رگ ابری است آن لبهای نوخط، بوسه بارانش
که عمر جاودان بخشد به عاشق مد احسانش
سرانگشت سهیل از زخم دندان جوی خون گردد
ز می گر این چنین رنگین شود سیب زنخدانش
کشد در هر قدم جای قدح مینای می برسر
زمین از جلوه مستانه سرو خرامانش
به هر گلشن که آن سرو خرامان جلوه گر گردد
نمی آید بهم تا حشر آغوش خیابانش
زبان العطش گویی است هر گردی کز او خیزد
به خون عاشقان تشنه است از بس خاک میدانش
چه بال و پر گشاید در دل چون چشم مور من؟
پریزادی که باشد چون قفس ملک سلیمانش
به آزادان کسی را می رسد پیوند چون قمری
که باشد حلقه فتراک ازطوق گریبانش
کجا آن نوش لب دارد غم اهل سخن صائب؟
که از خود می کند ایجاد طوطی شکرستانش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و تاثیر لبهای معشوق میپردازد که بوسههایشان مانند باران است و عشق را برای عاشق جاودان میسازد. شاعر با تصاویری زیبا و خیالانگیز، احساسات عمیق خود را بیان میکند و به نوعی درد و شوق عشق را نشان میدهد. او همچنین ویژگیهای خاص معشوقش را شرح میدهد، از جمله زیبایی چهره و وقار حرکاتش. در نهایت، شاعر به دلتنگی و غم اهل سخن اشاره میکند و به این نکته میپردازد که پیدا کردن چنین زیبایی در دنیا دشوار است.
هوش مصنوعی: لبهای زیبا و تازهنفس همچون رگ ابری هستند، بوسههایی که از آنها میبارد میتواند عمر جاودانهای به عاشق هدیه کند و او را در نعمت و رحمت خود غوطهور سازد.
هوش مصنوعی: اگر دندان به لبهای خوب و زیبا زخم بزند، خون به جوی میریزد و صورتش به رنگینکمان درخشانی تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: در هر قدمی که برمیدارد، گویی که جام شراب بر زمین میریزد و این تصویر ناشی از زیبایی و جلوهگری سرو خوشقیافهای است که به آرامی راه میرود.
هوش مصنوعی: هر جا که آن سرو خوش قامت و زیبا نمایان شود، دیگران نمیتوانند به او نزدیک شوند و در آغوش خیابانش جمع شوند.
هوش مصنوعی: تشنگی در اینجا به گونهای بیان شده است که هر ذرهای که از این سرزمین برمیخیزد، گویی فریاد تشنگی عاشقانی است که به خاطر عشقشان رنج میبرند. این خاک، به قدری از خون و عشق پر شده که خود نیز به نوعی درcry از عطش و نیاز عاشقان است.
هوش مصنوعی: چگونه میتواند دل من به اوج پرواز کند، در حالی که چشمانش مثل یک مور است؟ او موجودی است که همچون قفسی است برای پادشاهی سلیمان.
هوش مصنوعی: کسی که آزاد و رهاست، به مانند قمری که گردن خود را از حلقه ای که به آن آویخته شده، رها میکند، به دیگران پیوند نمیخورد و از محدودیتها آزاد است.
هوش مصنوعی: کجا میتوان آن لذتی را یافت که مشکلات اهل ادب را فراموش کند؟ چرا که او از خود، طوطیای میسازد که در دنیای شادی و شیرینی به سر میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه بود این چرخ گردان را که دیگر گشت سامانش؟
به بستان جامهٔ زربفت بدریدند خوبانش
منقش جامههاشان را کهشان پوشید فروردین
فرو شست از نگار و نقش ماه مهر و آبانش
همانا با خزان گل را به بستان عهد و پیمان بود
[...]
نبرده بوالحسن کافاق آباد است ز احسانش
علی کز همت عالی بزیبد تخت کیوانش
چو اندر بزم بنشیند همی ماه سما دانش
چو اندر صف بخواهد کین همی پیل دمان خوانش
نیاید روز کوشیدن برابر چرخ و کیوانش
[...]
سخا زریست کز همت زند رای تو بر سنگش
سخن نظمی است کز معنی دهد رای تو سامانش
ازین اندک هنر خاطر همی امید بگسستم
چو در مدح تو پیوستم هنر دیدم فراوانش
مرا دانی که آن باید که هر کو نیک شعر آید
[...]
همی جویم نگاری را که دارم چون دل و جانش
همی خواهم که یک ساعت توانم دیدن آسانش
اگر پیمان کند با من منم در خط پیمانش
وگر فرمان دهد بر من منم در بند فرمانش
نهاد اندر سرم ابری که پیدا نیست بارانش
[...]
دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش
هزاران یوسف مصرست پیدا در گریبانش
پریرویی که چون دیوست بر رخسار زلفینش
زره مویی که چون تیرست بر عشاق مژگانش
به یک دم میکند زنده چو عیسی مرده را زان لب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.