اشک است درین مزرعه تخمی که فشانیم
آه است درین باغ نهالی که رسانیم
گرد سفر از جبهه ما شسته نگردد
تا رخت چو سیلاب به دریا نکشانیم
از ما گله بی ثمری کس نشنیده است
هر چند که چون بید سراپای زبانیم
در باغ چناری به کهنسالی ما نیست
چون سرو اگر در نظر خلق جوانیم
بر گوهر سیراب نباشد نظر ما
ما حلقه بگوش صدف پاک دهانیم
بیداری دولت به سبکروحی ما نیست
هر چند که چون خواب بر احباب گرانیم
از ما مگذر زود کز اندیشه نازک
شیرازه یاقوت لبان چون رگ کانیم
چون تیر مدارید ز ما چشم اقامت
کز قامت خم گشته در آغوش کمانیم
موقوف نسیمی است ز هم ریختن ما
آماده پرواز چو اوراق خزانیم
گر صاف بود سینه ما هیچ عجب نیست
عمری است درین میکده از درد کشانیم
با تازه خطانیم نظر باز ز خوبان
صد شکر که از جمله بالغ نظرانیم
پیری نتوان یافت به دل زندگی ما
باقامت خم صیقل آیینه جانیم
از ما خبر کعبه مقصود مپرسید
ما بیخبران قافله ریگ روانیم
باشد زر گل راز فلک در نظر ما
هر چند چو نرگس به ته پا نگرانیم
چندین رمه را برگ و نواییم ز کوشش
هر چند که بی برگ تر از چوب شبانیم
عمری است که در خرقه پرهیز چو صائب
سر حلقه رندان خرابات جهانیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با مضامین اندوه و تلاش در زندگی، به تصویر کشیدن درد و رنجی است که انسانها در مسیر زندگی خود متحمل میشوند. شاعر به احساساتی چون اشک و آه اشاره میکند که در تلاش برای به ثمر رساندن کارها و آرزوها وجود دارد. او به زیباییهای ظاهری اشاره میکند و میگوید که ما در حالتی از بیخبری و نادانی زندگی میکنیم. همچنین به پیری و جوانی درونی اشاره میکند که مستقل از سن و سال ظاهری است. به بیان دیگر، این شعر تصویرگر عمق احساسات انسانی، تلاش برای زندگی بهتر، و عدم توجه به ظاهر و سن است. شاعر پایاناً به رندی و عشق اشاره میکند که در زندگی او نقشی کلیدی دارد و او را از هر گونه قید و بند آزاد میسازد.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر زراعتی از احساسات اشاره شده است. در واقع، منظور این است که وقتی در این دشت زندگی یا عشق چیزی را میکاریم، ممکن است نتیجه آن فقط اشک و درد باشد. به همین ترتیب، در باغی که آن را پرورش میدهیم، به جای زیبایی و شادابی، تنها حسرت و آه وجود داشته باشد. به نوعی، این عواطف تلخ و غمانگیز، محصول تلاشها و زحمتهای ما هستند.
هوش مصنوعی: گرد و غبار ناشی از سفر و ماجراجویی ما پاک نمیشود تا زمانی که لباسهایمان مانند سیلاب به دریا نروند.
هوش مصنوعی: هیچکس از ما شکایت نکرده که بیفایدهایم، هرچند که ما همانند درخت بید، همهجا صحبت میکنیم.
هوش مصنوعی: در باغی که چنارهایش پیر شدهاند، وجود ما مانند سروها در نظر مردم جوان و شاداب است.
هوش مصنوعی: ما به جواهرات پرآب توجهی نداریم، زیرا ما خود را مانند گوشهای از صدفی میدانیم که درونی پاک و روشن دارد.
هوش مصنوعی: دولت و موفقیت به شیوه روح ما به دست نمیآید، هرچند که مانند خواب برای دوستانمان سنگین و دشوار شدهایم.
هوش مصنوعی: زود از کنار ما نگذری که با تفکر نرم و لطیف، زیبایی و ارزش لبان ما مانند یاقوت است و همانند رگ، به ما وصل است.
هوش مصنوعی: وقتی نگاه میکنید به ما، مانند تیری هستید که در آغوش یک کمان قرار دارد، نشان میدهد که ما به خاطر قامت خمیدهامان در انتظار شما هستیم.
هوش مصنوعی: ما مانند برگهای پاییزی هستیم که با وزش نسیم به زمین میافتیم و آماده پرواز و تغییر جایگاهیم.
هوش مصنوعی: اگر سینه ما آرام و پاک باشد، جای تعجب نیست، زیرا سالهاست که در این میکده از رنج و درد رنج میبریم.
هوش مصنوعی: ما با دقت به زیباییهای دنیا نگاه میکنیم و از دیدن آنها خوشحالیم؛ به خاطر این که جزو افرادی هستیم که تجربه و درک عمیقی از زیباییها داریم.
هوش مصنوعی: در زندگی ما، نباید به دنبال پیری باشیم، چرا که روح ما همچنان جوان و شاداب است، حتی اگر ظاهرمان خمیده باشد.
هوش مصنوعی: از ما دربارهی کعبه و هدف نپرسید، چون ما در حقیقت از آنچه باید بدانیم بیخبر هستیم و مانند قافلهای هستیم که در بیابان شنی در حرکت است.
هوش مصنوعی: به نظر ما، زبدهٔ زیبایی و ارزشها در آسمان است، هرچند که ما مانند نرگس، پایینتر و در تیرهای از نگرانی هستیم.
هوش مصنوعی: ما گروهی از گله داریم که با تلاش و کوشش خود، به آنان حیات میبخشیم، هرچند که برخی از آنها حتی بدون برگ و تنها با چوب مانند شبان، زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که در پارسایی و پرهیزگاری به سر میبرم، اما در عین حال به جمع رندان و افرادی که از شهوات دنیا بیخبرند، تعلق دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ما قد ترا بندهتر از سرو روانیم
ما خد ترا سغبهتر از عقل و روانیم
بی روی تو لب خشکتر از پیکر تیریم
با موی تو دل تیرهتر از نقش کمانیم
بیرون ز رخ و زلف تو ما قبله نداریم
[...]
بشکن قدح باده که امروز چنانیم
کز توبه شکستن سر توبه شکنانیم
گر باده فنا گشت فنا باده ما بس
ما نیک بدانیم گر این رنگ ندانیم
باده ز فنا دارد آن چیز که دارد
[...]
ما جرعه چشانیم ولی خضرو شانیم
ما راه نشینیم ولی شاه نشانیم
ما صید حریم حرم کعبه قدسیم
ما راهبر بادیه ی عالم جانیم
ما بلبل خوش نغمه ی باغ ملکوتیم
[...]
ما مرشد عشاق خرابات جهانیم
ساقی سراپردهٔ میخانهٔ جانیم
تو از همدانی ولیکن همه دان نه
از ما شنو ای دوست که سر همه دانیم
تو عالم یک حرفی ما عالم عالم
[...]
ما رند خراباتی بی نام و نشانیم
صد خرمن ناموس بیک جو نستانیم
ما را بکتابی نبود حاجت ازآن رو
کاسرار جهان از ورق روی تو خوانیم
دیدیم ز ذرات جهان عکس جمالت
[...]
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.