مرد کی گردد به گرد هفت کشور نامور
تا بود زین هشت حرف اوصاف دانش بیخبر
مهر جود و حرص فضل و ملک عقل و دست عدل
خلق خوب و طبع پاک و یار نیک و بذل زر
میم و حا و میم و دال خا و طا و یا و باء
آنکه چون نامش مرکب ازین صورت سیر
صورت این حرفها نبود چو نیکو بنگری
جز خصال و نام سرهنگ و عمید نامور
آنکه همچون عقل و دولت رای او را بود و هست
هم بر گفتن صواب و هم بر رفتن ظفر
آنکه آن ساعت که او را چرخ آبستن بزاد
شد عقیم سرمدی از زادن چون او پسر
کرده وهمش عرصهٔ گردون قدرت را مقام
کرده فهمش تختهٔ قانون قسمت را ز بر
سخت کوش از عون بختش دوستان سست زور
سست پای از سهم تیغش دشمنان سخت سر
غاشیهٔ تمکین او بر دوش دارند آن کسانک
عیبها کردند پیش از آفرینش بر بشر
چارسوی و پنج حس بخت بگرفت آن چنانک
حادثه نه چرخ را از شش جهت بر بست در
هر که در کانون خصمش آتش کینه فروخت
گرچه با رفعت بود کم عمر گردد چون شرر
شمس رایش گر فتد ناگاه بر راس و ذنب
گردد از تاثیر آن نور آسمان زرین کمر
ذرهای از برق قهرش گر برافتد بر سما
نه فلک چون هفت مرکز باز ماند از مدر
سایهای از کوه حزمش گر بیفتد بر زمین
بر نگیرد آفتابش تا به حشر از جای بر
ذرهای از باد عزمش گر بیابد آفتاب
یک قدم باشد ز خاور سیر او تا باختر
ساحت گردون اگر چون همتش باشد به طول
صدهزاران سال ناید ماه زیر نور خور
اعتمادی دارد او بر نصرت بخت آن چنانک
هر سلاحی در خزانهٔ او بیابی جز سپر
ای به صحرا شتابت باد صرصر همچو کوه
وی به شاهین درنگت کوه ثهلان همچو زر
گر مقنع ماهی از چاهی برآورد از حیل
پس خدایی کرد دعوی گو بیا اندر نگر
در تو کز گردون ملکت صدهزاران آفتاب
می برون آری و هستی و هر زمانی بندهتر
بود دارالملک بو یحیا هوای آن زمین
کاندرو امروز دارد عرض پاکت مستقر
لیک تا والی شدی در وی ز شرم لطف تو
اسب بو یحیا نیفگندست آنجا رهگذر
از عفونت در هوای او اگر دهقان چرخ
زندگانی کاشتی مرگ آمدی در وقت بر
شد ز اقبال و ز فرت در لطافت آن چنانک
زهر قاتل گر غذا سازی نیابی زو ضرر
مایهٔ آتش برو غالب چنان شد کز تفش
آب گشتی ابر بهمن در هوا همچون مطر
شد ز سعیت گاه پاکی ز اعتدال اینک چنانک
باد نپذیرد غبار و آب نگذارد شکر
شاد باش ای از تو عقل محتشم را احتشام
دیر زی ای از تو چرخ محترم را مفتخر
روزگاری گاه حل و عقد اندر دو صفت
همچنین چون اصل نفعی نیست خالی ز ضر
از پی نادیدن سهمت چو اندازی تو تیر
دشمن از بیم تو بر پیکان برافشاند بصر
از تو و خشم تو بینا دل هراسد بهر آنک
چون نبیند کی هراسد مور کور از مار گر
میخ کردار ار جهد دشمن ز پیشت پای او
بی خبر او را کشد سوی تو بر کردار خر
دولتی داند که یابد سایه گاهی چون جحیم
دشمنی کز بیم شمشیر تو باشد با خطر
دیدهٔ دشمن کند تیرت چو نقش چشم بند
گرچه در ظلمت عدو چون دیدهها سازد مقر
گر هدف سازد قمر را تیر اختر دوز تو
