جذبه ای کوتا سر از زندان تن بیرون کنم
چند لنگر در ضمیر خاک چون قارون کنم
من که بر سر خاک می ریزم به دست دیگران
در جهان بیوفا طرح عمارت چون کنم
رهنمایی می کنم مرغان فارغبال را
گاه گاهی گر سر از کنج قفس بیرون کنم
تیره نتوان کرد آب زندگانی را به خاک
جان چه باشد تا نثار آن لب میگون کنم
نسبتی در خاکساری نیست با مجنون مرا
کز غبار خاطر خود طرح صد هامون کنم
من که پر در لامکان بی نیازی می زنم
حاش لله شکوه از ناسازی گردون کنم
آب در چشم غزال از آه گرم من نماند
با خمار نرگس میگون لیلی چون کنم
غیرت همکار بنددست و پای جرات است
می روم زین بزم تا پروانه را ممنون کنم
صائب از شرم سبکباری گذارد پا به کوه
کوه درد خویش را گر عرض بر مجنون کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره longing و اشتیاق به آزادی و رهایی از قید و بندهای زندگی است. شاعر میخواهد از محدودیتها و مشکلات موجود رهایی یابد و به جستجوی معنای عمیقتر زندگی برود. او با ذکر موانع و دردهای وجودی خود، به تقابل با دنیاست و أشعارش نشاندهنده تلاش برای پرواز و شکوفایی است. در کنار این، میکوشد تا در دل خاکی و بیوفایی های جهان، نشانهای از زیبایی و زندگی بسازد. در نهایت، او به میهمانی زندگی میرود و میکوشد تا از هر چیزی که مانع اوست، عبور کند.
هوش مصنوعی: تمایل و اشتیاقی دارم که از محدودیتهای جسم و دنیای مادی رها شوم و توانمندیهای درون خود را مانند ثروت قارون، به نمایش بگذارم.
هوش مصنوعی: من که بر سر خاک خودم با دستان دیگران زندگی میکنم، در این دنیای بیوفا چگونه میتوانم برای خودم بنایی بسازم؟
هوش مصنوعی: گاهی اوقات به پرندگان آزاد راهنمایی می دهم، اگر سرشان را از گوشه قفس بیرون ببرم.
هوش مصنوعی: نمیتوانم زندگی را به خاک و تیرهروزی تبدیل کنم، زیرا برای من چه ارزی دارد که جان را فدای آن لبهای خوشنرمی کنم.
هوش مصنوعی: در خاکساری و تواضع، نسبتی با مجنون (لیلی) ندارم. من میتوانم با غبار ذهن خود، چندین هامون (دریاچه) را به تصویر بکشم.
هوش مصنوعی: من که در بینهایی به آزادی و بینیازی دست یافتهام، هرگز از ناهماهنگیهای دنیا شکایت نمیکنم.
هوش مصنوعی: آب چشمان غزال به خاطر آه دلسوز من خشک شده است. حالا با وجود نگاه خوابآلود و جذاب لیلی، چگونه میتوانم احساساتم را بیان کنم؟
هوش مصنوعی: غیرت دوستی من را به شدت تحت تاثیر قرار داده و باعث شده نتوانم آزادانه عمل کنم. بنابراین، از این جمع بیرون میروم تا از پروانه بابت محبتش سپاسگزاری کنم.
هوش مصنوعی: صائب به خاطر شرم از سبکباری، پا به کوه گذاشت و اگر درد خود را برای مجنون بگویید، احساس میکند که این درد او را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مسلمانان ندانم چارهٔ دل چون کنم
یا مگر سودای عشق او ز سر بیرون کنم
عاشقی را دوست دارم عاشقان را دوستر
صدهزاران دل برای عاشقی پر خون کنم
سوختم در عاشقی تا ساختم با عاشقان
[...]
آخرای جان جهان تدبیر وصلت چون کنم
چند در چنگ فراقت دیدگان پر خون کنم
افعی زلفت که برزمرد همی غلطد چرا
خیره بروی هر زمان از جزع بر افسون کنم
یکشب ار بینم دو دست خویش طوق گردنت
[...]
آخر ای جان جهان تدبیر وصلت چون کنم؟
چند در چنگ فراقت دیده و دل خون کنم؟
افعی زلفت که بر زمرد همی گردد چرا
خیره بروی هر زمان چون جزع تو افسون کنم؟
یک شب ار بینم دو دست خویش طوق گردنت
[...]
سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چون کنم؟
چند گرد خویشتن گه سحر و گه افسون کنم!
از دل بدخوی خود خونابه ای دارم که گر
قطره ای از دل برون ریزم، جگرها خون کنم
تو به بند کشتن من، من بر آن کز دوستی
[...]
دل ز تنهایی به جان آمد ندانم چون کنم
هر زمان از آتش دل دیده را پر خون کنم
ای دو زلف کافرت خود سر فرو نارد به ما
ای نگار ماه رخ گر صد هزار افزون کنم
در شب هجران ز روی چون زر و سیماب اشک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.