در بخش اول شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها خواجو مصرع یا بیتی از سعدی را عیناً نقل قول کرده است:
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۹:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۳۷
سعدی (بیت ۹): سعدی نگفتمت که مرو در کمند عشق - تیر نظر بیفکند افراسیاب را
خواجو (بیت ۵): ای دل نگفتمت که مرو در کمند عشق - آخر بقصد خویش چرا میکنی شتاب
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۰:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۴۸
سعدی (بیت ۲): دگر به روی کسم دیده بر نمیباشد - خلیل من همه بتهای آزری بشکست
خواجو (بیت ۶): دلم ببتکده میرفت پیش ازین لیکن - خلیل ما همه بتهای آزری بشکست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۰:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۲۳۰
سعدی (بیت ۱۰): برادران و بزرگان نصیحتم مکنید - که اختیار من از دست رفت و تیر از شست
خواجو (بیت ۳): کنون نشانهٔ تیر ملامتم مکنید - که رفته است عنانم ز دست و تیر از شست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۷:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۹۰
سعدی (بیت ۷): این باد روح پرور از انفاس صبحدم - گویی مگر ز طره عنبرفشان توست
خواجو (بیت ۴): انفاس روح میدمد از باد صبحدم - گوئی که بوی عیسی مریم گرفته است
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۱۵:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۹۵
سعدی (بیت ۱): کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست - یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست
خواجو (بیت ۱۴): نه من دلشده دارم سر پیوندت و بس - کیست آنکش سر پیوند تو در خاطر نیست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۷۴:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۵۵
سعدی (بیت ۱): آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد - نه دل من که دل خلق جهانی دارد
خواجو (بیت ۸): ور بدین شکل و شمایل بدر آئی روزی - نه دل من که دل خلق جهانی ببری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۰۰:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۸۶
سعدی (بیت ۲): نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی - که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد
خواجو (بیت ۹): دل دردمند خواجو به خدنگ غمزه خستن - نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۱۱:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۳۷
سعدی (بیت ۶): ای دل نگفتمت که عنان نظر بتاب - اکنونت افکند که ز دستت لگام شد
خواجو (بیت ۱): ای دل نگفتمت که ز زلفش عنان بتاب - کاهنگ چین خطا بود از بهر بهر مشک ناب
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۱۷:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۳۴۱
سعدی (بیت ۳): سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس - کاندوه دل سوختگان سوخته داند
خواجو (بیت ۹): از شمع بپرسید حدیث دل خواجو - کاندوه دل سوختگان سوخته داند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۷۰:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۸۱
سعدی (بیت ۴): فرهادوارم از لب شیرین گزیر نیست - ور کوه محنتم به مثل بیستون شود
خواجو (بیت ۳): فرهاد را چو از لب شیرین گزیر نیست - در گوش او ملامت دشمن حکایتیست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۸۰:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۲۶
سعدی (بیت ۲): مجال صبر همین بود و منتهای شکیب - دگر مپای که عمر این همه نمیپاید
خواجو (بیت ۸): چو روشنست که عمر این همه نمیپاید - مرا چو عمرعزیزی تو نیز بیش مپای
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۴۷:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۹۱
سعدی (بیت ۱): جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال - شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
خواجو (بیت ۱۱): شب فراق بگفتیم ترک صبح امید - جزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۶۶:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۶۳۳
سعدی (بیت ۳): ای نفس که مطلوب تو ناموس و ریا بود - از بند تو برخاستم و خوش بنشستم
خواجو (بیت ۳): با خود چو دمی خش ننشستم بهمه عمر - برخاستم از بند خود و خوش بنشستم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۶۶:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۶۳۴
سعدی (بیت ۱۰): بند همه غمهای جهان بر دل من بود - دربند تو افتادم و از جمله برستم
خواجو (بیت ۳): در حال که من دانهٔ خال تو بدیدم - در دام تو افتادم و از جمله برستم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۶۴:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۴۳۹
سعدی (بیت ۸): روزی اندر سر کار تو کنم جان عزیز - پیش بالای تو باری چو بباید مردن
خواجو (بیت ۷): عاقبت در سر کار تو کنم جان عزیز - چکنم بی تو مرا کار بسر مینشود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۴۵:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۵۵
سعدی (بیت ۳): به چه ماننده کنم در همه آفاق تو را - کان چه در وهم من آید تو از آن خوبتری
خواجو (بیت ۶): در کمالیت حسنت نرسد درک عقول - هر چه در خاطرم آید تو از آن خوبتری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۸۹:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۶۹
سعدی (بیت ۱۰): الغیاث از تو که هم دردی و هم درمانی - زینهار از تو که هم زهری و هم تریاکی
خواجو (بیت ۸): سر برای تو که هم دردی و هم درمانی - جان فدای تو که هم زهری و هم تریاقی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۰۴:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۸۴
سعدی (بیت ۶): بر سر کوی عشق بازاریست - که نیارد هزار جان ثمنی
خواجو (بیت ۱): برسر کوی عشق بازاریست - که رخی همچو زر بدیناریست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۱۷:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۸۶
سعدی (بیت ۱): نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی - که به دوستان یک دل سر دست برفشانی
خواجو (بیت ۹): دل دردمند خواجو به خدنگ غمزه خستن - نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۱۱:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۲۱۳
