ای خواجه ترا در دل اگر هست صفایی
بر هستی آن چون که ترا نیست گوایی
گر باطنت از نور یقینست منور
بر ظاهر تو چون که عیان نیست صفایی
آری چو بود صورت تحقیق چو تلبیس
بیدار شو از هرچه صوابی و خطایی
دعوی که مجرد بود از شاهد معنی
باطل شودش اصل به چونی و چرایی
گر شاهد وقت تو بود حشمت و نعمت
بیمار دلت را نبود هیچ شفایی
کاین حشمت و نعمت دو حجایند یقیندان
کاندر دو جهان زین دو بتر نیست بلایی
این هست وجودش متعلق به مجازی
و آن هست حصولش متولد ز ریایی
تا این دو رفیق بد همراه تو باشند
هرگز نبود خواجه ترا راه به جایی
تو بسته شده در گره آز شب و روز
وز دست هوا خورده به ناکام قفایی
بفروخته دین را به یکی گرده و کرده
پوشیده تن خویش به رنگی و عبایی
بویی نرسید به مشامت ز حقیقت
همچون سگ دیوانه به هر گرد سرایی
در دعوی مطلق چو رسولی شده مرسل
در لفظ به هر ساعت چونی و چرایی
تا جسم و دلت هست به هم هر دو مرکب
نایدت زد و برد قبایی و کلایی
تا زین تن آلوده برون ناید کبرت
حاصل نشود بهر خدا هیچ رضایی
بیرون کن ازین خانهٔ خاکی دل خود را
وآن گه ز دلت ساز تو ارضی و سمایی
گر خاطر اوهام برنده شود از خلق
بر خالق خود گوید بی مثل ثنایی
ار حق به جز از حق نکند هیچ قبولی
وندر خور خود خواهد ملکی و عطایی
آن دل که بدین سان بود اندر ره توحید
حقا که بود موقن و باقی به بقایی
در حوصلهٔ تنگ تو زین بیش نگنجد
این هدیه چو دادند نخواهند جزایی
کاین فضل الاهی بود اندر ره توحید
وندر ره توحید چنین جوی بهایی
شونیست شو از خویش و میندیش کزان پس
یکسان شمری هر دو: جفایی و وفایی
اندر صفتت نیست چه نامی و چه ننگی
بر بام خرابات چه جغدی چه همایی
گر نزد سنایی بشدی خلقت اول
از دیده نمودی ره تحقیق سنایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بررسی درونیات انسان و حقیقت وجود او میپردازد. شاعر از فرد میخواهد که اگر در دلش صفا و حقیقتی وجود دارد، باید آن را در زندگی خود نشان دهد و تباهیهایی که او را گرفتار کرده، شناسایی کند. او اشاره میکند که اگر شخصی به ظاهر زیبا و دارای نعمت است، اینها نمیتوانند به درمان دردهای درونش کمک کنند.
شاعر تأکید میکند که باید از تعلقات مادی و دنیاوی جدا شویم و به حقیقت وجود و توحید برسیم. او به فرد یادآوری میکند که باید از توهمات و اوهام رهایی یابد و تنها به خداوند و حقایق پایبند باشد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که تنها از طریق توحید و پاکی دل میتوان به آرامش و رضایت واقعی دست یافت.
هوش مصنوعی: ای آقا، اگر در قلب تو صفا و روشنی وجود دارد، پس در زندگیات هم همین حال را مشاهده میکنیم. اما اگر چیزی در دل تو نیست، هیچ چیز از تو دیده نخواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر باطن تو پر از نور یقین باشد، ظاهر تو نیز باید درخشان و روشن باشد؛ اما چون این صفا برای دیگران مشهود نیست، قابل مشاهده نیست.
هوش مصنوعی: وقتی حقیقت درک شود، باید آگاه باشی و از هر گونه اشتباه و نادرستی دوری کنی.
هوش مصنوعی: ادعایی که بدون دلیل و نشانهای باشد، به خودی خود نادرست است و اساس آن باید به چگونگی و چرایی برگردد.
هوش مصنوعی: اگر در زمان تو زیبایی و ثروت وجود داشته باشد، بیماری دل تو هیچ درمانی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: این رفاه و ثروت، دو نشانه هستند که به وضوح نشان میدهند در دو جهان هیچ بلایی بالاتر از این دو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: این وجود به دنیا و ظواهر مربوط است و آن چیزهایی که به دست میآید، ناشی از نیرنگ و فریب است.
