ای زمین از سبحه ذکر تو کمتر دانهای
از خرابات تو مهر گرمرو پیمانهای
از جلالت برق عالمسوز در هر خرمنی
وز جمالت آفتابی فرش در هر خانهای
با که گویم، ور بگویم هم که باور میکند
کاین صدفها پر شده است از گوهر یکدانهای؟
دل چو بردی از کفم ای زلف دست از جان بدار
این مثل نشنیدهای کز خانهای دیوانهای؟
آسمان نیلگون یک مشت خاکستر بود
گر به قدر همت خود رنگ ریزم خانهای
میکند چشم سیاهش سرمهسایی، ورنه هست
نغمه منصوریی در هر لب پیمانهای
آسمانها در شکست ما چه یکدل گشتهاند
کشتی نه آسیا افتاده چپ با دانهای
در سر این غافلان طول امل دانی که چیست؟
آشیان کرده است ماری در کبوترخانهای
صائب آزاده را مگذار در قید جهان
چند در زنجیر باشد عاشق دیوانهای؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و رنجی است که انسان در زندگی تحمل میکند و جستجوی حقیقت و زیباییهایی که در زندگی وجود دارد. شاعر به زیباییهای زمین و آسمان اشاره میکند و اقرار میکند که انسانها در میانه مشکلات، چقدر میتوانند از زیباییها و لذتها غافل شوند. او به وصال و جدایی، عشق و دیوانگی میپردازد و میگوید که نباید دل از عشق برداشت و از زنجیرهای دنیایی آزاد شد. در نهایت، شاعر به حسرت و آرزوهای ناپیدا و دشواریهای عشق نیز اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ای زمین، در حالتی که تو به یاد خدا مشغولی، هر دانهای در میخانههای تو کمتر از ذکر تو ارزش دارد.
هوش مصنوعی: زیبایی و عظمت تو باعث درخشش و روشنایی در هر مکان و هر جمعیتی میشود و جلوهای از نور و زیباییات در هر خانهای حس میشود.
هوش مصنوعی: با کی صحبت کنم؟ حتی اگر حرف بزنم، کسی باور نمیکند که این صدفها پر از یک گوهر بینظیر است؟
هوش مصنوعی: دل مرا بردی، ای زلف، پس دست از جانم بردار. آیا این داستان را نشنیدهای که در خانهای دیوانهای، آشوب و بیقراری وجود دارد؟
هوش مصنوعی: آسمان آبی، مانند یک مشت خاکستر به نظر میرسد. اگر به اندازهی تلاش و آرزویم رنگی به آن بزنم، میتوانم خانهای بسازم.
هوش مصنوعی: چشم سیاه او مانند سرمه زیباست و اگر این زیبایی نبود، در هر لیوانی صدای خوشی مانند نغمه منصور وجود دارد.
هوش مصنوعی: آسمانها در زمان شکست ما چقدر همدرد و همدل شدهاند. کشتی ما که به مشکل خورده، دیگر مثل یک آسیاب نمیچرخد و فقط به یک دانه وابسته شده است.
هوش مصنوعی: در دل این بیخبران، آرزوهای بیپایان و دراز، نشانهای از چه چیزی است؟ مثل این است که ماری در لانهی کبوترها جا داده شده است.
هوش مصنوعی: آزادگی صائب را محدود نکن به دنیا، چرا که اگر عاشق دیوانهای در زنجیر باشد، آزادی او به خطر میافتد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حال عالم سر بسر پرسیدم از فرزانهای
گفت: یا خاکیست یا بادیست یا افسانهای
گفتمش، آن کس که او اندر طلب پویان بود؟
گفت: یا کوریست یا کریست یا دیوانهای
گفتمش: احوال عمر ما چه باشد عمر چیست؟
[...]
گر بگویی عاشقی با ما هم از یک خانهای
با همه کس آشنا با ما چرا بیگانهای
ما چو اندر عشق تو یکرویه چون آیینهایم
تو چرا در دوستی با ما دو سر چون شانهای
شمع خود خوانی همی ما را و ما در پیش تو
[...]
من کیم رسوای شهر و عاشق دیوانهای
آشنا با هر غمی وز خویشتن بیگانهای
هم شوم شاد از غمش کو در دلم منزل گرفت
هم شوم غمگین که او جا کرد در ویرانهای
ترک شهرآشوب من در کشوری منزل نکرد
[...]
ای ثنا و مدح تو در لفظ هر فرزانه ای
خویش کرده مکرمات تو زهر بیگانه ای
افتخار خاندان جد خویشی در نسب
کی بود چون خاندان جد تو هر خانه ای
آنچه در توست از بزرگی کی بود در غیر تو
[...]
شعله زد شمع جمال او ز دولتخانهای
گشت در هر دو جهان هر ذرهای پروانهای
ای عجب هر شعلهای از آفتاب روی او
گشتت زنجیری و در هر حلقهای دیوانهای
هر که با هر حلقه در دنیا نیفتاد آشنا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.