تا قیامت جز قران نبود زحل را با قمر
اندر آن روزی که پیدا گردد از جنگ یلان
تیرهای دیده دوز و تیغهای سینه در
تیغها گردد ز حلق زردرویان سرخ رو
نیزهها گردد ز فرق تاجداران تاجور
گرز بندد پردهای بی جامه بر راه قضا
تیغ سازد خندقی بی عبره بر راه قدر
از نهیب تیر و بانگ کوس بگذارند باز
چشمهای سر عیان و گوشهای حس خبر
نای روئین گویی آنجا نفخ صور اولست
کز یکی بانگش روان از تن رمد زنگ از صور
روی داده جان بی تن سوی بالا چون دعا
رای کرده جسم بی جان سوی پستی چون قدر
همچو هامون قیامت گرد میدان جوق جوق
زمرهای اندر عنا و مجمعی اندر بطر
کرده خالی پیش از آسیب سنان و گرز تو
روح نفسانی دماغ و نفس حیوانی جگر
ناگهی باشد برون تازی چو بر چرخ آفتاب
سایهوار از بیم جان بگریزد از پشت حشر
نیزهای اندر بنان اختر کن و جیحون مصاف
بارهای در زیر ران هامون برو گردون سیر
بارهای کز حرص رفتن خواهدی کش باشدی
همچو جیحون جمله پای و همچو صرصر جمله پر
راکبش گر سوی مشرق تازد از مغرب بر او
گرچه در روزهست مفتی کی نهد حکم سفر
سم او سنبد حجر را در زمان الماس وار
پس بزودی زو برون آید چو آتش از حجر
هر که نامت بر زبان راند از بدی در یک زمان
خضروارش حاضر آرد نزد ایشان ما حضر
گوهری در کف تو زاده ز دریای اجل
آفت سنگین دلان وز آهن و سنگش گهر
بر و بحر ار ز آتش و آبش بیابد بهرهای
بر گردد همچو بحر و بحر گردد همچو بر
هیزم دوزخ بود گر آتش شمشیر تو
میفزاید هر زمان صد ساله هیزم در سقر
آتش ار هیزم کند کم در طبیعت طرفه نیست
آتشی کو هیزم افزاید همی این طرفهتر
با چنین اسبی و تیغی قلعهٔ دشمن شده
همچو شارستان لوط از کوششت زیر و زبر
جنگها کردی چنان چون گفت مختاری به شعر
بسکه از تیغ تو مجبورند اعدا و کفر
ای چو عثمان و چو حیدر شرم روی و زورمند
وی چو بکر و چو عمر راست گوی و دادگر
جبرییل از سدره گویان گشته کز اقبال و روز
نعمت حق را سر آل خطیبی قد شکر
خون اعدا از چه ریزی کز برای نصرتت
مویشان در عرقشان گشتهست همچون نیشتر
با چنان بت کش علایی و صت کرد اندر غزل
خانهٔ غم پست کرد آن کامران و نوش خور
باز چون در بحر فکرت غوطهخوردی بهر نظم
گوهرین گردد ز بویهٔ فضل تو در دل فکر
هیچ فاضل در جان بینثر و بینظمت نراند
بر زبان معنی بکر و در بیان لفظ غرر
آب از آتش گر نزاید هرگز و هرگز نزاد
ز آتش طبعت چرا زادهست چندین شعر تر
شعرها پیشت چنان باشد که از شهر حجاز
با یکی خرما کسی هجرت کند سوی هجر
گرچه صدرت منشاء شعرست و جای شاعران
گفتمت من نیز شعری بی تکلف ماحضر
بوحنیفه گرچه بود اندر شریعت مقتدا
کس نشست از آب منسوخی سخنهای ز فر
زاغ را با لحن بد هم بر شجر جایست از آنک
آشیانهٔ بلبل تنها نباشد یک شجر
گرچه استادان هنرمندند من شاگرد را
یک هنر باشد که پوشد هر چه باشد از هنر
آب دریا گرچه بسیارست چو تلخست و شور
هرکرا تشنهست لابد رفت باید زی شمر
شیر از آهو گرچه افزونست لیکن گاه بوی