سعدی (بیت ۸): هر آدمی که کشتهٔ شمشیر عشق شد - گو غم مخور که ملک ابد خونبهای اوست
خواجو (بیت ۳): دلخستهئی که کشته شمشیر عشق شد - زخمش بجان رسید و ز مرهم خبرنداشت
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۳۰:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۴۳۸
سعدی (بیت ۷): سنگ بدگوهر اگر کاسهٔ زرین شکند - قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
خواجو (بیت ۱۷): سنگ بد گوهر اگر کاسهٔ زرین شکند - قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۲۵ - در وصف بهار:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۶۴
سعدی (بیت ۱۴): مژدگانی که گل از غنچه برون میآید - صد هزار اقچه بریزند درختان بهار
خواجو (بیت ۹): خیز خواجو که گل از غنچه برون میآید - بلبلی چون تو کنون حیف بود در قفسی
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » تکه ۹:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۳۱۶
سعدی (بیت ۲): در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدم - بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد
خواجو (بیت ۱۱): گفتم که روز عمرم شد تیره گفت خواجو - بالاتر از سیاهی رنگی دگر نباشد
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۷۴:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۳۲۳
سعدی (بیت ۱): تشنهٔ سوخته در چشمهٔ روشن چو رسید - تو مپندار که از سیل دمان اندیشد
خواجو (بیت ۸): آنکه شد بیخبر از زمزمهٔ نغمهٔ زیر - تو مپندار که از نالهٔ زار اندیشد
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۱۵:: خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۴۳۸
سعدی (بیت ۲): سنگ بیقیمت اگر کاسهٔ زرین بشکست - قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
خواجو (بیت ۱۷): سنگ بد گوهر اگر کاسهٔ زرین شکند - قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
در بخش دوم مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۴ : امشب سبکتر میزنند این طبل بیهنگام را - یا وقت بیداری غلط بودست مرغ بام را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۵ : برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را - بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۸ : ای ترک آتش رخ بیار آن آب آتش فام را - وین جامهٔ نیلی ز من بستان و در ده جام را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۷ : ماه رویا روی خوب از من متاب - بی خطا کشتن چه میبینی صواب
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۴ : غافلند از زندگی مستان خواب - زندگانی چیست مستی از شراب
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۰ : ای ز چشمت رفته خواب از چشم خواب - وآب رویت برده آب از روی آب
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۰ : چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست - که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
سعدی » مواعظ » مراثی » ذکر وفات امیرفخرالدین ابیبکر طاب ثراه : وجود عاریتی دل درو نشاید بست - همانکه مرهم جان بود دل به نیش بخست
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۲ : چنین که هست نماند قرار دولت و ملک - که هر شبی را بیاختلاف روزی هست
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۳ : علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد - دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۲۵ : سحر بگوش صبوحی کشان بادهپرست - خروش بلبله خوشتر زبانک بلبل مست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۲۳۰ : ز عشق غمزه و ابروی آن صنم پیوست - امام شهر بمحراب میرود سرمست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۲ : نشاید گفتن آن کس را دلی هست - که ننهد بر چنین صورت دل از دست
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۴ : مرا گویند با دشمن برآویز - گرت چالاکی و مردانگی هست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۰۴ : خطی کز تیره شب برخور نوشتست - چه خطست آن که بس در خور نوشتست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۶۰ : سحرگه ماه عقرب زلف من مست - درآمد همچو شمعی شمع در دست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۳ : از هر چه میرود سخن دوست خوشترست - پیغام آشنا نفس روح پرورست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۴ : این بوی روح پرور از آن خوی دلبرست - وین آب زندگانی از آن حوض کوثرست
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۳ : در چشمت ار حقیر بود صورت فقیر - کوته نظر مباش که در سنگ گوهرست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۲۴ : نعلم نگر نهاده برآتش که عنبرست - وز طره طوق کرده که از مشک چنبرست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۶ : هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظرست - عشقبازی دگر و نفس پرستی دگرست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۲۸ : گفتمش روی تو صد ره ز قمر خوبترست - گفت خاموش که آن فتنه دور قمرست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۳۷ : آن نه رویست مگر فتنهٔ دور قمرست - وان نه زلفست و بنا گوش که شام و سحرست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۷۲ : پای سرو بوستانی در گلست - سرو ما را پای معنی در دلست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۵۶ : این چنین صورت گر از آب و گلست - چون بمعنی بنگری جان و دلست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۷۳ : دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست - هر که ما را این نصیحت میکند بیحاصلست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۵۵ : هرکه مجنون نیست از احوال لیلی غافلست - وانکه مجنون را بچشم عقل بیند عاقلست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۸۱ : چه رویست آن که پیش کاروانست - مگر شمعی به دست ساروانست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۶۵ : دلم با مردم چشمت چنانست - که پنداری که خونشان در میانست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۶۶ : مرا یاقوت او قوت روانست - ولی اشکم چو یاقوت