گنجور

 
خواجوی کرمانی سعدی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها خواجوی کرمانی مصرع یا بیتی از سعدی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۰ - سخن گفتن سروش در گوش سام :: سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲۸ - حکایت پادشاه غور با روستایی

    خواجوی کرمانی (بیت ۱): به گوشش فرو گفت فرخ سروش - که از دست دادی دل و عقل و هوش

    سعدی (بیت ۶۰): شه از مستی غفلت آمد به هوش - به گوشش فرو گفت فرخ سروش

  2. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۸ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰

    خواجوی کرمانی (بیت ۳): فرهاد را چو از لب شیرین گزیر نیست - در گوش او ملامت دشمن حکایتیست

    سعدی (بیت ۴): فرهادوارم از لب شیرین گزیر نیست - ور کوه محنتم به مثل بیستون شود

  3. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۰ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰

    خواجوی کرمانی (بیت ۶): دلم ببتکده می‌رفت پیش ازین لیکن - خلیل ما همه بتهای آزری بشکست

    سعدی (بیت ۲): دگر به روی کسم دیده بر نمی‌باشد - خلیل من همه بت‌های آزری بشکست

  4. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۵ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰

    خواجوی کرمانی (بیت ۳): کنون نشانهٔ تیر ملامتم مکنید - که رفته است عنانم ز دست و تیر از شست

    سعدی (بیت ۱۰): برادران و بزرگان نصیحتم مکنید - که اختیار من از دست رفت و تیر از شست

  5. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴

    خواجوی کرمانی (بیت ۷): عاقبت در سر کار تو کنم جان عزیز - چکنم بی تو مرا کار بسر می‌نشود

    سعدی (بیت ۸): روزی اندر سر کار تو کنم جان عزیز - پیش بالای تو باری چو بباید مردن

  6. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷

    خواجوی کرمانی (بیت ۱۱): شب فراق بگفتیم ترک صبح امید - جزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال

    سعدی (بیت ۱): جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال - شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال

  7. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵

    خواجوی کرمانی (بیت ۶): در کمالیت حسنت نرسد درک عقول - هر چه در خاطرم آید تو از آن خوبتری

    سعدی (بیت ۳): به چه ماننده کنم در همه آفاق تو را - کان چه در وهم من آید تو از آن خوبتری

  8. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴

    خواجوی کرمانی (بیت ۸): ور بدین شکل و شمایل بدر آئی روزی - نه دل من که دل خلق جهانی ببری

    سعدی (بیت ۱): آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد - نه دل من که دل خلق جهانی دارد

  9. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰

    خواجوی کرمانی (بیت ۸): چو روشنست که عمر این همه نمی‌پاید - مرا چو عمرعزیزی تو نیز بیش مپای

    سعدی (بیت ۲): مجال صبر همین بود و منتهای شکیب - دگر مپای که عمر این همه نمی‌پاید

  10. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷ :: سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار

    خواجوی کرمانی (بیت ۹): خیز خواجو که گل از غنچه برون می‌آید - بلبلی چون تو کنون حیف بود در قفسی

    سعدی (بیت ۱۴): مژدگانی که گل از غنچه برون می‌آید - صد هزار اقچه بریزند درختان بهار

  11. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷

    خواجوی کرمانی (بیت ۹): دل دردمند خواجو به خدنگ غمزه خستن - نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی

    سعدی (بیت ۱): نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی - که به دوستان یک دل سر دست برفشانی

  12. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰

    خواجوی کرمانی (بیت ۹): دل دردمند خواجو به خدنگ غمزه خستن - نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی

    سعدی (بیت ۲): نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی - که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد

  13. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱

    خواجوی کرمانی (بیت ۱): ای دل نگفتمت که ز زلفش عنان بتاب - کاهنگ چین خطا بود از بهر بهر مشک ناب

    سعدی (بیت ۶): ای دل نگفتمت که عنان نظر بتاب - اکنونت افکند که ز دستت لگام شد

  14. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹

    خواجوی کرمانی (بیت ۵): ای دل نگفتمت که مرو در کمند عشق - آخر بقصد خویش چرا میکنی شتاب

    سعدی (بیت ۹): سعدی نگفتمت که مرو در کمند عشق - تیر نظر بیفکند افراسیاب را

  15. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۱ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۴

    خواجوی کرمانی (بیت ۱): برسر کوی عشق بازاریست - که رخی همچو زر بدیناریست

    سعدی (بیت ۶): بر سر کوی عشق بازاریست - که نیارد هزار جان ثمنی

  16. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۳ :: سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱

    خواجوی کرمانی (بیت ۳): دلخسته‌ئی که کشته شمشیر عشق شد - زخمش بجان رسید و ز مرهم خبرنداشت

    سعدی (بیت ۸): هر آدمی که کشتهٔ شمشیر عشق شد - گو غم مخور که ملک ابد خونبهای اوست

  17. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۴ :: سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰

    خواجوی کرمانی (بیت ۱۷): سنگ بد گوهر اگر کاسهٔ زرین شکند - قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود

    سعدی (بیت ۷): سنگ بدگوهر اگر کاسهٔ زرین شکند - قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود

  18. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۴ :: سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۵

    خواجوی کرمانی (بیت ۱۷): سنگ بد گوهر اگر کاسه ی زرّین شکند - قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود

    سعدی (بیت ۲): سنگ بی‌قیمت اگر کاسهٔ زرین بشکست - قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود

  19. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴ :: سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۹

    خواجوی کرمانی (بیت ۱۱): گفتم که روز عمرم شد تیره گفت خواجو - بالاتر از سیاهی رنگی دگر نباشد

    سعدی (بیت ۲): در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدم - بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد

  20. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵ :: سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۷۴

    خواجوی کرمانی (بیت ۸): آنکه شد بیخبر از زمزمهٔ نغمهٔ زیر - تو مپندار که از نالهٔ زار اندیشد

    سعدی (بیت ۱): تشنهٔ سوخته در چشمهٔ روشن چو رسید - تو مپندار که از سیل دمان اندیشد

  21. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶

    خواجوی کرمانی (بیت ۳): با خود چو دمی خش ننشستم بهمه عمر - برخاستم از بند خود و خوش بنشستم

    سعدی (بیت ۳): ای نفس که مطلوب تو ناموس و ریا بود - از بند تو برخاستم و خوش بنشستم

  22. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶

    خواجوی کرمانی (بیت ۳): در حال که من دانهٔ خال تو بدیدم - در دام تو افتادم و از جمله برستم