ناف آهو فضل دارد بر دهان شیر نر
گرچه استادان من گفتند پیش از من ثنات
لیک پیدا نبود از پیش و پس اصل خیر و شر
خانهٔ آحاد پیشست از الوف اندر حساب
در نگر در پیشتر تا بیشتر یابی خطر
یافتم تاثیر اقبال از برای آنکه کرد
اختر مدح تو اندر طالع شعرم نظر
بیش از این تاثیر چبود کز ثناهای تو شد
شاه را گفت من پیش از قبولت پر درر
ور خود از صدر تو یابم هیچ توقیع قبول
یافت طبعم ملک حر و شخص ملک شوشتر
تا ز روی مایه مردم را نه از روی نسب
چار عنصر مادر آمد هفت سیاره پدر
باد صبح ناصحت چون روز عقبا بیمسا
باد شام حاسدت تا روز محشر بیسحر
بر تو فرخ باد و شایان و مبارک این سه چیز:
خلعت سلطان و شعر بنده و ماه صفر
باد امرت در زمین چون چار عنصر پیش رو
باد نامت در زمان چون هفت سیاره سمر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به ستایش و توصیف ویژگیهای یک مرد بزرگ و دانشمند میپردازد که با سفر به هفت سرزمین نامور، از فضائل انسانی و دانشی خود محروم است. او دارای صفاتی چون بخشندگی، عقل، عدالت، شخصیت نیکو، و نیکبختی است و با وجود دشمنان قدرتمند، موفقیتهایی کسب میکند. نویسنده در توصیف او از استعارهها و نمادهای مختلف استفاده کرده و به مقام و قدرت او در برابر دشمنان و موانع اشاره میکند. شخصیت اصلی این شعر، نماد قدرت و فضیلت است و اثرات و نتایج اعمال او در زندگی و جامعه را به تصویر میکشد. در نهایت، نویسنده دعای خیر و آرزوی توفیق بیشتر برای این شخص را بیان میکند.
هوش مصنوعی: مردی که در جستجوی دانش و آگاهی است، چگونه میتواند به هفت دیار مشهور سفر کند، در حالی که هنوز از اوصاف و ویژگیهای واقعی دانش بیخبر است؟
هوش مصنوعی: محبت و سخاوت، به همراه دانش و عقل، ویژگیهای برجستهای هستند. همچنین، برخورداری از رفتار نیکو، سرشت سالم، یار خوب و generosity در ارائه ثروت، از دیگر داراییهای ارزشمند به شمار میروند.
هوش مصنوعی: این جمله به بررسی و توصیف نامی میپردازد که از ترکیب حروف خاصی تشکیل شده است. همچنین به نوعی از سیر و حرکتی که این نام به دنبال دارد، اشاره میکند. به طور کلی، این متن بر اهمیت و زیبایی نامها و ساختار آنها تأکید دارد.
هوش مصنوعی: اگر به این گفتهها خوب توجه کنی، متوجه میشوی که چیزی جز ویژگیها و نامهای سرهنگ و امیری مشهور در آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: کسی که مانند عقل و قدرت، مشورت و نظراتش مورد احترام است، هم در بیان حقایق درست و هم در دستیابی به موفقیت نقش دارد.
هوش مصنوعی: نفس آن کسی که در زمانی به دنیا آمد که زمانه، او را نخواهد پذیرفت، همچون فرزندی است که هیچگاه نمیتواند پدر یا مادری داشته باشد.
هوش مصنوعی: او با تواناییهای خود، دنیای بزرگ را تحت کنترل درآورده و فهم خود را به عنوان مبنای اصلی قوانین سرنوشت قرار داده است.