روانست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۸۲ : هزار سختی اگر بر من آید آسانست - که دوستی و ارادت هزار چندانست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۶۲ : اگر چه بلبل طبعم هزار دستانست - حدیث من گل صد برگ گلشن جانست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۸۸ : با خردمندی و خوبی پارسا و نیک خوست - صورتی هرگز ندیدم کاین همه معنی در اوست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۹۲ : کس به چشم در نمیآید که گویم مثل اوست - خود به چشم عاشقان صورت نبندد مثل دوست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۷۷ : من بقول دشمنان هرگز نگیرم ترک دوست - کز نکورویان اگر بد در وجود آید نکوست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۹۴ : خورشید زیر سایه زلف چو شام اوست - طوبی غلام قد صنوبرخرام اوست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۷۵ : آن حور ماه چهره که رضوان غلام اوست - جنت فراز سرو قیامت قیام اوست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۱۵ : کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست - یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۹۵ : هیچکس نیست که منظور مرا ناظر نیست - گر چه بر منظرش ادارک نظر قادر نیست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۳۷ : کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت - که قرار از دل دیوانه به یک بار برفت
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۲۱۹ : هیچ داری خبر ای یار که آن یار برفت - یا شنیدی ز کسی کان بت عیار برفت
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۴۷ : جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت - مویی نفروشم به همه ملک جهانت
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۲۲۸ : ای جان جهان جان وجهان برخی جانت - داریم تمنای کناری ز میانت
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۸۷ : هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد - وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۳۰۸ : آن فتنه چو برخیزد صد فتنه برانگیزد - وان لحظه که بنشیند بس شور بپا خیزد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۹۸ : با کاروان مصری چندین شکر نباشد - در لعبتان چینی زین خوبتر نباشد
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۳۱۶ : شام شکستگان را هرگز سحر نباشد - وز روز تیره روزان تاریکتر نباشد
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۳۱۸ : مردان این قدم را باید که سر نباشد - مرغان این چمن را باید که پر نباشد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۱۷ : آن را که غمی چون غم من نیست چه داند - کز شوق توام دیده چه شب میگذراند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۱۸ : آن سرو که گویند به بالای تو ماند - هرگز قدمی پیش تو رفتن نتواند
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۳۴۱ : کس حال من سوخته جز شمع نداند - کو بر سر من شب همه شب اشک فشاند
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۳۴۶ : گویند که صبرآتش عشقت بنشاند - زان سرو قد آزاد نشستن که تواند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۱۹ : کسی که روی تو دیدست حال من داند - که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۳۵۳ : اگر ز پیش برانی مرا که برخواند - وگر مراد نبخشی که از تو بستاند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۲۵ : اینان مگر ز رحمت محض آفریدهاند - کآرام جان و انس دل و نور دیدهاند
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۳۶۰ : این دلبران که پرده برخ در کشیدهاند - هر یک بغمزه پردهٔ خلقی دریدهاند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۵۱ : اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند - که جور قاعده باشد که بر غلام کنند
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۳۹۹ : چو مطربان سحر آهنگ زیر و بام کنند - معاشران صبوحی هوای جام کنند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۷۳ : هفتهای میرود از عمر و به ده روز کشید - کز گلستان صفا بوی وفایی ندمید
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۱۹ : یارب این نامه سیه کردهٔ بیفایده عمر - همچنان از کرمت بر نگرفتست امید
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۴۷۲ : دوش چون موکب سلطان خیالش برسید - اشکم از دیده روان تا سر راهش بدوید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۸۴ : به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید - امید نیست که دیگر به عقل بازآید
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۴۵۰ : به خشم رفتهٔ ما گر به صلح باز آید - سعادت ابدی از درم فراز آید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۸۵ : کاروانی شکر از مصر به شیراز آید - اگر آن یار سفرکرده ما بازآید
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۴۵۱ : بلبل دلشده از گل به چه رو باز آید - که دلش هر نفس از شوق بپرواز آید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۰۲ : به فلک میرسد از روی چو خورشید تو نور - قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۰۷ : دوری از ما مکن ای چشم بد از روی تو دور - زانکه جانی تو و از جان نتوان بود صبور
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۰۴ : آن کیست که میرود به نخجیر - پای دل دوستان به زنجیر
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۱۰ : پندم به چه عقل میدهد پیر - بندم بچه جرم مینهد میر
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۱۰ : ای به خلق از جهانیان ممتاز - چشم خلقی به روی خوب تو باز
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۱۱ : متقلب درون جامه ناز - چه خبر دارد از شبان دراز
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۲۴ : پیش عاقل نیاز چیست نماز - نزد عاشق نماز چیست نیاز
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۲۲ : خجلست سرو بستان بر قامت بلندش - همه صید عقل گیرد خم زلف چون کمندش
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۴۴ : مبرید نام عنبر بر زلف چون کمندش - مکنید یاد شکر برلعل همچو قندش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۲۵ : کس ندیدست به شیرینی و لطف و نازش - کس نبیند که نخواهد که ببیند بازش