    سعدی (بیت ۱۰): بند همه غم‌های جهان بر دل من بود - دربند تو افتادم و از جمله برستم

  23. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۷ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵

    خواجوی کرمانی (بیت ۱۴): نه من دلشده دارم سر پیوندت و بس - کیست آنکش سر پیوند تو در خاطر نیست

    سعدی (بیت ۱): کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست - یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست

  24. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۵۵ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷

    خواجوی کرمانی (بیت ۴): انفاس روح می‌دمد از باد صبحدم - گوئی که بوی عیسی مریم گرفته است

    سعدی (بیت ۷): این باد روح پرور از انفاس صبحدم - گویی مگر ز طره عنبرفشان توست

  25. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۹۴ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷

    خواجوی کرمانی (بیت ۹): از شمع بپرسید حدیث دل خواجو - کاندوه دل سوختگان سوخته داند

    سعدی (بیت ۳): سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس - کاندوه دل سوختگان سوخته داند

  26. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۹۵ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۹

    خواجوی کرمانی (بیت ۸): سر برای تو که هم دردی و هم درمانی - جان فدای تو که هم زهری و هم تریاقی

    سعدی (بیت ۱۰): الغیاث از تو که هم دردی و هم درمانی - زینهار از تو که هم زهری و هم تریاکی



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۶ - قطعة أرسلها المرتضی العظم امیر احمد ابن المرتضی الاصفهانی الی صاحب الکتاب:افضل عالم کمال داد و دین - ای بر اقلیم هنر مالکرقاب

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۷ - فاجابه علیه الرحمة و الغفران بهذه القصیده:برگذشت از آسمان من کل باب - آستان سید عالیجناب

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰:ای ز چشمت رفته خواب از چشم خواب - واب رویت برده آب از روی آب


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:ماه‌رویا! روی خوب از من متاب - بی‌خطا کشتن چه می‌بینی صواب

    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:غافلند از زندگی مستان خواب - زندگانی چیست مستی از شراب


  2. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - فی الموعظه:همه را گُل بدست و ما را خار - همه را بهره گنج و ما را مار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - فی مدح الصاحب الاعظم جمال الدین احمد:ای بصورت چو صد هزار نگار - خجل از صورت تو نقش نگار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷:ماه یا جنتست یا رخسار - شهد یا شکّرست یا گفتار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰:ای خوشا وصل یار و فصل یار - نغمه ی بلبل و گل و گلزار


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۵:عنکبوت ضعیف نتواند - که رود چون درندگان به شکار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۸:هاونا گفتم از چه می‌نالی - وز چه فریاد می‌کنی هموار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۰:هر که مشهور شد به بی‌ادبی - دگر از وی امید خیر مدار

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱:هر که را، جامه پارسا، بینی - پارسا دان و نیک‌مرد انگار

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲:عذرِ تقصیرِ خدمت، آوردم - که ندارم به طاعت استظهار

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۸:گفتِ عالِم به گوشِ جان بشنو - ور نماند به گفتنش کردار

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۲:نخورَد شیر، نیم‌خوردهٔ سگ - ور بمیرد به سختی اندر غار

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۸:خر که کمتر نهند بر وی بار - بی‌شک آسوده‌تر کند رفتار

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۵:بلبلا! مژدهٔ بهار بیار - خبر ِ بد به بوم باز گذار

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۵۸:اندک اندک به هم شود بسیار - دانه دانه است غله در انبار

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۱ - در تقریر دیباچه:ایستاده سفینه ای بر خشک - بحرهای روان در آن بسیار


  3. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - فی مدح السلطان الاعظم ابوالمجاهد محمد شاه انارالله برهانه:دوش چون پیروز شد بر روم شاه زنگبار - موکب سلطان هندستانشد از شام آشکار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - فی منقبة اسد الله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام:مرحبا ای نکهت عنبر نسیم نوبهار - جان فدای نفخه ات باد ای شمیم مشگبار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۴ - فی الشکوی عن تعویق الاحسان:دی دمی با غمگساری باز می گفتم غمی - از بلای تنگدستی و جفای روزگار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۵ - فی الموعظه:چون مقام عبرتست این منزل ناپایدار - پیر عقلت چند گوید کای جوان الاعتبار


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:تا بدین غایت که رفت از من نیامد هیچ کار - راستی باید به بازی صرف کردم روزگار

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸:سود دریا نیک بودی گر نبودی بیم موج - صحبت گل خوش بدی گر نیستی تشویش خار


  4. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - فی مدح الملک الاعظم معز الدنیا و الدین ملک حسین طاب ثراه:آن بحر دم کشت و ازو دهر پر بخار - با کوه آتشست و ازو چرخ پر شرار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - فی مدح الصاحب الاعظم منشی الممالک الایلخانیه صدر الدین یحیی القزوینی:چو نشد ز بام طارم این نیلگون حصار - منجوق چتر خسرو سیاره آشکار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - فی مدح صاحب الاعظم تاج الدولة و الدین العراقی و تهنیة بالزفاف:چون نو عروس حجله ی سیمین زرنگار - در رخ کشید طره ی مشکین مشگبار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱:سبحان من یسبّحه الرَّمل فی القفار - سبحان من تقدّسه الحوت فی البحار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵:ای نغمه ی خوشت دم داود را شعار - وی عندلیب را نفست کرده شرمسار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹:مائیم و عشق و کنج خرابات و روی یار - ساقی ز جام لعل لبت باده ئی بیار


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۶:فریاد پیرزن که برآید ز سوز دل - کیفر برد ز حملهٔ مردان کارزار


  5. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - فی مدح الصاحب السعید بهاء الدولة و الدین الیزدی طاب ثراه و یصف القلم:قمری قاری نگر بگرفته در منقار قیر - بی تکلم در کلام و بی ترنم در صفیر

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۱۱ - فی مدح الامیر الاعظم مظفر الدنیا و الدین صادون بیک طاب ثراه:چون پدید آمد ز زیر هفت چرخ مستدیر - طلعت سلطان زرین تاج زنگاری سریر


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸:فتنه‌ام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر - قامت است آن یا قیامت عنبر است آن یا عبیر


