گنجور

 
صائب تبریزی

هر خسی قیمت نداند نالهٔ شبخیز را

خسروی باید که داند قدر این شبدیز را

خامشی دریا و گفت و گو خس و خاشاکِ اوست

پاک‌کن از خار و خس این بحرِ گوهرخیز را

دفترِ گل را به آبِ چشم خواهد پاک شست

گر ببیند بلبل آن رخسارِ شبنم‌خیز را

تیزیِ مژگانِ او گفتم شود از خواب کم

خوابِ سنگین شد فسان آن دشنهٔ خونریز را

عشقِ خونخوار از دلِ پرخون فزون گیرد خبر

بیش دارد پاس ساقی ساغرِ لبریز را

شوکت شاهی سبک‌سنگ است در میزانِ عدل

عشق می‌گیرد به خونِ کوهکن پرویز را

در قیامت کشتهٔ ناز تو می‌غلطد به خون

برنیاید زود خون از زخم، تیغِ تیز را

در بهارِ سرخ‌رویی همچو جنّت غوطه داد

فکرِ رنگینِ تو صائب خطّهٔ تبریز را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۷۲ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سنایی

می ده ای ساقی که می به درد عشق آمیز را

زنده کن در می پرستی سنت پرویز را

مایه ده از بوی باده باد عنبربیز را

در کف ما رادی آموز ابر گوهر بیز را

ای خم اندر خم شکسته زلف جان آمیز را

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
باباافضل کاشانی

ای پریشان کرده عمدا، زلف عنبربیز را

بر دل من دشنه داده غمزهٔ خونریز را

شد فروزان آتش سودایت اندر جان و دل

درفکن در جام بی رنگ، آب رنگ آمیز را

می پیاپی، بی محابا ده، میندیش از حریف

[...]

سیف فرغانی

ای که نام اشنوده باشی خسرو پرویز را

رو سفر کن تا ببینی خسرو تبریز را

بی گمان عاشق شدی شیرین برو فرهاد وار

گر بدی از لطف و حسن آن مملکت پرویز را

آفرین بر مادر گیتی و بر طبعش که او

[...]

جلال عضد

چون پریشان می‌کند آن زلف عنبربیز را

در جهان می‌افکند آشوب و رستاخیز را

گر ز پیش چهره زیبا براندازد نقاب

ترسم آشوب رخش بر هم زند تبریز را

ور کند بازوی خود رنجه به خون چون منی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جلال عضد
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه