دگر گردی روا باشد دلم غمگین چرا باشد
جهان پر خوبرویانند آن کن کت روا باشد
ترا گر من بوم شاید وگر نه هم روا باشد
ترا چون من فراوانند مرا چون تو کجا باشد
جفاهای تو نزد من مکافاتش به جا باشد
ولیکن آن کند هر کس که از اصلش سزا باشد
نگویند ای مسلمانان هرانکو مبتلا باشد
نباشد مبتلا الا خداوند بلا باشد
چنین گیرم که این عالم همه یکسر ترا باشد
نه آخر هر فرازی را نشیبی در قفا باشد
سنایی از غم عشقت سنایی گشت ای دلبر
مگویید ای مسلمانان خطا باشد خطا باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر غم و اندوه عاشق است که دچار دگرگردی و احساس تنهایی میشود. شاعر میگوید که اگرچه دنیا پر از زیباییها و خوبرویان است، اما او در عشق خود غمگین و رنجور است. وجود محبوبش برای او ضروریست و وقتی به او نمیرسد، دلتنگیاش بیشتر میشود. همچنین شاعر به این نکته اشاره میکند که در زندگی هر کسی، رنج و بلا وجود دارد و این طبیعی است. در نهایت، او از دیگران میخواهد تا به عشق او احترام بگذارند و آن را خطا نپندارند، زیرا عشق و غم آن جزء جداییناپذیر زندگی است.
هوش مصنوعی: اگر تو شاد و خوشحال باشی، چرا دل من باید غمگین باشد؟ جهان پر از زیباییها و زیبا رویان است، پس چرا من نباید به خوشیها بپردازم؟
هوش مصنوعی: اگر تو را من لایق بدانم، خوب است. و اگر نه، باز هم ضرری ندارد. چرا که کسانی مانند تو برای من بسیارند، اما کسی مانند من برای تو پیدا نمیشود.
هوش مصنوعی: دردهایی که تو به من میزنی، عواقبش را میپذیرم، اما این را بدان که هر کسی طبق لیاقت و اصل خود، باید با عواقب عملش مواجه شود.
هوش مصنوعی: نفرمایید ای مسلمانان کسی که به بلا گرفتار است، هیچ کس جز خدا نیست که او را در این حال مبتلا کرده باشد.
هوش مصنوعی: من اینطور تصور میکنم که این جهان به طور کامل مال توست و هر بلندیای در آن با یک نشیبی در پشتش همراه است.
هوش مصنوعی: سنایی به خاطر غم عشق تو به حالت دلسوختهای افتاده است. ای معشوق، ای دلبر! دیگر به مسلمانان نگوید که این خطا است، این خطا نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
پسر کو چون پدر باشد ستایش را سزا باشد
پدر کز جان و دل چونان پسر جوید روا باشد
پسر نزد پدر زیرا گرامی تر عطا باشد
به خاصه چون پسر نیکو خو و نیکو لقا باشد
پسر باید که چون تو نیکنام و پارسا باشد
[...]
پس از توحید جان افزای تا جانم به جا باشد
به زهد و موعظت گفتن خدا بر من گواباشد
همی بر خویشتن گیرم گوا آن پادشاهی را
که در ملکش نوای مرغ تسبیح و دعا باشد
خداوندی جهانداری ز روی آسمان او را
[...]
نباشد عیب پرسیدن تو را خانه کجا باشد
نشانی ده اگر یابیم وان اقبال ما باشد
تو خورشید جهان باشی ز چشم ما نهان باشی
تو خود این را روا داری وانگه این روا باشد
نگفتی من وفادارم وفا را من خریدارم
[...]
مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد
محال است این که جانم با صبوری آشنا باشد
نخواهد مرده کس خود را، ولی من زین خوشم، زیرا
ز جان خویش در رنجم که پهلویت چرا باشد
نپنداری ز بهرش رنجها دیده ست این دیده
[...]
نمیبینم بت خود را، نمیدانم کجا باشد؟
دلم آرام چون گیرد؟ که جان از وی جدا باشد
کسی حال دل مجروح من داندکه: همچون من
به سودایی گرفتار و به دردی مبتلا باشد
من اندر مذهب عشقش بزرگین طاعت آن دانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.