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۵۰ : هر دل غمزده کان غمزه بود غمازش - هیچ شک نیست که پوشیده نماند رازش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۸ : دلی که دید که غایب شدست از این درویش - گرفته از سر مستی و عاشقی سر خویش
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۶۹ : به شهریار بگوئید حال این درویش - به شهریار برید آگهی از این دل ریش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۴۲ : یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش - ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۶۷ : پرده از رخ بفکن ای خود پردهٔ رخسار خویش - کی بود دیدارت ای خود عاشق دیدار خویش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۴۳ : به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم - نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۷۳ : بیار باده که وقت گلست و موسم باغ - ز مهر بردل پر خون لاله بنگر داغ
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۴۶ : مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل - که احتمال ندارم ز دوستان ورقی گل
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۹۹ : دلم ربودی و رفتی ولی نمیروی از دل - بیا که جان عزیزت فدای شکل و شمایل
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۶۰۴ : مقاربت نشود مرتفع ببعد منازل - که بعد در ره معنی نه مانعست و نه حائل
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۴۷ : جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال - شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۵۸ : چنانکه مشرق و مغرب به هم نپیوندند - میان عالم و جاهل تألفست محال
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۶۰ : کسان که تلخی حاجت نیازمودستند - ترش کنند و بتابند روی از اهل سؤال
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۸۷ : چو هیچگونه ندارم بحضرت تو مجال - شوم مقیم درت بالغدو و الاصال
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۹۱ : زهی ز بادهٔ لعلت در آتش آب زلال - یکی ز حلقهٔ بگوشان حاجب تو هلال
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۴۹ : بیدل گمان مبر که نصیحت کند قبول - من گوش استماع ندارم لمن یقول
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۶۱۰ : یا مسرع الشمال اذا تحصل الوصول - بلغ تحیتی و سلامی کما اقول
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۵۰ : من ایستادهام اینک به خدمتت مشغول - مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۵۱ : نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول - در سرای به هم کرده از خروج و دخول
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۶۰۹ : مرا که نیست بخاک درت امید وصول - کجا بمنزل قربت بود مجال نزول
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۵۶ : چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام - ز توبه خانه تنهایی آمدم بر بام
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۵۷ : حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام - تفاوتی نکند گر دعاست یا دشنام
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۵۸ : زهی سعادت من کهم تو آمدی به سلام - خوش آمدی و علیک السلام و الاکرام
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۶۲ : مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام - تو مستریح و به افسوس میرود ایام
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۶۲ : خطاب حاکم عادل مثال بارانست - چه در حدیقهٔ سلطان چه بر کنیسهٔ عام
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۶۳ : ضرورتست که آحاد را سری باشد - وگرنه ملک نگیرد به هیچ روی نظام
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۶۱۶ : خوشا به مجلس شوریدگان درد آشام - بیاد لعل لبش نوش کرده جام مدام
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۶۱۷ : مگر که صبح من امشب اسیر گشت بشام - وگرنه رخ بنمودی ز چرخ آینه فام
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۶۶ : گو خلق بدانند که من عاشق و مستم - آوازه درستست که من توبه شکستم
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۶۳۳ : امروز که من عاشق و دیوانه و مستم - کس نیست که گیرد بشرابی دو سه دستم
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۶۳۴ : تخفیف کن از دور من این باده که مستم - وزغایت مستی خبرم نیست که هستم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۶۷ : من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم - تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۶۳۲ : من از آن لحظه که در چشم تو دیدم مستم - کارم از دست برون رفت که گیرد دستم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۰۹ : تا خبر دارم از او بیخبر از خویشتنم - با وجودش ز من آواز نیاید که منم
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۶۶۴ : من همان به که بسوزم ز غم و دم نزنم - ورنه از دود دل آتش بجهان در فکنم
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۶۶۷ : نیست بی روی تو میل گل و برگ سمنم - تا شدم بندهات آزاد ز سرو چمنم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۱۴ : اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم - قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۶۶۳ : من آن مرغ همایونم که باز چتر سلطانم - من آن نوباوهٔ قدسم که نزل باغ رضوانم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۳۱ : امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم - خواب در روضه رضوان نکند اهل نعیم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۳۲ : ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم - الله الله تو فراموش مکن عهد قدیم
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۶۹۸ : شمع بنشست ز باد سحری خیز ندیم - که ز فردوس نشان میدهد انفاس نسیم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۴۴ : یا رب آن رویست یا برگ سمن - یا رب آن قدست یا سرو چمن