هوش مصنوعی: کسانی که به سختی تلاش میکنند، از یاری بخت خود بهرهمند میشوند، اما افرادی که در دوستی سست هستند و از قدرت کافی برخوردار نیستند، با مشکلات و دشمنانی سرسخت مواجه خواهند شد.
هوش مصنوعی: افرادی که عیبها و نواقص بشر را قبل از خلقت او شناسایی کردند، حالا بار سنگین تسلط و قدرت او را بر دوش دارند.
هوش مصنوعی: حس بخت در تمام جهات آدمی را فراگرفته است به گونهای که دیگر هیچ حادثهای نمیتواند او را از مسیر خود منحرف کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش آتش کینه و دشمنی را بپروراند، حتی اگر از نظر مقام و موقعیت بالا باشد، عمرش به سرعت کوتاه میشود، مانند جرقهای که سریع میسوزد.
هوش مصنوعی: اگر ناگهان نور آفتاب بر سر کسی بتابد، او نیز تحت تأثیر آن نور مانند کمر طلایی درخشان میشود.
هوش مصنوعی: اگر ذرهای از خشم او به آسمان بریزد، آنگاه آسمان و جهان از حرکت و تعادل خود باز میمانند.
هوش مصنوعی: اگر سایهای از کوه حزم بر زمین بیفتد، خورشید تا روز قیامت نمیتواند آن را جذب کند.
هوش مصنوعی: اگر ذرهای از باد، عزم و ارادهاش را بگیرد، با تابش آفتاب، مسافتی را که از شرق به سمت غرب طی میکند، یک قدم خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر آسمان به بزرگی و عظمت خودش باشد، به مدت صد هزار سال هم که بگذرد، ماه نمیتواند نور خورشید را بپوشاند.
هوش مصنوعی: او به یاری بخت خود اعتقاد دارد به گونهای که در خزانهاش هیچ سلاحی پیدا نمیشود جز سپر.
هوش مصنوعی: ای باد تند که در صحرا میوزی، مانند کوهی بلند است و ای شاهین، تو نیز مانند کوه ثهلان، درنگ کن و بر جای بمان.
هوش مصنوعی: اگر ماهی از چاه خارج شود و ادعا کند که خدایی کرده، تو باید بیایی و او را ببینی و شاهد ادعایش باشی.
هوش مصنوعی: در تو، که از آسمان کشور سلطنت، صدها هزار خورشید درخشان میتابد، وجود و وجودت هر لحظه بندگی بیشتری را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف یک مکان به نام دارالملک بو یحیا میپردازد که هوای آن زمین در زمان حال، فضایی پاک و دلانگیز دارد. به نوعی اشاره به ویژگیهای مثبت این مکان و آرامش موجود در آن میشود.
هوش مصنوعی: اما وقتی که تو حاکم شدی، از شرم و لطفت، اسب بو یحیا در آنجا راه میرود.
هوش مصنوعی: اگر در هوای عفونت و آلودگی تلاش کنی و زندگی را بپرورانی، مرگ به موقع سراغت خواهد آمد.
هوش مصنوعی: به لطف بخت و شانس، آن قدر لطیف و نازک شدهام که اگر زهر کشندهای را به غذا تبدیل کنم، هیچ ضرری از آن نخواهم دید.
هوش مصنوعی: به دلیل شدت حرارت آتش، آب به بخار تبدیل شده و ابرهایی در آسمان مانند باران بهمن تشکیل شده است.
هوش مصنوعی: از تلاش و کوشش پاکی به دست آمده و اکنون به گونهای است که مانند باد که گرد و غبار را نمیپذیرد و آب هم نمیگذارد شیرینی را، روح و دل پاک مانده و تحت تاثیر آلودگیها قرار نمیگیرد.
هوش مصنوعی: شاد باش ای کسی که به خاطر تو، عقل با وقار از عظمت و ارزش برخوردار شده است. ای کسی که به خاطر تو، چرخ فلک نیز به افتخار و احترام ایستاده است.
