در خرابات مغان ستار باش
چون لب پیمانه بی گفتار باش
مهر خاموشی به لب زن چون حباب
درمحیط معرفت سیار باش
فردشو چون نقطه از خط وجود
مرکز این آتشین پرگار باش
خط جوهر بی صفا دارد ترا
ساده شو آیینه اسرار باش
بیخودی این راه را طی می کند
از شراب سرخوشی سرشار باش
از شبیخون گرانخوابی بترس
دیده بان دولت بیدار باش
بر نمی داری خرابیهای سیل
چون بیابان جنون هموار باش
صحبت دریا اگر داری هوس
در رکاب سیل خوشرفتار باش
حلقه تسبیح، شرط ذکر نیست
ذکر کن،در حلقه زنار باش
خار بی گل عمرها بودی بس است
روزگاری هم گل بی خارباش
درد شد چون کهنه،درمان می شود
دایم از درد طلب بیمار باش
گر کنی چون شبنم گل خویش را
چشم برراه فروغ یارباش
مرغ یک پرزود میافتد به خاک
از رجا و خوف برخوردار باش
کاسه دریوزه را بشکن چو ماه
از فروغ عاریت بیزار باش
هست اگر در زیر پا آتش ترا
گو همه روی زمین پر خار باش
ترک کن گفتار بی کردار را
بعد ازین کردار بی گفتار باش
برگ و بار خویش را صائب بریز
از نهال وصل برخوردار باش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ز خوبی مست هان هشیار باش
ور ز مستی خفتهای بیدار باش
از شراب شوق رویت عالمی
گشته مستانند هان هشیار باش
گر مه میخواره خوانندت رواست
[...]
نی همی گوید که با من یار باش
در میان جان و تن دلدار باش
چون تو شادی بنده گو غمخوار باش
تو عزیزی صد چو ما گو خوار باش
کار تو باید که باشد بر مراد
کارهای عاشقان گو زار باش
شاه منصوری و ملکت آن توست
[...]
خواب غفلت تا بکی؟ بیدار باش
یک زمان در جست و جوی یار باش
دایماً جویای وصل یار باش
ترک خواب شب بگو بیدار باش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.