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۷۵۱ : خویش را در کوی بیخویشی فکن - تا ببینی خویشتن بی خویشتن
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۵۱ : دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران - دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۷۲۶ : چو چشم خفته بگشودی ببستی خواب بیداران - چو تاب طره بنمودی ببردی آب طراران
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۵۲ : فراق دوستانش باد و یاران - که ما را دور کرد از دوستداران
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۷۲۹ : چه خوش باشد میان لاله زاران - بر غم دشمنان با دوستداران
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۷۴ : نشان بخت بلندست و طالع میمون - علی الصباح نظر بر جمال روزافزون
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۷۶۰ : به عقل کی متصور شود فنون جنون - که عقل عین جنونست والجنون فنون
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۷۶ : صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین - عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین
سعدی » مواعظ » مراثی » در زوال خلافت بنیعباس : آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین - بر زوال ملک مستعصم امیرالمؤمنین
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۷۷۲ : هرکه شد با ساکنان عالم علوی قرین - گو بیا در عالم جان جان عالم را ببین
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۸۶ : آن سرو ناز بین که چه خوش میرود به راه - وان چشم آهوانه که چون میکند نگاه
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۷۹۲ : آن عید نیکوان بدر آمد بعیدگاه - تابنده رخ چو روز سپید از شب سیاه
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰۲ : تو با این لطف طبع و دلربایی - چنین سنگین دل و سرکش چرایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰۷ : گرم راحت رسانی ور گزایی - محبت بر محبت میفزایی
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۹۳ : خداوندان نعمت را کرم هست - ولیکن صبر به بر بینوایی
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۹۴ : طبیبی را حکایت کرد پیری - که میگردد سرم چون آسیایی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۹۱۹ : خوشا وقتی که از بستانسرائی - برآید نغمهٔ دستانسرائی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰۳ : تو پری زاده ندانم ز کجا میآیی - کادمیزاده نباشد به چنین زیبایی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۹۲۰ : ای سر زلف ترا پیشه سمن فرسائی - وی لب لعل ترای عادت روح افزائی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰۹ : من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی - عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۹۱۷ : گر تو شیرین شکر لب بشکر خنده در آئی - بشکر خندهٔ شیرین دل خلقی بربائی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۱۱ : هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی - ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۹۱۸ : چون پیکر مطبوعت در معنی زیبائی - صورت نتوان بستن نقشی بدلارائی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۱۳ : ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی - روی تو ببرد از دل ما هر غم رویی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۱۴ : ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی - بی فایدهام پیش تو چون بیهده گویی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۹۲۴ : ای ترک پریچهره بدین سلسله موئی - شرطست که دست از من دیوانه بشوئی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۱۷ : ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی - شیرینی از اوصاف تو حرفی ز کتابی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۲۸ : ای روضهٔ رضوان ز سر کوی تو بابی - وی چشمهٔ کوثر ز لب لعل تو آبی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۱۸ : تو خون خلق بریزی و روی درتابی - ندانمت چه مکافات این گنه یابی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۲۹ : ز زلف و روی تو خواهم شبی و مهتابی - که با لب تو حکایت کنم ز هر بابی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۲۰ : که دست تشنه میگیرد به آبی - خداوندان فضل آخر ثوابی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۳۰ : بیار ای لعبت ساقی شرابی - بساز ای مطرب مجلس ربابی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۳۳ : ای باد بامدادی خوش میروی به شادی - پیوند روح کردی پیغام دوست دادی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۳۸ : ز رارض دار سعدی یا بارق الغوادی - طف حول ربع سلمی یا ذارع البوادی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۴۳ : ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری - آن جا که باد زهره ندارد خبر بری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۵۱ : رفتی و همچنان به خیال من اندری - گویی که در برابر چشمم مصوری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۵۴ : کس درنیامدست بدین خوبی از دری - دیگر نیاورد چو تو فرزند مادری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۵۸ : هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری - بار دوم ز بار نخستین نکوتری
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۵۵ - در پند و اندرز : ای نفس اگر به دیدهٔ تحقیق بنگری - درویشی اختیار کنی بر توانگری
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۰۲ : غماز را به حضرت سلطان که راه داد؟ - همصحبت تو همچو تو باید هنروری
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۵۴ : ای مهر ماه روی ترا زهره مشتری - بر مشتریت پردهٔ دیبای ششتری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۴۴ : ای که بر دوستان همیگذری - تا به هر غمزهای دلی ببری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۵۰ : دیدم امروز بر زمین قمری - همچو سروی روان به رهگذری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۵۶ : گر کنم در سر وفات سری - سهل باشد زیان مختصری