هوش مصنوعی: هرگاه این دو همراه تو باشند، هرگز از این وضعیت پیشرفت نخواهی کرد و به جایی نخواهی رسید.
هوش مصنوعی: تو در تردید و آشفتگی روز و شب گرفتار شدهای و از تأثیر محیط به حالت ناامیدی افتادهای.
هوش مصنوعی: در این بیت، به این اشاره شده که شخصی دین خود را به یک تکه نان فروخته و برای پنهان کردن بدن خود، لباسی به رنگی خاص و یک عبای جدید بر تن کرده است. این عمل نشاندهنده نفاق و عدم صداقت در زندگی فرد است.
هوش مصنوعی: بویی از حقیقت به مشامت نرسید، مثل سگ دیوانه که به هر جا سرک میکشد.
هوش مصنوعی: در صحبت و گفتگو، مانند یک پیامبر، هر لحظه به بهانهای مشغول صحبت کردن هستی و پیوسته سوالاتی در ذهن داری که چگونه و چرا پیش میآید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که بدن و دل تو وجود دارد، هیچگاه از هم جدا نخواهند شد و تو را در سختیها و چالشها قرار نخواهند داد.
هوش مصنوعی: برای اینکه از این بدن آلوده رهایی یابی و به مقام بلندتری دست یابی، باید تمامی خواستهها و رضایتهای الهی را فراموش کنی.
هوش مصنوعی: دل خود را از این خانهٔ مادی آزاد کن و سپس از آن دل، عالمی بهوجود بیاور که مانند زمین و آسمان باشد.
هوش مصنوعی: اگر خیال و اندیشه انسان به اوج برسد، میتواند نسبت به خالق خود، شگفتانگیزترین ستایشها را بگوید که هیچ مشابهی ندارد.
هوش مصنوعی: فقط از طریق حق و حقیقت میتوان به قبول و پذیرش دست یافت و هر کس شایستگی و لیاقت خود را دارد و فقط به همین دلیل به مقام و هدیهای دست پیدا میکند.
هوش مصنوعی: دلهایی که با این حال در مسیر یکنواخت شدن در Tawheed حرکت میکنند، حقیقتاً باورمندی عمیق دارند و ایستادگیشان در راه حقیقت و جاودانگی ادامه دارد.
هوش مصنوعی: در توان و ظرفیت محدود تو، این هدیه بیشتر از این جا نمیشود. زمانی که بخشی از آن را دریافت میکنند، چیزی جز پاداش نمیخواهند.
هوش مصنوعی: این نعمت خداوندی است که در مسیر یکتاپرستی و ایمان به خدا به ما داده شده و در این مسیر، چنان تلاش و جویای ارزشهایی هستیم.
هوش مصنوعی: از خودت فاصله بگیر و به هیچکدام از این دو باور نکن: نه به خیانت و نه به وفاداری؛ زیرا هر دو برابری دارند.
هوش مصنوعی: در توصیف تو نه نام خوب و نه عیب و ننگی وجود دارد، بر بام میخانه چه جغدی نشسته و چه پرندهای با شکوه.
هوش مصنوعی: اگر به سخنان سنایی گوش فرا دهی، آفرینش نخستین را از چشم خود میبینی و به درستی و حقیقت دست مییابی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل تنگ مدار، ای ملک، از کار خدایی
آرام و طرب رامده از طبع جدایی
صد بار فتادست چنین هر ملکی را
آخر برسیدند به هر کام روایی
آن کس که ترا دید و ترا بیند در جنگ
[...]
ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی
بر هستی آن چونکه تو را نیست ضیائی؟
ور باطنت از نور یقین هست منور
بر ظاهر آن چونکه تو را نیست گوائی؟
آری چو بود ظاهر تحقیق، ز تلبیس
[...]
ای ترک من امروز نگویی به کجایی
تا کس نفرستیم و نخوانیم نیایی
آنکس که نباید بر ما زودتر آید
تو دیرتر آیی به بر ما که ببایی
آن روز که من شیفتهتر باشم برتو
[...]
تا تو ز من ای لعبت فرخار جدایی
رفت از دل من خسته همه کام روایی
هر روز مرا انده هجران چه نمایی
هر روز به من برغم عشقت چه فزایی
ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی
از محنت تو نیست مرا روی رهایی
معذوری اگر یاد همی نایدت از ما
زیرا که نداری خبر از درد جدایی
در فرقت تو عمر عزیزم به سر آمد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.