هوش مصنوعی: روزی روزگاری، وضعیتهای متفاوتی در زندگی وجود داشت که در آن دو ویژگی یا حالت به هم پیوسته بودند. اما در نهایت، هیچ چیزی در این دنیا خالی از ضرر یا زیان نیست و بهرهای بدون ضرر نمیتواند وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال سهمی از چیزی باشی و آن را نادیده بگیری، مانند این است که تیر دشمنی را به سوی تو پرتاب کند و به خاطر ترسش، نگاه خود را بر روی تیر بیندازد.
هوش مصنوعی: دل من از خشم تو میترسد، زیرا همچنان که مورچگان از مار نابینا وحشت دارند، اگر نتوانند آن را ببینند، نخواهند دانست که از چه چیزی باید بترسند.
هوش مصنوعی: اگر دشمن به تو آسیب بزند و در کارهای بد خود بکوشد، باید بدانید که او در نهایت به خاطر کردارهای خود به سوی شما خواهد آمد، مانند حیوانی که بر اثر رفتار نادرستش گرفتار میشود.
هوش مصنوعی: حکومتی میداند که در مواقعی، مانند آتش جهنم، دشمنی وجود دارد که به خاطر ترس از شمشیر تو در معرض خطر قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو را با چشمی ببیند که به مانند تیر دشمنی است، هرچند در تاریکی او دیدهها را بینظم میکند.
هوش مصنوعی: اگر ماه، هدف تیر اختر تو شود، تا قیامت زحل جز با ماه نمیتواند باشد.
هوش مصنوعی: در روزی که در جنگ، تیرهای دلسوز و شمشیرهای تند و تیز احساسات و دیدگاهها نمایان شود، همهچیز تغییر خواهد کرد.
هوش مصنوعی: تیغها از گردن افرادی که رنگ چهرهشان زرد است به وجود میآید و نیزهها از روی سر کسانی که تاج دارند، به وجود میآید.
هوش مصنوعی: اگر تقدیر بر سر راه قضا پردهای بیلباس بزند، شمشیری بر سر راه سرنوشت حفر میکند که در آن عبرتی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تیر و صدای طبل باعث میشود که مردم به شدت بیدار شوند و در این شرایط، چشمها و گوشها به خوبی توانایی دیدن و شنیدن واقعیتها را پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: در آن مکان صدای خوشی به گوش میرسد که مانند دمیدن در شیپوری است. این صدا باعث میشود که روح از قفس جسم آزاد گردد و صداهای دیگر از بین برود.
هوش مصنوعی: روح بیجانی به سمت بالا همچون دعایی مطرح میشود، در حالیکه جسم بیروح به سمت پایین حرکت میکند، شبیه به مقداری که در دنیا اندازهگیری میشود.
هوش مصنوعی: مانند هامون (دریاچهای در ایران) که در روز قیامت به هم و بر هم میخورد، در میدان، گروه گروه افرادی جمع شدهاند که در حال خوشی و سرخوشی هستند.
هوش مصنوعی: قبل از آنکه آسیب شمشیر و تبر تو به من برسد، روح انسانی و نفس حیوانی من را از درون خالی کردی.
هوش مصنوعی: ناگهان یک تازی از ترس جانش مانند سایهای که زیر آفتاب میافتد، از میان جمعیت میگریزد.
هوش مصنوعی: نیزهای در دست بگیر و به جنگ با دشمن برو، و در زیر باران اشک و آتش به سیری در آسمان بپرداز.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر حرص و طمع به چیزی بخواهی برسی، مثل جیحون خواهی شد که پرآب و زیاد است و مانند طوفانی که همه جا را در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر سوارکار به سمت مشرق برود و از مغرب عبور کند، حتی اگر در حال روزه باشد، مجتهد چگونه میتواند حکم سفر را برای او صادر کند؟
هوش مصنوعی: سم به معنای زهر و سنبد به معنای درخت سنجد است. در اینجا اشاره به این است که اگر زهر را در درون مادهای مانند سنگی قرار دهیم که شبیه به الماس است، به زودی زهر میتواند از آن خارج شود، همانطور که آتش از سنگی درمیآید. این مفهوم بیانگر این است که درون هر چیزی، حتی اگر ظاهری زیبا و بادوام داشته باشد، ممکن است چیزهای ناشایست و خطرناک وجود داشته باشد که در زمان مناسب بروز میکنند.
