دولت ز دستگیری مردم بپا بود
فانوس این چراغ ز دست دعابود
هر غنچه واشود به نسیمی درین چمن
مفتاح قفل جود ز دست گدا بود
بازیچه نسیم شود کاسه سرش
هر دل که چون حباب اسیر هوا بود
پیکان دهن به خنده چو سوفار باز کرد
تا کی گره به کار من بینوا بود
شرم حضورچشم ز تردامنان مدار
آیینه را به چشم چه نور حیا بود
آماده شکست خودم زیر آسمان
چون دانه ای که در دهن آسیا بود
روزی درین بساط به بخت است واتفاق
ورنه شکر خوش است که رزق هما بود
شوید به آب تیغ ز دل زنگ زندگی
هر کس که چون قلم به سخن آشنا بود
در آتشم ز کشمکش عقل خام خود
آسوده آن سفینه که بی ناخدابود
صائب زخانقه به خرابات روی کن
کانجا شکسته ای که بود بوریا بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف وضعیت دشوار و پریشانی مردم در زیر ظلم و ستم دولت میپردازد. شاعر به واژهها و تصاویری مانند چراغ، غنچه و نسیم اشاره میکند تا احساس ناپایداری و قفل شدن امید را به تصویر بکشد. او به ناامیدی و شکنندگی زندگی انسانی نیز اشاره دارد و میگوید که هر فردی ممکن است در موقعیتی سخت قرار گیرد، مانند دانهای در دهن آسیاب. همچنین شاعر به تضاد بین خوشبختی و زحمت اشاره کرده و بر لزوم بیداری و توجه به حقیقتها تأکید میکند. در پایان، دعوت به بازگشت به ریشهها و مکانهای معنوی و دوری از دنیاهای فریبنده و بیارزش است.
هوش مصنوعی: دولت به کمک افراد جامعه برقرار است، مانند اینکه نور این چراغ به دعای مردم روشن شده است.
هوش مصنوعی: هر غنچهای که در این باغ به نسیم باز میشود، کلید قفل بخشش در دست گدا است.
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند حباب در هوا باشد، سرش همانند کاسهای است که نسیم آن را به بازی میگیرد.
هوش مصنوعی: یک تیرکمان با لبخند خود را به نمایش گذاشت و منِ بیچاره همواره در مشکلات گرفتار شدم.
هوش مصنوعی: اگر حضورت را میبینم، شرمنده میشوم، پس در آینه نگاه نکن که چه نوری از حیا و خجالت در چشمهایم میتابد.
هوش مصنوعی: من خود را برای شکست پذیرفتهام، مانند دانهای که درون آسیاب است و به زودی خرد خواهد شد.
هوش مصنوعی: روزی در این زندگی به شانس و سرنوشت بستگی دارد و گرنه شیرینی زندگی به خوشیای است که نصیب انسان میشود.
هوش مصنوعی: در دل هر کسی که با سخن و بیان آشناست، زنگار زندگی را میتوان با آب تیغ سترد. این نشان میدهد که توانایی بیان و سخن گفتن، میتواند مشکلات و سختیهای زندگی را از بین ببرد و دل را شفاف کند.
هوش مصنوعی: من در آتش جدال و کشمکش ناشی از عقل ناپختهام آسودهام، مانند آن کشتی که بدون ناخدا در دریا رها شده است.
هوش مصنوعی: به دلایلی که حاکی از ناپایداری و بیثباتی جهان است، به مکانهای خوشگذرانی و لذت بالاتر از مکانهای خشک و بیروح برو؛ چرا که آنجا همواره حالتی خاص و جالب توجه دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر سال عمر من به سر آید روا بود
اندی که سال عیش همیشه به جا بود
پایان عاشقی نه پدیدست تا ابد
پس سال و ماه و وقت در او از کجا بود
ای وای و حسرتا که اگر عشق یک نفس
[...]
جانا ، همه خطاب تو با من جفا بود
وز من جفات را همه پاسخ وفا بود
هرگز مباد با تو جفاکار روزگار
ور چه همیشه کار تو با من جفا بود
ای نزد من ز جان و دل من عزیز تر
[...]
مولی قوام دین که بر اقلیم حلّ و عقد
کلک گره گشای تو فرمان روا بود
تر گردد از حیای کفت ابر هر زمان
وین قطره ها کزو بچکد از حیا بود
با طبع تو مثل نتوان زد ز موج بحر
[...]
آنرا که چون تو لاله رخی در سرا بود
میلش به دیدن گل و سوسن چرا بود؟
سرو و سمن به قد تو مانند و روی تو
گر سرو با کلاه و سمن در قبا بود
در پای خود کشی به ستم هر دمی مرا
[...]
اقبال را بقا نبود دل بر او مبند
عمری که در غرور گذاری هبا بود
ور نیست باورت ز من اینک تو خود ببین
اقبال را چو قلب کنی لابقا بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.