گنجور

 
سنایی

در زلف تو دادند نگارا خبر دل

معذورم اگر آمده‌ام بر اثر دل

یا دل بر من باز فرست ای بت مه رو

یا راه مرا باز نما تو به بر دل

نی نی که اگر نیست ترا هیچ سر ما

ما بی تو نداریم دل خویش و سر دل

چندین سر اندیشه و تیمار که دارد

تا گه جگر یار خورد گه جگر دل

بی عشق تو دل را خطری نیست بر ما

هر چند که صعب ست نگارا خطر دل

تا دل کم عشق تو در بست به شادی

بستیم به جان بر غم عشقت کمر دل

 
 
 
صائب تبریزی

تا چند کشم درد سر از رهگذر دل

کو عشق که فارغ شوم از دردسر دل

بیم است که چون شهپر پروانه بسوزد

نه پرده نیلی ز فروغ گهر دل

آشفته‌دماغان خبر از خویش ندارند

[...]

رضاقلی خان هدایت

صد گونه بلا راضیم آید به سر دل

یک مرتبه دلدار درآید ز در دل

کوثر به بصیرت بنگر نور خدا را

دانی چه بود چشم بصیرت بصر دل

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رضاقلی خان هدایت
میرزا حبیب خراسانی

هر روز بدیدار تو آیم ز در دل

بینم برخ خوب تو نیک از نظر دل

تو در دل و دل در خم زلف تو نهان است

من گام زنان روز و شبان بر اثر دل

گاه از دل شوریده بپرسم خبر تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه