جان مشتاقان غبار جسم را صرصر بود
زودتر آخر شود شمعی که روشنتر بود
مردم کوته نظر در انتظار محشرند
دیده روشندلان آیینه محشر بود
باد هستی را زسر بیرون کن از طوفان مترس
بادبان چون جمع سازد خویش را لنگر بود
پرده امید باشد ناامیدیهای ما
خیمه تبخاله ما بر لب کوثر بود
در زمان ما که بیمهری قیامت می کند
دامن مادر به طفلان دامن محشر بود
بیشتر شکرلبان عهد دشمن پرورند
ورنه از خط نسبت طوطی چرا کمتر بود؟
نیست صائب راه بر افلاک جان تیره را
قسمت خاک است هر دردی که در ساغر بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق انسانی و تأمل در مورد وجود و سرنوشت است. شاعر به طرز تأثیرگذاری به این نکته اشاره میکند که زندگی مادی و محدود انسانها به زودی به پایان میرسد و آنچه اهمیت دارد، روشنایی روح و حقیقت معنوی است. مردم معمولی در انتظار ظهور روز قیامت هستند، اما کسانی که بینش بیشتری دارند، زیبایی و حقیقت وجود را درک میکنند. شاعر همچنین با استفاده از استعارهها به ناامیدیها و امیدها اشاره میکند و زندگی را به یک سفر پر از چالش توصیف میکند. او به نوعی به سرنوشت انسانها و تباهیهایی که در زندگی دنیوی وجود دارد، میپردازد و بر اهمیت درک عمیقتر از زندگی تأکید میکند. در کل، شعر دعوت به تفکر عمیقتر درباره معنای زندگی و حقیقت وجود انسان است.
هوش مصنوعی: مشتاقان، به مانند یک طوفان هستند که میخواهند از محدودیتهای جسمی رها شوند. شمعی که درخشانتر و پرنورتر است، زودتر خاموش میشود.
هوش مصنوعی: افرادی که دیدگاه محدود دارند، منتظر ظهور عظیم و بزرگ هستند، در حالی که بصیرتهای روشنفکران خود نمایانگر حقیقت آن ظهور هستند.
هوش مصنوعی: در زندگی، نباید از چالشها و طوفانها ترسید. اگر به درستی خود را جمع و جور کنیم، مانند بادبان که در برابر باد مقاومت میکند، میتوانیم در برابر مشکلات استحکام پیدا کنیم و به لنگر نیکی و امید وصل شویم.
هوش مصنوعی: امید ما مثل پردهای است که ناامیدیهای ما را پنهان میکند و خیمهای که بر لب کوثر برپا شده، نماد آرزوها و خواستههای ماست.
هوش مصنوعی: در این زمان که بیتوجهی و بیمهری به اوج خود رسیده است، مادران نیز به فرزندان خود به گونهای رفتار میکنند که انگار روز محشر نزدیک است.
هوش مصنوعی: بیشتر افرادی که شیرینزبان هستند، به دلیل دوستانی که دارند، ممکن است به دشواری اعتماد شوند؛ و گرنه چرا صدای طوطی به اندازهی بیشتری نمیرسد؟
هوش مصنوعی: صائب میگوید که انسانهای معمولی نمیتوانند به آسمانها و عالم بالا راه یابند و در واقع سرنوشت آنها در زمین و خاک است. هر دردی که در زندگی تجربه میشود، در واقع در دل و جان هر فرد وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن پری نشگفت اگر از خوبرویان سر بود
گر بنفشه پر گر و از سنبلش افسر بود
شکر لؤلؤ نمایست آن لب رامش فزای
گر میان شکر اندر چشمه کوثر بود
اندر آن بالا و روی او پدید آید همی
[...]
آفرین بادا بر آن کس کو ترا در بر بود
و آفرین بادا بر آن کس کو ترا در خور بود
آفرین بر جان آن کس کو نکو خواهت بود
شادمان آن کس که با تو در یکی بستر بود
جان و دل بردی به قهر و بوسهای ندهی ز کبر
[...]
گر بسوزد گو بسوز و ور نوازد گو نواز
عاشق آن به کومیان آب و آتش در بود
تا بدان اول بسوزد پس بدین غرقه شود
چون ز خود بی خود شود معشوقش اندر بر بود
تا سرم باشد تمنای توام در سر بود
پادشا باشم گرم خاک درت افسر بود
روزگار از زلف تو بادا پریشان روز و شب
تا دل بد روز من هر دم پریشان تر بود
من خورم خونابه هجران و بیزارم،ازآنک
[...]
عیش ما کم نیست گر اشکی به چشم تر بود
شوق سرشارست تا این باده در ساغر بود
نکهت گل، دام اگر دارد همان برگ گل است
رهزن پرواز مشتاق تو بال و پر بود
با غبار فقر سازد هر کجا روشن دلی است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.