هوش مصنوعی: هر کسی که نام تو را بر زبان بیاورد، در یک لحظه میتواند شرارتها را از خود دور کند و چهرهی خوشی را در برابر دیگران به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: در دستان تو جواهری به وجود آمده که از عمق دریای مرگ و از دل سنگین دلان نیز بهدست آمده است، و از آهن و سنگ، گوهری ساخته شده.
هوش مصنوعی: اگر زمین و دریا از آتش و آب استفادهای ببرند، دوباره مانند دریا خواهند شد و دریا نیز به حالت زمین تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: آتش شمشیر تو هر لحظه بر آتش جهنم میافزاید، حتی اگر برای سوختن آن صد سال از هیزم استفاده شود.
هوش مصنوعی: اگر آتش، هیزم را کم کند در طبیعت چیز عجیبی نیست، ولی آتشی که هیزم را زیاد کند، بسیار شگفتانگیزتر است.
هوش مصنوعی: با این اسب و شمشیر، قلعهٔ دشمن به اندازهای تخریب و به هم ریخته شده که شبیه به شهر لوط شده است. تو با تلاش و کوشش خود، این وضعیت را به وجود آوردهای.
هوش مصنوعی: تو در میدان جنگ، به گونهای عمل کردی که مختار در اشعارش به آن اشاره کرده است. دشمنان و کافران به حدی تحت فشار و تهدید تو قرار دارند که ناچارند تسلیم شوند.
هوش مصنوعی: تو مانند عثمان و علی با وقار و نیرومند هستی، و همچنین مثل ابوبکر و عمر راستگو و عدالتخواه.
هوش مصنوعی: جبرییل از درخت طوبی سخن میگوید و از خوشیهای روزگار و نعمتهای الهی برای کسی که مقام والایی دارد، سخن به میان میآورد و به نوعی قدردانی از آن نعمتها میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر پیروزی تو، دشمنان چه مقدار خون و عرق ریختهاند که مویشان به خاطر فشار و سختی، مانند سوزن شده است.
هوش مصنوعی: تو آنقدر زیبا و دلربا هستی که در دل غزلهای غمناک هم جای خود را باز کردهای و آرزوی خوشبختی و شادی را در دل دیگران کمرنگ کردهای.
هوش مصنوعی: وقتی که دوباره در دریای اندیشه غوطهور شوی، به خاطر بوی فضیلت تو، فکرهایت به نظم و زیبایی خاصی دست پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: هیچ فرد فرزانهای بدون نظم و ترتیب در سخن گفتن، نمیتواند معناهای ناب و ارزشمند را به خوبی بیان کند.
هوش مصنوعی: اگر آب از آتش به وجود نیاید، پس چرا این قدرت در دل تو هست که این همه شعر زیبا خلق کنی؟
هوش مصنوعی: شعرهایت به قدری زیبا و دلبرانه است که انگار کسی از سرزمین حجاز با تنها یک خرما به سوی دلبستگی و عشق سفر میکند.
هوش مصنوعی: اگرچه سرشت من منبع شعر است و جایگاه شاعران است، اما من هم شعری ساده و بیتلاطم برای تو گفتم.
هوش مصنوعی: ابوحنیفه، با اینکه در علم و شریعت پیشوایی بزرگ بود، اما هیچکس از او در خصوص سخنانی که از آب منسوخ (سخنانی که اعتبارشان از بین رفته) میباشد، نشسته نیست.
هوش مصنوعی: زاغ، حتی با صدای زشتش هم بر درخت مینشیند، زیرا که آشیانه بلبل درخت را تنها نمیگذارد.