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۵۶ : گل سوری دگر بجلوه گری - میکند صید بلبل سحری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۴۵ : بخت آیینه ندارم که در او مینگری - خاک بازار نیرزم که بر او میگذری
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۰۰ : خواستم تا زحلی گویمت از روی قیاس - بازگویم نه که صدباره ازو نحس تری
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۰۱ : دامن جامه که در خار مغیلان بگرفت - گر تو خواهی که به تندی برهانی بدری
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۵۵ : ای که بر دیدهٔ صاحبنظران میگذری - پرده بردار که تا خلق ببینند پری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۵۹ : چون است حال بستان ای باد نوبهاری - کز بلبلان برآمد فریاد بیقراری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۶۳ : عمری به بوی یاری کردیم انتظاری - زان انتظار ما را نگشود هیچ کاری
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۴۹ : یا باری البرایا یا زاری الذراری - یا راعی الرعایا یا مجری الجواری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۶۰ : خبر از عیش ندارد که ندارد یاری - دل نخوانند که صیدش نکند دلداری
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۵۱ : ای دلم بسته ز زلف سیهت زناری - نافهٔ مشک تتار از سر زلفت تاری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۸۰ : گر درون سوختهای با تو برآرد نفسی - چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۶۴ : در دلم بود کزین پس ندهم دل بکسی - چکنم باز گرفتار شدم در هوسی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۸۷ : به قلم راست نیاید صفت مشتاقی - سادتی احترق القلب من الاشواق
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۶۹ : تشنهام تا بکی آخر بده آبی ساقی - فی حشای اضطرمت نایرة الا شواق
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۸۸ : عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقی - وز می چنان نه مستم کز عشق روی ساقی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۶۷ : یا حادیالنیاق قد ذبت فیالفراق - عرج علی اهیلی و اخبرهم اشتیاقی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۰۸ : ای سرو حدیقه معانی - جانی و لطیفه جهانی
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۲۲ : یاران کجاوه، غم ندارند - از منقطعان کاروانی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۹۲ : به سر ماه فکنده طیلسانی - در سرو کشیده پرنیانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۰۹ : بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم جانی - و زین کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۱۱ : بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی - به غلغل در سماع آیند هر مرغی به دستانی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۹۳ : دلا بر عالم جان زن علم زین دیر جسمانی - که جانرا انس ممکن نیست با این جن انسانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۱۴ : کبر یک سو نه اگر شاهد درویشانی - دیو خوش طبع به از حور گره پیشانی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۹۱ : کامت اینست که هر لحظه ز پیشم رانی - وردت اینست که بیگانهٔ خویشم خوانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۱۵ : ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی - جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۲۱ : نظر به چشم ارادت مکن به صورت دنیا - که التفات نکردند به روی اهل معانی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۹۶ : چگونه سرو روان گویمت که عین روانی - نه محض جوهر روحی که روح جوهر جانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۱۷ : نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی - که به دوستان یک دل سر دست برفشانی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۸۶ : ز تو با تو راز گویم به زبان بیزبانی - به تو از تو راه جویم به نشان بینشانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۲۷ : خواهم اندر پایش افتادن چو گوی - ور به چوگانم زند هیچش مگوی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۹۰۹ : ای صبا با بلبل خوشگوی گوی - مینماید لالهٔ خود روی روی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۹۱۲ : چون نی سر گشتهٔ چوگان چو گوی - رو بترک گوی سر گردان بگوی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۳۱ : وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی - گر سر صحرات باشد سروبالایی بجوی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۹۱۱ : ایکه گوئی کز چه رو سر گشته میکردی چو گوی - گوی را منکر نشاید گشت با چوگان بگوی
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۶ : ای یار ناگزیر که دل در هوای تست - جان نیز اگر قبول کنی هم برای تست
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۷ : مقصود عاشقان دو عالم لقای تست - مطلوب طالبان به حقیقت رضای تست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۰۸ : گر حرص زیردست و طمع زیر پای تست - سلطان وقت خویشی و سلطان گدای تست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۰۹ : مگذر ز ما که خاطر ما در قفای تست - دل بر امید وعده وجان در قفای تست
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۱۱ : آن را که جای نیست همه شهر جای اوست - درویش هر کجا که شب آید سرای اوست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۷۶ : گر سردر آورد سرم آنجا که پای اوست - ور سر کشد تنعم من در جفای اوست
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۲۳ : نه هر چه جانورند آدمیتی دارند - بس آدمی که درین ملک نقش دیوارند
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۳۶۹ : ز چشم مست تو آنها که آگهی دارند - مدام معتکف آستان خمارند
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۳۷ : صاحبا عمر عزیزست غنیمت دانش - گوی خیری که توانی ببر از میدانش
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۵۲ : گر چه تنگست دلم چون دهن خندانش - دل فراخست در آن سنبل سرگردانش