  6. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - فی مدح الصاحب الاعظم تاج الحق و الدین العراقی فی الاستیهاب نقداً:اَیا غبار درت سرمه اولی‌الابصار - اسیر قید عبودیتت دل احرار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - فی مدح الصاحب السعید شمس الحق و الدین محمود صاین طاب ثراه:اگرچه بی‌خبر افتاده‌ام ز یار و دیار - دلم مقیم دیارست و جان ملازم یار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - فی الموعظه:نوشته اند مقیمان قبه ی زنگار - بلاژورد برین نه کتابه زرکار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷:ایا صبا گرت افتد بکوی دوست گذار - نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶:چون هست قرب حقیقی چه غم ز بعد مزار - نظر بقربت یارست نی بقرب دیار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۴ - یمدح المولی الاعظم السعید الشهید شمس الحق و الدین محمود صاین قاضی مکتوبا علی کتابه قصره:تبارک الله ازین قصر آسمان مقدار - که روبد از سر بامش فلک بدیده غبار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۵۲:بجز نسیم که یابد نصیبی از گلزار - که یک گلست در این باغ و عندلیب هزار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۵۹:قلم گرفتم و می خواستم که بر طومار - تحیتی بنویسم بسوی یار و دیار


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در ستایش شمس‌الدین محمد جوینی صاحب دیوان:به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار - که بر و بحر فراخست و آدمی بسیار

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - مطلع دوم:کجا همی روَد این شاهد شکر گفتار؟ - چرا همی نکند بر دو چشم من رفتار؟

    سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰:تو آن نه‌ای که به جور از تو روی برپیچند - گناه تست و من استاده‌ام به استغفار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۹:برای ختم سخن دست بر دعا داریم - امیدوار قبول از مهیمن غفار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۰:به قفل و پرهٔ زرین همی توان بستن - زبان خلق و به افسون دهان شیدا مار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۳:چو رنج بَرنَتَوانی گرفتن از رنجور - قدم زِ رفتن و پرسیدنش دریغ مَدار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۷:نگین ختم رسالت پیمبر عربی - شفیع روز قیامت محمد مختار

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۹:نهاد بد نپسندد خدای نیکوکار - امیر خفته و مردم ز ظلم او بیدار


  7. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - فی مدح الصاحب السعید تاج الدین العراقی و تهنیة بولادة ابنه:منهی جانم رساند از عالم معنی خبر - کای حدیثت همچو جان در عالم معنی سمر

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - فی مدح الامیر الاعظم الشهریار المنصور مبارز الدنیا و الدین محمد ابن مظفر زید معدلته:ای بذیل کبریایت معتصم فتح و ظفر - وی بفرط احتشامت مغتنم فضل و هنر

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱ - فی مدح الشیخ گرز الدین ابوالعباس رومی دامت دولته:بنده دارد بارگی بس نامدار و معتبر - در بزرگی داستان و در سرافرازی سمر


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳:آفتاب است آن پری‌رخ؟ یا ملائک؟ یا بشر؟ - قامت است آن؟ یا قیامت؟ یا الف؟ یا نیشکر؟


  8. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - و له ایضاً:سحر چو مشعله دار سپهر آینه فام - چراغ صبح برافروزد از دریچه ی بام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - فی مدح السلطان الاعظم الشیخ ابو اسحق ابراهیم طاب مثواه و یصف القلعه:ز گردش فلک تیز گرد آینه فام - چو راه یافت بدین قلعه اختلال تمام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۷:خوشا به مجلس شوریدگان درد آشام - به یاد لعل لبش نوش کرده جام مدام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲:مگر که صبح من امشب اسیر گشت بشام - وگرنه رخ بنمودی ز چرخ آینه فام


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۶:چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام - ز توبه خانه تنهایی آمدم بر بام

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷:حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام - تفاوتی نکند گر دعا‌ست یا دشنام

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸:زهی سعادت من که‌م تو آمدی به سلام - خوش آمدی و علیک السلام و الاکرام

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲:مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام - تو مُستریح و به افسوس می‌رود ایام

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۳:خطاب حاکم عادل مثال بارانست - چه در حدیقهٔ سلطان چه بر کنیسهٔ عام

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۴:ضرورت است که آحاد را سَری باشد - وگرنه مُلک نگیرد به‌هیچ‌روی نظام

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:هر آن که گردشِ گیتی به کینِ او برخاست - به غیرِ مصلحتش رهبری کند ایّام


  9. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - فی مدح الامیر الاعظم الاعدل الاکرم جلال الحق و الدنیا و الدین مسعود شاه طاب الله ثراه:ای که رضوانت فرستد روضه ی دارالسلام - سبحه گردانان گردون کرده در صحنت مقام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - فی مدح الشیخ الاعظم السالک الربانی و الناسک الصمدانی برهان الملة و الدین الکوبنانی قدس نفسه:چون بر آمد جوش جیش شاه زنک از راه شام - منهزم شد قیصر رومی رخ مشرق خرام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱:عارض ترکان نگر در چین جعد مشک فام - تا جمال حور مقصورات بینی فی الخیام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲:هر دم آرد باد صبح از روضه ی رضوان پیام - کاخر ای دلمردگان جز باده من یحیی العِظام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱ - بنام ایزد:ای نهاده خشت زر بر روزن سیمین بام - وی فکنده چین شب در گیسوی مشگین شام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۲۶:حَنّ فی روض الهوی قلبی کما ناح الحِمام - قُم بتغرید الحَمایم و اسقِنی کاس المُدام


    سعدی » مواعظ » قصاید و قطعات عربی » شعر ۲۲ - وله ایضا:انا دلادل ابنة الکرم لابناء الکرام - اجلب الراحة والراح لقلب المستهام


  10. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - فی مدح الامیر الاعظم جلال الدنیا و الدین ارپه بیک و یصف السیف:آن چیست عکس بیرق زرین آسمان - یا برق تیغ خسرو کیخسرو آستان

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - فی مدح امیر الاعظم الشهریار المعظم والی السیف و القلم خسرو غازی المنصور مبارز الحق و الدین محمد زید عدله و یصف الحمام:ای پیکر منور محرور خوی چکان - ثعبان آتشین دم روئینه استخوان

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - فی مدح الصاحب الاعظم فخر الدولة و الدین التبریزی و یذکر ابتهاجه بصحة الوزیر العادل غیاث الدین محمد:چون سرخ گل بر آمد ازین سبز بوستان - آفاق شد ز مرغ سحر خوان پر از فغان


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - در انتقال دولت از سلغریان به قوم دیگر:این منتی بر اهل زمین بود از آسمان - وین رحمت خدای جهان بود بر جهان


  11. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - فی مدح المولی الاعظم خلاصة العترة النبویه زبدة آل المصطفویه حمید الملة و الدین ادام الله برکة انفاسه الشریفه:الا ای لعبت قدسی بیار آن راح ریحانی - که با روح القدس ما را سماعی هست روحانی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱:دلا بر عالم جان زن علم زین دیر جسمانی - که جانرا انس ممکن نیست با این جن انسانی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹:بر آنم گر تو باز آیی که در پایت کنم جانی - و زین کم‌تر نشاید کرد در پای تو قربانی

