می ده ای ساقی که می به درد عشق آمیز را
زنده کن در می پرستی سنت پرویز را
مایه ده از بوی باده باد عنبربیز را
در کف ما رادی آموز ابر گوهر بیز را
ای خم اندر خم شکسته زلف جان آمیز را
بر شکن بر هم چو زلفت توبه و پرهیز را
چنگ وار آهنگ برکش راه مست انگیز را
راه مست انگیز بر زن مست بیگه خیز را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ساقی میخواهد تا شرابی مخصوص و عاشقانه را به او بدهد و او را در عشق زنده و شاداب کند. او به عطر و بوی خوش شراب اشاره میکند و از ساقی درخواست میکند که هنر و زیبایی را به او بیاموزد. همچنین به زلفهای او که نشانی از جذابیت و فریبندگی دارد، اشاره میکند و از او میخواهد که مسیر خوشی و شوق را برای او هموار کند. در نهایت، شاعر وضعیت مستی و شور را توصیف میکند و از ساقی میخواهد تا او را در این حالت غرق کند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، شراب خاصی به من بده که عشقم را دوباره زنده کند و سنت پرویز را در نوشیدن شراب زنده نگه دارد.
هوش مصنوعی: ما را از عطر خوش باده و عطر مشک سیراب کن، تا بتوانیم از این نعمتها بهرهمند شویم و با آنها دلخوش باشیم.
هوش مصنوعی: ای زلفی که به شکل خمیده و شکسته است و دل را به خود جلب میکند، مانند زلفهای تو، درهم و برهمی که همچون توبه و پرهیز به هم پیچیده شدهاند.
هوش مصنوعی: ساز را به صدا درآور و مسیری جذاب و دلانگیز را برای او بیاور، همان راه دلانگیز را برای او که در مستی و شگفتی به دنبال زیبایی است، بگشا.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جاودان خدمت کنند آن چشم سحر آمیز را
زنگیان سجده برند آن زلف جان آویز را
توبه و پرهیز کردم ننگرم زین بیش من
زلف جان آویز را یا چشم رنگ آمیز را
گر لب شیرین آن بت بر لب شیرین بدی
[...]
ای پریشان کرده عمدا، زلف عنبربیز را
بر دل من دشنه داده غمزهٔ خونریز را
شد فروزان آتش سودایت اندر جان و دل
درفکن در جام بی رنگ، آب رنگ آمیز را
می پیاپی، بی محابا ده، میندیش از حریف
[...]
ای که نام اشنوده باشی خسرو پرویز را
رو سفر کن تا ببینی خسرو تبریز را
بی گمان عاشق شدی شیرین برو فرهاد وار
گر بدی از لطف و حسن آن مملکت پرویز را
آفرین بر مادر گیتی و بر طبعش که او
[...]
چون پریشان میکند آن زلف عنبربیز را
در جهان میافکند آشوب و رستاخیز را
گر ز پیش چهره زیبا براندازد نقاب
ترسم آشوب رخش بر هم زند تبریز را
ور کند بازوی خود رنجه به خون چون منی
[...]
هر خسی قیمت نداند ناله شبخیز را
خسروی باید که داند قدر این شبدیز را
خامشی دریا و گفت و گو خس و خاشاک اوست
پاک کن از خار و خس این بحر گوهر خیز را
دفتر گل را به آب چشم خواهد پاک شست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.