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۶۳ - این غزل در تذکرهٔ مرآت الخیال امیر علیخان سودی به نام شیخ سعدی است: : بربود دلم در چمنی سرو روانی - زرین کمری ، سیمبری، موی میانی
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۱۸ : ای طفل که دفع مگس از خود نتوانی - هر چند که بالغ شدی آخر تو آنی
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۹۴ : دی سیر برآمد دلم از روز جوانی - جانم به لب آمد ز غم و درد نهانی
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۲ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان : اگر مطالعه خواهد کسی بهشت برین را - بیا مطالعه کن گو به نوبهار زمین را
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۲۷ : چو در گره فکنی آن کمند پر چین را - چوتاب طره به هم بر زنی همه چین را
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۱۰ - در نصیحت و ستایش : جهان بر آب نهادست و زندگی بر باد - غلام همت آنم که دل بر او ننهاد
سعدی » مواعظ » مراثی » در مرثیهٔ اتابک ابوبکر بن سعد زنگی : به اتفاق دگر دل به کس نباید داد - ز خستگی که درین نوبت اتفاق افتاد
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۲۳۶ : ببوی زلف تو دادم دل شکسته بباد - بیا که جان عزیزم فدای بوی تو باد
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۲۳۹ : نسیم باد صبا جان من فدای تو باد - بیا گرم خبری زان نگار خواهی داد
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۲۴۳ : گهی که شرح فراقت کنم بدیده سواد - شود سیاهی چشمم روان بجای مداد
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۲۴۵ : بدان ورق که صبا در کف شکوفه نهاد - بدان عرق که سحر بر عذار لاله فتاد
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۱۵ - برگشت به شیراز : سعدی اینک به قدم رفت و به سر باز آمد - مفتی ملت اصحاب نظر باز آمد
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۳۳۷ : یار ثابت قدم اینک ز سفر باز آمد - وگر از پای درافتاد بسر باز آمد
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۳۳۸ : بنگر ای شمع که پروانه دگر باز آمد - از پی دل بشد و سوخته پر باز آمد
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۲۰ : کسی که او نظر مهر در زمانه کند - چنان سزد که همه کار عاقلانه کند
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۳۸۸ : چنانکه صید دل آن چشم آهوانه کند - پلنگ صید فکن قصد آهوان نکند
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۲۵ - در وصف بهار : بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار - خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۴۹۷ : حبذا پای گل و صبحدم و فصل بهار - باده در دست و هوا در سر و لب بر لب یار
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۲۶ - در ستایش شمسالدین محمد جوینی صاحب دیوان : به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار - که بر و بحر فراخست و آدمی بسیار
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۲۷ - مطلع دوم : کجا همی رود این شاهد شکر گفتار؟ - چرا همی نکند بر دو چشم من رفتار؟
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شماره ۱۰ : تو آن نهای که به جور از تو روی برپیچند - گناه تست و من استادهام به استغفار
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۲۹ : برای ختم سخن دست بر دعا داریم - امیدوار قبول از مهیمن غفار
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۳۰ : به قفل و پرهٔ زرین همی توان بستن - زبان خلق و به افسون دهان شیدا مار
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۳۳ : چو رنج برنتوانی گرفتن از رنجور - قدم ز رفتن و پرسیدنش دریغ مدار
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۳۷ : نگین ختم رسالت پیمبر عربی - شفیع روز قیامت محمد مختار
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۴۸۶ : ایا صبا گرت افتد بکوی دوست گذار - نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۴۸۹ : بجز نسیم که یابد نصیبی از گلزار - که یک گلست در این باغ و عندلیب هزار
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۴۹۰ : چو هست قرب حقیقی چه غم ز بعد مزار - نظر بقربت یارست نی بقرب دیار
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۴۹۴ : قلم گرفتم و میخواستم که بر طومار - تحیتی بنویسم بسوی یار و دیار
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۲۹ - تغزل در ستایش شمسالدین محمد جوینی صاحب دیوان : نظر دریغ مدار از من ای مه منظور - که مه دریغ نمیدارد از خلایق نور
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۰۵ : زهی طناب سراپردهٔ تو گیسوی حور - بزن سریر توجه ببارگاه سرور
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۰۹ : بیار باده که شب ظلمتست و شاهد نور - شراب کوثر و مجلس بهشت و ساقی حور
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۳۱ - در وصف شیراز : خوشا سپیدهدمی باشد آنکه بینم باز - رسیده بر سر الله اکبر شیراز
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۳۲ - در لیلةالبراة فرمودهاست : شبی چنین در هفت آسمان به رحمت باز - ز خویشتن نفسی ای پسر به حق پرداز
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۴۳ : جزای نیک و بد خلق با خدای انداز - که دست ظلم نماند چنین که هست دراز
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۴۴ : گروهی از سر بیمغز بیخبر گویند - بریده به سر بدگوی تا نگوید راز
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۲۵ : کجا بود من مدهوش را حضور نماز - که کنج کعبه ز دیر مغان ندانم باز
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۳۴ - در ستایش علاء الدین جوینی صاحب دیوان : هر آدمی که نظر با یکی ندارد و دل - به صورتی ندهد صورتیست لایعقل
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۶۱ : به مرگ خواجه فلان هیچ گم نگشت جهان - که قائمست مقامش نتیجهٔ قابل
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۹۵ : شب رحیل ز افغان خستگان مراحل - مجال خواب نیابند ساکنان محامل
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۶۰۲ : مرا که راه نماید کنون به خانهٔ دل - که خاک راهم اگر دل دهم به خانهٔ گل