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۱:بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی - به غلغل در سماع آیند هر مرغی به دستانی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۴:ز خیرت خیر پیش آید، بکن چندانکه بتوانی - مکافات بدی کردن، نمی‌گویم تو خود دانی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۸:خدا را در فراخی خوان و در عیش و تن آسانی - نه چون کارت به جان آید خدا از جان و دل خوانی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۹:گهی کاندر بلا مانی ... ... ... خدا خوانی - چو بازت عافیت بخشد سر از طاعت بگردانی


  12. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - فی مدح الصاحب السعید جلال الدین الخوافی طاب ثراه:ای خادم سنبل تو عنبر - وز لعل تو رفته آب کوثر


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۰:مسکین‌خر اگر چه بی‌تمیز است - چون بار همی‌بَرَد عزیز است


  13. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - فی مرثیة ملک الاعظم ناصر الدنیا و الدین محمد بن البرهان:رنگ شفق نگر که چو خورشید روشنست - کز خون چشم ما فلک آلوده دامنست


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۸ - در عزت نفس:گویند سعدیا به چه بطال مانده‌ای - سختی مبر که وجه کفافت معینست


  14. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۱۲ - فی مرثیة السلطان السعید الشهید ارپه خان و مدح الامیر جلال الدولة و الدین مهدی:ز دست این فلک گوژ پشت سفله پرست - کدام سر که نرفتست عاقبت از دست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵:سحر بگوش صبوحی کشان باده پرست - خروش بلبله خوشتر زبانک بلبل مست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۵:ز عشق غمزه و ابروی آن صنم پیوست - امام شهر بمحراب می رود سرمست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست - که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست

    سعدی » مواعظ » مراثی » ذکر وفات امیرفخرالدین ابی‌بکر طاب ثراه:وجود عاریتی دل درو نشاید بست - همانکه مرهم جان بود دل به نیش بخست

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲:چنین که هست نماند قرار دولت و ملک - که هر شبی را بی‌اختلاف روزی هست

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳:علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد - دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۵:توانم آنکه نیازارم اندرون کسی - حسود را چه کنم کو ز خود به رنج در است؟

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰:به بازوانِ توانا و قوّتِ سرِ دست - خطاست پنجهٔ مسکینِ ناتوان بشکست

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:به آستین ملالی که بر من افشانی - طمع مدار که از دامنت بدارم دست


  15. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۱۳ - فی مرثیة نوئین الاعظم غیاث الدین کیخسرو و ابیه قطب الدین محمود:از گنج دهر بهره بجز زخم مار نیست - وز گلبن زمانه بجز نوک خار نیست


    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:هان تا سپر نیفکنی از حملهٔ فصیح - کاو را جز آن مبالغهٔ مستعار نیست


  16. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۳ - فی المطایبه:روزی وفات یافت امیری در اصفهان - ز آنها که در عراق بشاهی رسیده اند

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷:این دلبران که پرده برخ در کشیده اند - هر یک بغمزه پرده ی خلقی دریده اند


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:اینان مگر ز رحمت محض آفریده‌اند - کآرام جان و انس دل و نور دیده‌اند


  17. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۵ - ایضاً:ایخسرو سرفراز گردون - بر خاک در تو سر نهاده


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:سرمست بتی لطیف ساده - در دست گرفته جام باده


  18. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۸ - وله:گفت با من یکی ز فیروزان - که چه بودت ز آمدن مقصود


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۰۸:متکلف به نغمه در قرآن - حق بیازرد و خلق را بربود


  19. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۰ - وله:کافی دولت و دین میر ابوبکر که نیست - در جهانت بمعالی و کمالات نظیر


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹:ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر - به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر


  20. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۱ - ایضاً:چون گشت سوار آنک بهنگام سواری - جولانگه که پیکر او عالم بالاست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست - از خانه برون آمد و بازار بیاراست


  21. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۴ - وله:بعمر این آرزو دارم که بینم - عزیزی چند را در اصفهان خوار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷:زهی تاری زلفت مشک تاتار - گل روی تو برده آب گلنار


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۵:گرت خوی من آمد ناسزاوار - تو خوی نیک خویش از دست مگذار


  22. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۵ - وله:شبی ز درد شکم بیخبر بیفتادم - چنانک جامه ی جان چاک می زدم ز الم

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۹۸:بلبلان که رساند نسیم باغ ارم - بتشنگان که دهد آب چشمه ی زمزم

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۹۹:چو بر کشی علم قربت از حریم حرم - ز ما ببادیه یادآر از طریق کرم


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - در تهنیت اتابک مظفرالدین سلجوقشاه ابن سلغر:خدای را چه توان گفت شکر فضل و کرم - بدین نظر که دگرباره کرد بر عالم


  23. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۷ - وله:عزیزی کو مرا خواری نمودی - چو در مسجد مسلمان با مجوسی


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۷:مرا گر صاحب دیوان اعلی - چرا گوید به خدمت می‌نیایی

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۵:نخست اندیشه کن آنگاه گفتار - که نامحکم بود بی‌اصل دیوار

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۸:چه سرپوشیدگان مرد بودند - که گوی نخوت از مردان ربودند

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۵۲:بلند آواز نادان گردن افراخت - که دانا را به بی شرمی بینداخت

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۸:نه هر بازو که در وی قوتی هست - به مردی عاجزان را بشکند دست


  24. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۲۴ - کتب الی مولی السعید غیاث الدین زنگیشاه الخوافی:غیاث دولت و دین کهف عالم - زهی دستت بدر پاشی سحابی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶:ببار ای لعبت ساقی شرابی - بساز ای مطرب مجلس ربابی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۰:که دست تشنه می‌گیرد به آبی - خداوندان فضل آخر ثوابی


  25. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۲۵ - ایضاً:دمی بصحبت پیری رسیده بودم دوش - که بود منشی دیوان چرخ را استاد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۸ - فی تاریخ وفات شمس الدین محمدشاه و کتب علی بنائه:مه سپهر هنر شمس دین محمدشاه - زلال مشرب دین و نهال گلشن داد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹:نسیم باد صبا جان من فدای تو باد - بیا گرم خبری زان نگار خواهی داد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲:ببوی زلف تو دادم دل شکسته بباد - بیا که جان عزیزم فدای بوی تو باد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۲ - فی الموعظه:مشو بملک سلیمان و مال قارون شاد - که ملک و مال بود در ره حقیقت باد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۷۸:گهی که شرح فراقت کنم بدیده سواد - شود سیاهی چشمم روان بجای مداد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۲۴:بدان ورق که صبا در کف شکوفه نهاد - بدان عرق که سحر بر عذار لاله فتاد