هوش مصنوعی: هرچند که استادان هنرمندان بزرگی هستند، اما من به عنوان یک شاگرد همواره یک هنری دارم که میتواند از هر چیزی بهرهبرداری کند و آن را به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: هرچند دریا پر از آب است، اما چون تلخ و شور است، کسی که تشنه باشد حتماً باید از آن دور شود.
هوش مصنوعی: شیر از لحاظ قدرت و بزرگی بر آهو برتری دارد، اما گاهی اوقات بوی خاص آهو میتواند بر شیر امتیاز بیشتری داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگرچه معلمانم به من گفتند که ثنویت یا دوگانگی وجود ندارد، ولی قبل از من چیزی برای فهمیدن در مورد خیر و شر وجود نداشت.
هوش مصنوعی: خانهٔ افراد، در واقع، از مجموعهای از تعدادها تشکیل شده است. به آمار و ارقام نگاه کن تا بیشتر متوجه خطراتی شوی که در جلوتر قرار دارد.
هوش مصنوعی: من احساس میکنم که بخت و اقبال من به خاطر ستارههایی که در آسمان بر ستایش تو تأکید دارند، در زندگیام تأثیر گذاشته است.
هوش مصنوعی: کلام تو چنان تأثیری دارد که شاه را واداشته تا به من بگوید که قبل از اینکه تو را بپذیرد، پر از جواهرات و نعمتها شده.
هوش مصنوعی: اگر من از مقام تو هیچ امضا و توقیعی دریافت نکنم، طبع من آزاد و ملایم است و مربوط به منطقهای چون شوشتر میشود.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که انسانها از نظر هویت و ویژگیهایشان بیشتر به خاطر شخصیت و ویژگیهای درونی خود اهمیت دارند تا به دلیل خاستگاه خانوادگی و نژادی. انسانها با توجه به مایه و سرشت درونی خود، و نه فقط به واسطه ترکیب پدر و مادر، شکل میگیرند.
هوش مصنوعی: باد صبح مانند ناصح است که راهنمایی میکند و روز قیامت را بیدردسر نشان میدهد اما باد شام حاسد، تا روز محشر، بینوری و بیخواب است.
هوش مصنوعی: برای تو این سه چیز با سعادت و شایستگی و خوشیمنی همراه باشد: لباس سلطنتی، شعر این بنده، و ماه صفر.
هوش مصنوعی: در زمین، تاثیر و نیروی تو همانند چهار عنصر (آب، آتش، باد و خاک) برای دیگران محسوس است. و در زمان، نام و یاد تو همانند هفت سیاره (سیارات) در آسمان درخشانی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عارضش را جامه پوشیدست نیکویی و فر
جامه ای کش ابره از مشکت وز آتش آستر
طرفه باشد مشک پیوسته بآتش ماه و سال
و آتشی کو مشک را هرگز نسوزد طرفه تر
چون تواند دل برون آمد ز بند حلقه هاش
[...]
بر گرفت از روی دریا ابر فروردین سفر
ز آسمان بر بوستان بارید مروارید تر
گه بروی بوستان اندر کشد پیروزه لوح
گه به روی آسمان اندر کشد سیمین سپر
هر زمانی بوستان را خلعتی پوشد جدا
[...]
اصل نفع و ضر و مایهٔ خوب و زشت و خیر و شر
نیست سوی مرد دانا در دو عالم جز بشر
اصل شر است این حشر کز بوالبشر زاد و فساد
جز فساد و شر هرگز کی بود کار حشر؟
خیر و شر آن جهان از بهر او شد ساخته
[...]
ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر
دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر
ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست
باز بگدازد همی قاروره را قاروره گر
ور سیاه و خشک شد بادام تر ، بیباک نیست
[...]
مابَقی فی النّاسِ حُرٌّ
لاٰوَلاٰفی الْجِنّ حُرٌّ
قَدْمَضیٰحُرُّ الْفَریَقیْنِ
فُحُلْو اُلْعَیْشِ مُرٌّ
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.