در نظر هر که داد عشق تواش سروری
ملک سلیمان بود حلقه انگشتری
چون به چمن بگذرد شعله رعنای تو
سرو به بر می کند جامه خاکستری
در نظر اهل دید خار کند گلشنی
در جگر قانعان قطره کند کوثری
خنده او چون گره واکند از کار شرم
پای گذارد به کوه خنده کبک دری
هر کف خاک مرا شورش دیگر بود
پیکر منصور را نیست غم بی سری
دامن خورشید را زود تواند گرفت
هر که چو شبنم بود در پی گردآوری
رفت سلامت برون آخر ازین سنگلاخ
آینه ما نداشت طالع اسکندری
ز اطلس و دیبای چرخ صائب بهتر بود
اخگر دل زنده را جامه خاکستری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف عشق و زیبایی میپردازد و عشق را به عنوان یک مقام عالی و سلطنتی به تصویر میکشد. او میگوید که زیبایی معشوق مانند شعلهای در چمن میدرخشد و حتی در نظر برخی افراد، خار نیز جلوهای زیبا پیدا میکند. خنده معشوق باعث میشود که مشکلات برطرف شود و حس شادی به وجود آورد. شاعر میگوید که هر کسی که مانند شبنم باشد، میتواند به سرعت به مقام و بزرگی دست یابد و در نهایت، زیبایی و شور زندگی ارزش بیشتری از زرق و برق دنیا دارد. در کل، شعر به تعابیر عمیق عشق و زیبایی طبیعی میپردازد و بر اهمیت روح و عشق در زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: در نظر کسانی که عشق تو را دریافت کردهاند، تو مانند سلطنت سلیمان میدرخشی و حلقه انگشتری او به شمار میآیی.
هوش مصنوعی: وقتی تو از میان چمن عبور کنی، سرو، با زیبایی و جذابیت تو، جامه خاکستری خود را کنار میزند.
هوش مصنوعی: در نگاه کسانی که دلسوز و واقعی هستند، حتی یک گل نیز در دل کسانی که به کم قناعت میکنند، میتواند به اندازه یک دریا ارزشمند و پرمعنا باشد.
هوش مصنوعی: خنده او مثل باز شدن گرهای است که مشکلات را حل میکند و باعث میشود که شرم و حیا را کنار بگذارد، مانند صدای خنده کبک در دل کوه.
هوش مصنوعی: هر ذرهای از خاک برای من داستانی دیگر دارد، زیرا پیکر منصور هیچ غمی از نداشتن سر احساس نمیکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند شبنم لطیف و نازک باشد، میتواند به سرعت دامن خورشید را برباید و به دست آورد.
هوش مصنوعی: در نهایت، او با سلامت از این شرایط سخت و پر از چالش خارج شد، ولی ما شایستگی و قدرتی مانند اسکندر برای تغییر اوضاع را نداشتیم.
هوش مصنوعی: بهتر بود که دل زنده، با خاکستری شادابتر باشد تا اینکه با پارچههای گرانبهایی مثل اطلس و دیبای آسمانی پوشیده شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرد رخت صف زده لشکر دیو و پری
ملک سلیمان تراست گم مکن انگشتری
پردهٔ خوبی بساز امشب و بیرون خرام
زهرهٔ زهره بسوز زان رخ چون مشتری
از پی موی تو شد بر سر کوی خرد
[...]
جان و جهان میروی جان و جهان میبری
کان شکر میکشی با شکران میخوری
ای رخ تو چون قمر تک مرو آهسته تر
تا نخلد شاخ گل سینه نیلوفری
چهره چون آفتاب میبری از ما شتاب
[...]
ای شده مشغولِ خویش هیچ گمان می بری
کاین همه سرگشتگیت هست ز تن پروری
چند پرستی وجود در عدمِ انتظار
میل مکن با وجود تا ز عدم بگذری
تو ز خریِ خودی تابعِ فرمانِ نفس
[...]
گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری
دزد حوادث هم است از پی انگشتری
عقل حوادث نپخت در پس نه پرده، زآنک
رخنه بال من است در فلک چنبری
راست روی پیشه کن همچو سحاب سپهر
[...]
کم جو فرعون وش مرتبه برتری
بنده مکن خلق را بطره عنبری
شه نپسندد بملک این همه حیلت گری
مگو که چشمم زند ره بشه ازساحری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.