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در نصیحت و ستایش:جهان بر آب نهاده‌ست و زندگی بر باد - غلام همّت آنم که دل بر او ننهاد

    سعدی » مواعظ » مراثی » در مرثیهٔ اتابک ابوبکر بن سعد زنگی:به اتّفاق، دگر دل به کَس نباید داد - زِ خستگی که درین نوبت اتّفاق افتاد

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۹:فرشته خوی شود آدمی به کم خوردن - وگر خورد چو بهایم بیوفتد چو جماد

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۷:بر آنچه می‌گذرد دل منه که دجله بسی - پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد


  26. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۹:ای قمر تابی از بنا گوشت - شکّر آبی ز چشمه ی نوشت


    سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۸:پِرِ هَفتا ثَله جُونی می‌کُند - عَشغِ مقری وَ خُیْ بِنی چِشِ رُوشْت


  27. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۰:هر که مجنون نیست از احوال لیلی غافلست - وانک مجنون را بچشم عقل بیند عاقلست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکل‌ست - هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصل‌ست


  28. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۴:آن حور ماه چهره که رضوان غلام اوست - جنّت فراز سرو قیامت قیام اوست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:خورشید زیر سایه زلف چو شام اوست - طوبی غلام قد صنوبرخرام اوست


  29. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۶۵:ای جان جهان جان و جهان برخی جانت - داریم تمنّای کناری ز میانت


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۸:چو کاری بی فُضولِ من بر آید - مرا در وی سخن گفتن نشاید

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۸:اگر دنیا نباشد، دردمندیم - وگر باشد، به مهرش پای‌بندیم


  30. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۶۸:سحرگه ماه عقرب زلف من مست - در آمد همچو شمعی شمع دردست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:نشاید گفتن آنکس را دلی هست - که ندهد بر چنین صورت دل از دست

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴:مرا گویند با دشمن برآویز - گرت چالاکی و مردانگی هست


  31. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۷:این چنین صورت گر از آب و گلست - چون بمعنی بنگری جان و دلست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:پای سرو بوستانی در گل است - سرو ما را پای معنی در دل است


  32. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۷:بتی که طرّه او مجمع پریشانیست - لب شکر شکنش گوهر بدخشانیست


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۳۶:شهی که پاس رعیت نگاه می‌دارد - حلال باد خراجش که مزد چوپانیست

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۶ - تقریرات ثلاثه:شهی که حفظ رعیّت نگاه می‌دارد - حلال باد خراجش که مزد چوپانی‌ست


  33. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۹:مرا یاقوت او قوت روانست - ولی اشکم چو یاقوت روانست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۰:دلم با مردم چشمت چنانست - که پنداری که خونشان در میانست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱:چه روی است آن که پیش کاروان است - مگر شمعی به دست ساروان است


  34. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۴:گر از جور جانان ننالی رواست - که دردی که از دوست باشد دواست


    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:نه در هر سخن بحث کردن رواست - خطا بر بزرگان گرفتن خطاست

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۱:الا تا نخواهی بلا بر حسود - که آن بخت برگشته خود در بلاست


  35. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲:ز چشم مست تو آنها که آگهی دارند - مدام معتکف آستان خمّارند


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:نه هر چه جانورند آدمیتی دارند - بس آدمی که در این ملک نقش دیوارند


  36. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲:صبح چون گلشن جمال تو دید - بر عروسان بوستان خندید


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۸:ناگهان بانگ در سرای افتد - که فلان را محلِّ وعده رسید


  37. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶:مردان این قدم را باید که سر نباشد - مرغان این چمن را باید که پر نباشد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴:شام شکستگانرا هرگز سحر نباشد - وز روز تیره روزان تاریکتر نباشد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸:با کاروان مصری چندین شکر نباشد - در لعبتان چینی زین خوبتر نباشد

    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۹:ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد - غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد


  38. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹:چو مطربان سحر آهنگ زیر و بام کنند - معاشران صبوحی هوای جام کنند


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱:اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند - که جور قاعده باشد که بر غلام کنند


  39. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱:بلبل دلشده از گل به چه رو باز آید - که دلش هر نفس از شوق به پرواز آید


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵:کاروانی شکر از مصر به شیراز آید - اگر آن یار سفرکرده ما بازآید


  40. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹:بیار باده که شب ظلمتست و شاهد نور - شراب کوثر و مجلس بهشت و ساقی حور

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۶۱:زهی طناب سرا پرده ی تو گیسوی حور - بزن سریر توجه ی ببارگاه سرور


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - تغزل در ستایش شمس‌الدین محمد جوینی صاحب دیوان:نظر دریغ مدار از من ای مه منظور - که مه دریغ نمی‌دارد از خلایق نور

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۸:نماند حاتمِ طایی ولیک تا به ابد - بمانْد نامِ بلندش به نیکویی مشهور


  41. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰:برافکن سایبان ظلمت از نور - که یاد از روی خوبت چشم بد دور


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۱:چه داند خوابناک مست مخمور - که شب را چون به روز آورد رنجور

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:چه خوش گفت آن تهی‌دستِ سلحشور: - جویِ زر بهتر از پنجاه من زور.


  42. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱:حبّذا پای گل و صبحدم و فصل بهار - باده در دست و هوا در سر و لب بر لب یار


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار:بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار - خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار


  43. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲:دوری از ما مکن ای چشم بد از روی تو دور - زانک جانی تو و از جان نتوان بود صبور

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹:دوری از ما مکن ای چشم بد از روی تو دور - زانک جانی تو و از جان نتوان بود صبور


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲:به فلک می‌رسد از روی چو خورشید تو نور - قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور


  44. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۹:ای شبت غالیه آسا و مهت غالیه پوش - خط ریحان تو پیرایه ی یاقوت خموش

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲:سخنی گفتم و صد قول خطا کردم گوش - قدحی خوردم و صد نیش جفا کردم نوش

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۶:ترک خنجرکش لشکر شکن ترلک پوش - بُت خورشید بناگوش و مه دُردی نوش


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۶:هر که فریاد‌رسِ روز مصیبت خواهد - گو در ایّامِ سلامت به جوانمردی کوش


  45. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۴:گرچه تنگست دلم چون دهن خندانش - دل فراخست در آن سنبل سرگردانش


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:صاحبا، عمر عزیز است غنیمت دانش - گوی خیری که توانی ببر از میدانش


