گنجور

 
سنایی

از عشق روی دوست حدیثی به دست ماست

صیدیست بس شگرف نه در خورد شست ماست

میدان مهر او نه به کام سمند ماست

درع وفای او نه به بالای پست ماست

دیریست تا به یادش می نوش می‌کنم

کس را نگفت او که فلان مرد مست ماست

با پاسبان کویش در خاک می‌رویم

هر چند فرق فرقد جای نشست ماست

چون مات برد ماست همه کس حریف ماست

وانجا که نیستیست همه عین هست ماست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمارهٔ ۲۹ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
بابافغانی

تا کی بهانه ات بدل بت پرست ماست

ملزم شویم گر نظرت در شکست ماست

گردون که صبح و شام می از جام زر دهد

محتاج جرعه یی ز شراب الست ماست

هرچند ما گدا و بود مدعی غنی

[...]

نظیری نیشابوری

امروز آنچه تاج سر ماست دست ماست

سرمایه درستی ما در شکست ماست

نادان بر آبگینه ما سنگ می زند

گر هوشمندیی به کسی هست مست ماست

سر می کنیم درسرپیمان خویشتن

[...]

صائب تبریزی

فتح و ظفر ز خودشکنی زیر دست ماست

چون زلف و خط، درستی ما در شکست ماست

آشوب عالمیم ز هر مصرعی چو زلف

سر رشته تپیدن دلها به دست ماست

باطل حجاب دیده حق بین نمی شود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه