از آفتاب چاشنی صبح شد بلند
عمر دوباره یافت ز راه گداز قند
بگذار تا به داغ رهایی شود کباب
صیدی که همچو تاب نپیچد بر آن کمند
ما را چه نسبت است به مجنون که جوش ما
نگذاشت گردباد ز هامون شود بلند
از روی گرم شکوه ما می شود تمام
یک ناله است سرمه آواز این سپند
علم تو چون محیط به اسرار غیب نیست
ز نهار لب ببند ز چون و چرا و چند
چون گل شکفته باش درین انجمن که صبح
تسخیر کرد روی زمین را به نوشخند
در آتش زوال بود نعل رنگ و بو
ز نهار دل به غنچه این بوستان مبند
از گل به وام گوش ستانند بلبلان
در گلشنی که ناله صائب شود بلند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف صبح و زیباییهای آن میپردازد. شاعر از طلوع آفتاب به عنوان چاشنی صبح یاد میکند که زندگی دوبارهای به وجود میآورد. او به آزادی و رهایی اشاره دارد و میگوید که باید از سختیها عبور کرد. شاعر با مقایسه خود با مجنون به احساسات عمیق و شوریدگی اشاره میکند و میگوید که درد و نالهاش نشانهای از عشق و شور زندگی است. همچنین، به زیبایی گلها و دوستیهای عمیق در جمع اشاره میکند و تأکید میکند که نباید درگیر جزئیات بیمعنا شد. در نهایت، شاعر به پرندهها اشاره میکند که از گلها میخوانند و بیان میکند که در فضای پر از عشق و زیبایی، صداها و نالهها به اوج میرسند.
هوش مصنوعی: در روز تازه، آفتاب آمد و عمر دوبارهای را به همراه خود آورد، مانند اینکه قند ذوب شده و شیرینی زندگی را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: اجازه بده تا صیدی که در دام افتاده، با داغ رهایی آزاد شود و نتواند همچون تاب در آن دام بپیچد.
هوش مصنوعی: ما چه ارتباطی با مجنون داریم، وقتی که احساسات و هیجانات ما اجازه نمیدهند که گرد و غبار سرزمین هامون به آسمان برود و بالا رود.
هوش مصنوعی: از چهرهی دلربای ما، تمام احساسات و نالهها نمایان میشود، و صدای دلنشین این عشق، مانند سرمهای است که بر چشمها زینت میدهد.
هوش مصنوعی: دانش تو به اندازهای نیست که به رازهای نهفته پی ببرد، پس از هرگونه سوال و کنجکاوی بیمعنا پرهیز کن.
هوش مصنوعی: در این جمع، همچون گلی درخشان باش که صبح با لبخندش دنیا را تسخیر کرده است.
هوش مصنوعی: در آتش نابودی، جلوه و رنگ نعل از بین میرود، بنابراین دل خود را به زیبایی این بوستان نسپاری.
هوش مصنوعی: در باغی زیبا، بلبلان از گلها آواز میخوانند و نالههایی سر میدهند که صدای آنها به گوش میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این ابلهان که بیسببی دشمن منند
بس بُلفضول و یافهدرای و زَنَخ زنند
اندر مصاف مردی، در شرط شرع و دین
چون خنثی و مخنث نه مرد و نه زنند
مانند نقش رسمی بیاصل و معنیاند
[...]
یا ایهااللوند مرا پای خواست بند
تدبیر من بساز بیک تیز باد گند
معشوق من توئی علف بوق من توئی
من بوق میزنم تو دهل دند دند دند
افسوکی بدار و دو سه تیزکی بلحن
[...]
دور از جمال جاه تو ای صدر ارجمند
افتاد پای بنده به دست شکسته بند
باز آمدی ز راه و نگفتی چگونه ای
تاگفتمی که پای چگونه ست و درد چند
دست قضای بد ز سر نردبان شوم
[...]
معلوم من نشد که جهانش کجا فکند؟
شادانش کرد گردش ایام یا نژند؟
گیتیش در کدام زمین برگشاد کام؟
گردونش در کدام زمین بر نهاد بند؟
ای تاجدار خسرو مغرب که شاه چرخ
در مشرقین ز جاه تو کسب ضیا کند
درگاه توست قبلهٔ پاکان و جان من
الا طواف قبلهٔ پاکان کجا کنند
تن را سجود کعبه فریضه است و نقص نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.