  46. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷:مبرید نام عنبر بر زلف چون کمندش - مکنید یاد شکّر بر لعل همچو قندش


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲:خجل است سرو بستان بر قامت بلندش - همه صید عقل گیرد خم زلف چون کمندش


  47. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۰:رقیب اگر بجفا باز دارم ز درش - مگس گزیر نباشد زمانی از شکرش


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۴:خری که بینی و باری به گل درافتاده - به دل بر او شفقت کن ولی مرو به سرش


  48. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶:آن ماه بین که فتنه شود مهر انورش - آن نقش بین که سجده کند نقش آذرش

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷:گلزار جنتست رخ حور پیکرش - و آرامگاه روح لب روح پرورش


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۹:پروردگار خلق خدایی به کس نداد - تا همچو کعبه روی بمالند بر درش


  49. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱:زهی زلفت شکسته نرخ سنبل - گلستان رخت خندیده بر گل


    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۶:چه نیکو گفت ابراهیم ادهم - چو ترک مُلک و دولت کرد و خاتم

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۰:شکم زندانِ باد است ای خردمند - ندارد هیچ عاقل باد در بند

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸:نباید بستن اندر چیز و کس دل - که دل برداشتن کاریست مشکل


  50. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴:چو هیچگونه ندارم بحضرت تو مجال - شوم مقیم درت بالغدّو و الآصال

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶:زهی ز باده ی لعلت در آتش آب زلال - یکی ز حلقه بگوشان حاجب تو هلال

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۵ - و له ایضاً:زهی ز شرم عطای تو آب گشته بحار - ز دست حلم تو بر خاک ره نشسته جبال


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال - شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظه:توانگری نه به مال است پیش اهل کمال - که مال تا لب گور است و بعد از آن اَعمال

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵۹:چنانکه مشرق و مغرب به هم نپیوندند - میان عالم و جاهل تألفست محال

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۱:کَسان که تلخیِ حاجت نیازمودَستَند - تُرُش کنند و بِتابند روی از اهلِ سؤال

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۳:قرار بر کفِ آزادگان نگیرد مال - نه صبر در دلِ عاشق نه آبْ در غربال


  51. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹:دلم ربودی و رفتی ولی نمی روی از دل - بیا که جان عزیزت فدای شکل و شمایل

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۴:مقاربت نشود مرتفع ببعد منازل - که بعد در ره معنی نه مانعست و نه حائل


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶:مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل - که احتمال ندارم ز دوستان ورقی گل


  52. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰:چو چشم مست تو می پرستم - چو دُرج لعل تو نیست هستم

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۹۳:من از آن لحظه که در چشم تو دیدم مستم - کارم از دست برون رفت که گیرد دستم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم - تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم


  53. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲:شمع بنشت زباد سحری خیز ندیم - که ز فردوس نشان می دهد انفاس نسیم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم - خواب در روضهٔ رضوان نکند اهل نعیم

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲:ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم - الله الله تو فراموش مکن عهد قدیم

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۴ - رساله در عقل و عشق:سالک راه خدا پادشه ملک سخن - ای ز الفاظ تو آفاق پر از درّ یتیم


  54. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳:نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم - ز مهر، در تو نشانی ندیدم و نشنیدم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۱:دو هفته می‌گذرد کآن مه دوهفته ندیدم - به جان رسیدم از آن تا به خدمتش نرسیدم


  55. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱:من آن مرغ همایونم که باز چتر سلطانم - من آن نوباوه ی قدسم که نزل باغ رضوانم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم - قضای عهدِ ماضی را شبی دستی برافشانم


  56. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۰:چه خوش باشد میان لاله زاران - برغم دشمنان با دوستداران


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:فراق دوستانش باد و یاران - که ما را دور کرد از دوستداران


  57. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۱:دلا از جان زبان درکش که جانان - نکو داند زبان بی زبانان


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷۶:اگر گویندش اندر نار جاوید - بخواهی ماند با فرعون و هامان


  58. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲:چو چشم خفته بگشودی ببستی خواب بیداران - چو تاب طرّه بنمودی ببردی آب طرّاران


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران - دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران


  59. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۴:ای سر زلف ترا پیشه سمن فرسائی - وی لب لعل تر ای عادت روح افزائی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳:تو پری زاده ندانم ز کجا می‌آیی - کآدمیزاده نباشد به چنین زیبایی


  60. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۵:چون نئی سرگشتهٔ چوگان چو گوی - رو بترک گوی سرگردان بگوی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱:ای صبا با بلبلِ خوش‌گویْ گوی - می‌نماید لالهٔ خودرویْ روی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۷:خواهم اندر پایش افتادن چو گوی - ور به چوگانم زند هیچش مگوی


  61. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۹:خرامنده سروی برخ گلستانی - فروزنده ماهی بلب دلستانی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۷:سقی الله ایام وصل الغوانی - علی غفلة من صروف الزمان

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹:بدینسان که از ما جهانی جهانی - که با کس نمانی و با کس نمانی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰:نه آخر تو آنی که ما را زیانی - نه آخر توانی که ما را زیانی


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:اگر لذت ترک لذت بدانی - دگر شهوت نفس، لذت نخوانی


  62. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۰:ای دلم ز زلف سیهت زنّاری - نافه ی مشک تتار از سر زلفت تاری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۰:خبر از عیش ندارد که ندارد یاری - دل نخوانند که صیدش نکند دلداری


  63. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۴:گهم رانی و گه دشنام خوانی - تو دانی گر بخوانی ور برانی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۸:أرّوض الخُلدام مغنی الغوانی - أضوء الخَدِ أم برقٌ یمانی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - کتب علی کتابه مغتسل:الا ای عین آب زندگانی - منوّر از تو چشم کامرانی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - فی طلب العیادة:جهان جود شمس دین و دولت - زهی طبع تو در دانش جهانی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - کتب مولانا الاعظم شمس الدین النخجوانی الی صاحب الکتاب:کمال دین سپهر فضل خواجو - جهان علم و دریای معانی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۳ - فاجابة بهذه القطعه:فروغ اختر دین محمد - سپهر فضل شمس نخجوانی


    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:اگر خود هفت سُبْع از بر بخوانی - چو آشفتی الف ب ت ندانی


  64. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵:باده ی گلگون مرا و طلعت سلمی - شربت کوثر ترا و جنّت اعلی


    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۳:چون نبود خویش را دیانت و تقوی - قطع رحم بهتر از مودت قربی