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۳۶ - پند و موعظة : توانگری نه به مالست پیش اهل کمال - که مال تا لب گورست و بعد از آن اعمال
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۸۸ : یکدم ز قال بگذر اگر واقفی ز حال - کانرا که حال هست چه حاجت بود بقال
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۹۰ : سبحان من تقدس بالعز و الجلال - سبحان من تفرد بالجود و الجمال
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۳۸ - در تهنیت اتابک مظفرالدین سلجوقشاه ابن سلغر : خدای را چه توان گفت شکر فضل و کرم - بدین نظر که دگرباره کرد بر عالم
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۶۴۹ : بلبلان که رساند نسیم باغ ارم - بتشنگان که دهد آب چشمهٔ زمزم
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۶۵۲ : چو برکشی علم قربت از حریم حرم - ز ما ببادیه یاد آر از طریق کرم
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۴۸ - در ستایش صاحب دیوان : تبارک الله از آن نقشبند ماء مهین - که نقش روی تو بستست و چشم و زلف و جبین
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۷۶۷ : زهی خطی به خطا برده سوی خطهٔ چین - گرفته چین بدو هندوی زلف چین بر چین
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۷۶۹ : تحیتی چو هوای ریاض خلد برین - تحیتی چو رخ دلگشای حور العین
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۵۲ - پند و اندرز : به نوبتاند ملوک اندرین سپنج سرای - کنون که نوبت تست ای ملک به عدل گرای
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۲۶ : مهست یا رخ آن آفتاب مهر افزای - شبست یا خم آن طره قمر فرسای
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۵۳ - در ستایش ترکان خاتون و پسرش اتابک محمد : چه دعا گویمت ای سایهٔ میمون همای - یارب این سایه بسی بر سر اسلام بپای
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۸۹ : تا تو فرمان نبری خلق به فرمان نروند - هرگزش نیک نباشد بد نیکی فرمای
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۲۴ : باز هر چند که در دست شهان دارد جای - نیست در سایهاش آن یمن که در پر همای
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۲۵ : از برای دلم ای مطربهٔ پردهسرای - چنگ بر ساز کن و خوش بزن و خش بسرای
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۲۷ : پرده ابر سیاه از مه تابان بگشای - روز را از شکن طرهٔ شبگون بنمای
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شماره ۳ : گفتم چه کردهام که نگاهم نمیکنی؟ - وآن دوستی که داشتی اول چرا کم است؟
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۸۳ : مائیم آن گدای که سلطان گدای ماست - ما زیر دست مهر و فلک زیر پای ماست
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۷ : عیب آنان مکن که پیش ملوک - پشت خم میکنند و بالا راست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۷۸ : با تو نقشی که در تصور ماست - به زبان قلم نیاید راست
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۳۶ : شهی که پاس رعیت نگاه میدارد - حلال باد خراجش که مزد چوپانیست
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۱۹۰ : بتی که طره او مجمع پریشانیست - لب شکر شکنش گوهر بدخشانیست
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۱۸ : ناگهان بانگ در سرای افتد - که فلان را محل وعده رسید
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۴۶۷ : صبح چون گلشن جمال تو دید - برعروسان بوستان خندید
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۳۵ : عنکبوت ضعیف نتواند - که رود چون درندگان به شکار
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۳۸ : هاونا گفتم از چه مینالی - وز چه فریاد میکنی هموار
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۴۰ : هر که مشهور شد به بیادبی - دگر از وی امید خیر مدار
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۴۹۱ : ماه یا جنتست یا رخسار - شهد یا شکرست یا گفتار
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۴۹۶ : ای خوشا وصل یار و فصل بهار - نغمهٔ بلبل و گل و گلزار
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۳۶ : فریاد پیرزن که برآید ز سوز دل - کیفر برد ز حملهٔ مردان کارزار
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۴۹۲ : ای نغمهٔ خوشت دم داود را شعار - وی عندلیب را نفست کرده شرمسار
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۴۹۳ : سبحان من یسبحه الرمل فی القفار - سبحان من تقدسه الحوت فی البحار
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۴۹۸ : مائیم و عشق و کنج خرابات و روی یار - ساقی ز جام لعل لبت بادهئی بیار
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۴۹ : پروردگار خلق خدایی به کس نداد - تا همچو کعبه روی بمالند بر درش
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۴۸ : گلزار جنتست رخ حور پیکرش - و آرامگاه روح لب روح پرورش
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۵۴۹ : آن ماه بین که فتنه شود مهر انورش - آن نقش بین که سجده کند نقش آذرش
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۷۱ - در مدح : نظر که با همه داری به چشم بخشایش - درر که بر همه باری ز ابر کف کریم
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۶۹۹ : نسیم باد بهاری وزید خیز ندیم - بیار باده که جان تازه میشود ز نسیم
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۷۰۵ : کی آمدی ز تتار ای صبای مشک نسیم - بیا بیا که خوشت باد ای نسیم شمیم
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۷۴ : گر بدانستی که خواهد مرد ناگه در میان - جامه چندین کی تنیدی پیله گرد خویشتن
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۷۴۲ : نی نگر با اهل دل هر دم بمعنی در سخن - بشنو از وی ماجرای خویشتن بیخویشتن
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۷۴۳ : دوش چون از لعل میگون تو میگفتم سخن - همچو جام از باده لعلم لبالب شد دهن
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۷۶۳ : خط زنگاری نگر از سبزه بر گرد سمن - کاسهٔ یاقوت بین از لاله در صحن چمن
خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شماره ۷۶۴ : ای ز سنبل بسته شادروان مشکین بر سمن - راستی را چون قدت سروی ندیدم در چمن