن بهشتی رو مرا منظور بود
پرده های چشم حیرانم نقاب حور بود
در کدوی من می وحدت به کام دل رسید
خام بود این باده تا در کاسه منصور بود
بی تأمل مهر خاموشی زلب برداشتم
شهد را شان دگر در خانه زنبور بود
این زمان در قبضه قارون بود روی زمین
رفت آن عهدی که قارون در زمین مستور بود
آبروی فقر را می داشتم دایم عزیز
کاسه در یوزه من کاسه فغفور بود
داد ما را چون نمی دادی تو ای بیدادگر
شکوه ما را شنیدن از مروت دور بود
سرد شد از رفتن فرهاد دست و دل مرا
پنجه من قوتی گر داشت از هم زور بود
از کشاکش یک زمان آسوده ام نگذاشت چرخ
فرش دایم چون کمان در خانه من زور بود
( . . . ن) دارد کنون از خودنمایی تکیه گاه
آن سری کز بیخودیها در کنار حور بود
از کمال خود ندیدیم بهره جز عین الکمال
هاله ماه تمام من زچشم شور بود
کرد صائب تلخی زهر فنا شیرین به خود
هر که از خوان جهان قانع به تلخ و شور بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تحلیل درونی شاعر و تجربیات او از عشق، فقر و جبر زندگی میپردازد. شاعر به زیباییهای بهشت و حوریها اشاره میکند و از حسرتهای خود در زندگی صحبت میکند. او به بادهای اشاره میکند که در ابتدا تلخ و خام بود و به نوعی نماد ناکامیهای عاشقانهاش است. همچنین، به فقر و تنگدستی خود پرداخته و احساس ناامیدی از بیدادگری دنیا را بیان میکند. در نهایت، بیان میکند که در کنار تلخیها و سختیهای زندگی، باید به آنچه که داریم قانع باشیم، حتی اگر این تلخیها بیپناهی و رنج را به همراه داشته باشند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که چهرهٔ زیبا و بهشتی او در ذهنم بود، پردههایی که بر چشمان حیرانم کشیده شده بود، مانند نقاب حوریان بود.
هوش مصنوعی: در کدویم، درختی که نماد وحدت است، خوشحالی و دلخواهی به دست آمد. این شراب خام و ناچیز بود تا زمانی که در ظرف منصور ریخته شد و ارزش پیدا کرد.
هوش مصنوعی: بدون فکر و تأمل، زبانم را از سکوت برداشت و شیرینی را که در خانه زنبور بود، با طعمی متفاوت احساس کردم.
هوش مصنوعی: در حال حاضر قدرت و ثروت قارون بر زمین حاکم است و آن زمان که او به شکل پنهانی در جامعه وجود داشت، به پایان رسیده است.
هوش مصنوعی: من همیشه آبروی فقر را حفظ میکردم، زیرا کاسهای که در دست داشتم، مانند کاسهای باارزش و گرانبها بود.
هوش مصنوعی: ما از تو چیزی نخواستیم و هرگز از تو انتظار نداشتیم که به ما چیزی بدهی، ای کسی که به ظلم و بیداد معروفی. شنیدن شکایت ما از تو، از آنجا که تو آدمی با مروت نبودی، دور از انصاف به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: دست و دلم از رفتن فرهاد به شدت سرد و بیروح شد. اگر هم قدرتی داشتم، نمیتوانستم از پس این حال سخت برآیم.
هوش مصنوعی: در اثر درگیریها و تغییرات زمان، من آرامش پیدا نکردم. چرخ روزگار همچون کمان در زندگی من فشار و سختی ایجاد کرد.
هوش مصنوعی: در حال حاضر، چیزی که توجه را جلب میکند، موجودی است که به خاطر حماقتها و غفلتها در کنار زیبارویان قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: ما از ویژگیهای عالی خود چیزی جز جلوهی کمال ماه کامل ندیدیم و این دیدگاه ناشی از چشم حسود است.
هوش مصنوعی: صائب، میگوید که هر کسی که از نعمتهای دنیا راضی و قانع باشد، باید تلخی و سختیها را با شیرینی و زیبایی درک کند، چرا که زهر فنا (مرگ و فنا) را هم میتوان به شکلی شیرین و دلپذیر در زندگی پذیرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای رفیقان دوش ما را در سرایی سور بود
رفتم آنجا گر چه راهی صعب و شب دیجور بود
دیدم اندر راه زی درگاه آن شاه بتان
هر چه اندر کل عالم عاشقی مستور بود
از چراغ و شمع کس را یاد نامد زان سبب
[...]
پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود
از شراب لایزالی جان ما مخمور بود
ما به بغداد جهان جان اناالحق میزدیم
پیش از آن کاین دار و گیر و نکته منصور بود
پیش از آن کاین نفس کل در آب و گل معمار شد
[...]
دوش چشم جانم از دیدار شه پرنور بود
مطرب ما زهره و ساقی مجلس حور بود
با عذار ساقی فتان و چشم مست او
زاهد ار بشکست توبه همچو ما معذور بود
تا قدح کرده حدق بهر حمیای جمال
[...]
پایمزد عجز ما بیداد دست زور بود
آنچه کرد اصلاح عیش تلخ بخت شور بود
دوش از بزم نشاط ما نوائی برنخاست
تار گفتی بی تو موی کاسه طنبور بود
با گرانان درنمی آید سبکروحست عشق
[...]
یاد ایامی که بزم عیش ما معمور بود
مغز ما از نشأه می پرده دار حور بود
شیشه می نیم هوشی داشت از همصحبتان
روی مجلس در نقاب بیخودی مستور بود
لاله رویان را دل ما تشنه نظاره ساخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.