  65. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۸:گر تو شیرین شکر لب به شکر خنده درآیی - به شکر خندهٔ شیرین، دل خلقی بربایی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی - عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی


  66. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰:ای لاله زار آتش روی تو آب روی - بر باد داده آب رخ من چو خاک کوی


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲۷:هر دم زبان مرده همی گوید این سخن - لیکن تو گوش هوش نداری که بشنوی


  67. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۱:چون پیکر مطبوعت در معنی زیبائی - صورت نتوان بستن نقشی به دلارائی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی - ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی


  68. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳:ای که بر دیدهٔ صاحب‌نظران می گذری - پرده بردار که تا خلق ببینند پری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵:بخت آیینه ندارم که در او می‌نگری - خاک بازار نیرزم که بر او می‌گذری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۱:خواستم تا زحلی گویمت از روی قیاس - بازگویم نه که صدباره ازو نحس تری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۲:دامن جامه که در خار مغیلان بگرفت - گر تو خواهی که به تندی برهانی بدری

    سعدی » گلستان » دیباچه:ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند - تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری


  69. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴:مهست یا رخ آن آفتاب مهرافزای - شبست یا خم آن طرّه قمر فرسای


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲ - پند و اندرز:به نوبت‌اند ملوک اندرین سپنج سرای - کنون که نوبتِ تست ای ملک به عدل گرای

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۶:نداند آنکه درآورد دوستان از پای - که بی‌خلاف بجنبند دشمنان از جای

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۷:نه هر که موی شکافد به تیر جوشن‌خای - به روز حملهٔ جنگاوران بدارد پای


  70. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵:چگونه سرو روان گویمت که عین روانی - نه محض جوهر روحی که روح جوهر جانی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵:ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی - جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲۲:نظر به چشم ارادت مکن به صورت دنیا - که التفات نکردند بر وی اهل معانی


  71. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۱:ای ترک پریچهره بدین سلسله موئی - شرطست که دست از من دیوانه بشوئی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۳:ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی - روی تو ببرد از دل ما هر غم رویی

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۴:ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی - بی‌فایده‌ام پیش تو چون بیهده گویی


  72. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۴:پرده ابر سیاه از مه تابان بگشای - روز را از شکن طره ی شبگون بنمای

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۵:از برای دلم ای مطربه ی پرده سرای - چنگ بر ساز کن و خوش بزن و خوش بسرای

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۸۶:باز، هرچند که در دستِ شَهان دارد جای - نیست در سایه‌اش آن یُمن، که در پَرِّ هُمای


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳ - در ستایش ترکان خاتون و پسرش اتابک محمد:چه دعا گویمت ای سایهٔ میمون همای - یارب این سایه بسی بر سر اسلام بپای

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۰:تا تو فرمان نبری خلق به فرمان نروند - هرگزش نیک نباشد بد نیکی فرمای


  73. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷:در دلم بود کزین پس ندهم دل به کسی - چه کنم باز گرفتار شدم در هوسی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰:گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی - چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی


  74. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۸:ز زلف و روی تو خواهم شبی و مهتابی - که با لب تو حکایت کنم زهر بابی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۸:تو خون خلق بریزی و روی درتابی - ندانمت چه مکافاتِ این گنه یابی


  75. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹:ز تو با تو راز گویم بزبان بی زبانی - بتو از تو راه جویم بنشان بی نشانی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷:نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی - که به دوستان یک دل سر دست برفشانی


  76. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۱:شاید آن زلف شکن برشکن ار می‌شکنی - دل ما را مشکن بیش به پیمان‌شکنی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷:من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی - یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایتِ شمارهٔ ۴۲:لافِ سرپنجگی و دعویِ مَردی بگذار - عاجزِ نفسِ فرومایه چه مَردی چه زنی


  77. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۶:یا باری البرایا یا ذاری الّذراری - یا راعی الرعایا مُجری الجواری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۹:چون است حال بستان ای باد نوبهاری - کز بلبلان برآمد فریاد بی‌قراری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:عمری به بوی یاری کردیم انتظاری - زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری


  78. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۹:یا حادی النیاق قد ذُبتَ فی الفراق - عَرّج علی اُهیلی و اخبرهم اشتیاقی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۸:عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقی - وز می چنان نه مستم کز عشق روی ساقی


  79. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۴ - فی الاستعطاف و الشکوی عن تعویق الاحسان:سپهر مهر معالی مه سپهر جلال - زهی ضمیر تو از منهیان عالم غیب


    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۴:قیامتست سفر کردن از دیار حبیب - مرا همیشه قضا را قیامتست نصیب

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۸:مباش غره به گفتار مادح طماع - که دام مکر نهاد از برای صید نصیب


  80. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۷ - فی صِفة صَفة الملک الاعظم ابراهیم الابرقوهی:ای صفّه کز صفاز خورنق نمونه ئیست - گوئی که جفت طاق سپهر معظّمست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵:کارم چو زلف یار پریشان و دَرهم‌ست - پشتم به سان ابروی دل‌دار پرخَم‌ست


  81. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۹ - کتب علی کتابه بادگیر:زهی ز چرخ برین برده در بلندی آب - نشانده رفعت تو باد بادگیر سحاب


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب - هزار مؤمن مخلص درافکنی به عقاب

    سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱:مَتیٰ حَلَلْتَ بِشیراز یا نَسیمَ الصُّبْح - خُذِ الْکِتابَ وَ بَلِّغْ سَلامیَ الْأَحْباب


  82. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۶ - فی الاستیهاب:مدیر نقطه ی عالم مدار مرکز ملک - جهان پناه سلیمان فر آصف ثانی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۷ - بمدح المولی الاعظم رکن الدین البکرانی:چو شاه شرق ز یغمای روم باز آمد - پیاده گشت از این سبز خنک چوگانی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶:نگویم آب و گل است آن وجود روحانی - بدین کمال نباشد جمال انسانی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲۱:مقابلت نکند با حجر به پیشانی - مگر کسی که تهور کند به نادانی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۳:کرم به جای فروماندگان چو نتوانی - مروتست نه چندانکه خود فرومانی

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۰:ز بخت، روی‌تُرُش‌کرده، پیشِ یارِ عزیز - مرو، که عیش بر او نیز تلخ گردانی

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۱۹:ز قدر و شوکتِ سلطان نگشت چیزی کم - از التفات به مهمان‌سرایِ دهقانی

    سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۱:ندیده‌ای که چه سختی همی‌رسد به کسی - که از دهانش به در می کنند دندانی

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:توانگران را وقف است و نذر و مهمانی - زکات و فطره و اعتاق و هدی و قربانی


  83. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۰ - و له أیضاً:ای که رای تو در سیاهی شب - نایب شاه گنبد خضر است

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۳۹:با تو نقشی که در تصوّر ماست - بزبان قلم نیاید راست


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷:عیب آنان مکن که پیش ملوک - پشت خم می‌کنند و بالا راست

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶:راستی موجبِ رضایِ خداست - کس ندیدم که گم شد از رهِ راست

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۰:نانم افزود و آبرویم کاست - بینوایی بِهْ از مذلّتِ خواست

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۳:هر که در خردیش ادب نکنند - در بزرگی فلاح از او برخاست


  84. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۱ - فی طلب العیادة:ایا سپهر علّوی که رای روشن تو - ز شاه گنبد پیروزه گوی برباید

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۷ - کتب علی بنائه:هر آنگهی که درین صفّه آشیان سازم - مرا ز هاتف غیبی بگوش جان آید


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:به حسن دلبر من هیچ در نمی‌باید - جز این دقیقه که با دوستان نمی‌پاید

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:فراق را دلی از سنگ سختتر باید - مرا دلیست که با شوق بر نمی‌آید

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰:مرو به خواب که خوابت ز چشم بِرباید - گرت مشاهدهٔ خویش در خیال آید

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۰:حقیقتیست که دانا سرای عاریتی - ز بهر هشتن و پرداختن نفرماید

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - در مدح صاحب دیوان:سفینهٔ حکمیات و نظم و نثر لطیف - که بارگاه ملوک و صدور را شاید

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۴:گمان مبر که جهان اعتماد را شاید - که بی‌عدم نبود هر چه در وجود آید


  85. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۶ - فی الاستفتا:ایا سپهر معالی که پرتو طبعت - چراغ گوشه نشینان عالم بالاست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:اگر مراد تو ای دوست بی‌مرادی ماست - مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست

    سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱:هنر به چشم عداوت بزرگتر عیب است - گل است سعدی و در چشم دشمنان خار است

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۶:جوان گوشه نشین شیرمرد راه خداست - که پیر خود نتواند ز گوشه‌ای برخاست


  86. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳:ساقی سیمبر بیار شراب - مطرب خوش نوا بساز رباب

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۸۱:نام آن آفتاب مشک نقاب - عکس آبست در میان شراب

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۶:طلع الصبح من وراء حجاب - عجلو بالرحیل یا اصحاب


    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:تشنگان را نماید اندر خواب - همه عالَم، به چشم، چشمهٔ آب


  87. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷:من به قول دشمنان هرگز نگیرم ترک دوست - کز نکورویان اگر بد در وجود آید نکوست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸:با خردمندی و خوبی پارسا و نیکخوست - صورتی هرگز ندیدم کاین همه معنی در اوست

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:کس به چشمم در نمی‌آید که گویم مثل اوست - خود به چشم عاشقان صورت نبندد مثل دوست


  88. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۳:گر حرص زیر دست و طمع زیر پای تست - سلطان وقت خویشی و سلطان گدای تست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۴:مگذر ز ما که خاطر ما در قفای تست - دل بر امید وعده و جان در قفای تست


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:ای یار ناگزیر که دل در هوای توست - جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست

    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:مقصود عاشقان دو عالم لقای توست - مطلوب طالبان به حقیقت رضای توست


  89. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۵:گر سر درآورد سرم آنجا که پای اوست - ور سرکشد تنعّم من در جفای اوست


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:آن را که جای نیست همه شهر جای اوست - درویش هر کجا که شب آید سرای اوست

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:چون مرد درفتاد ز جای و مقامِ خویش - دیگر چه غم خورَد؟ همه آفاق جایِ اوست


  90. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۹:اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند - وگر مراد نبخشی که از تو بستاند


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند - که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۹:به روزگارِ سلامت، شکستگان دریاب - که جبرِ خاطرِ مسکین بلا بگرداند


  91. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۵:هر کو نظر کند به تو صاحب‌نظر شود - وانکش خبر شود ز غمت بی‌خبر شود


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۴:گر هیمه عود گردد و گر سنگ در شود - مشنو که چشم آدمی تنگ پر شود


  92. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷:حدیث جان بجز جانان نداند - که جز جانان کسی در جان نداند


    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۸:کتاب از دست دادن سُست‌رایی‌ست - که اغلب خوی مردم بی‌وفایی‌ست

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۹:اگر دانش به روزی در فزودی - ز نادان تنگ‌روزی‌تر نبودی

    سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۷:دریغا گردن طاعت نهادن - گرش همراه بودی دست دادن

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۵:حریف سفله در پایان مستی - نیندیشد ز روز تنگدستی

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۴:به چشمِ خویش دیدم در بیابان - که آهسته سَبَق بُرد از شتابان


  93. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰:گویند که صبر آتش عشقت بنشاند - زان سرو قد آزاد نشستن که تواند


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷:آن را که غمی چون غم من نیست چه داند - کز شوق توام، دیده چه شب می‌گذراند؟

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸:آن سرو که گویند به بالای تو ماند - هرگز قدمی پیش تو رفتن نتواند

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۵:هر سو دَوَد آن کَش ز برِ خویش براند - وآن را که بخواند به درِ کس ندواند

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:با گرسنگی، قُوَّت پرهیز نماند - افلاس عنان از کف تقوی بستاند


  94. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳:آن فتنه چو برخیزد صد فتنه برانگیزد - وان لحظه که بنشیند بس شور (بپا خیزد)


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷:هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد - وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد


  95. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵:بوستان جنّتست و سروم حور - تیره شب ظلمتست و ما هم نور


    سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱:نورِ گیتی‌فروزِ چشمهٔ هور - زشت باشد به چشمِ موشکِ کور


  96. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱:پیش عاقل نیاز چیست نماز - پیش عاشق نماز چیست نیاز


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰:ای به خلق از جهانیان ممتاز - چشم خلقی به روی خوب تو باز

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱:متقلب درون جامه ناز - چه خبر دارد از شبان دراز

    سعدی » گلستان » دیباچه:گر کسی وصف او ز من پرسد - بی‌دل از بی‌نشان چه گوید باز؟

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۸:آن که چون پسته دیدمش همه مغز - پوست بر پوست بود همچو پیاز

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۴ - رساله در عقل و عشق:گر کسی وصف او ز من پرسد - بیدل از بی‌نشان چه گوید باز


  97. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲:این غزل یک دو نوبت از سر سوز - بلبلی باز گفت در نوروز


    سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۴:ای که مشتاق منزلی مشتاب - پند من کار بند و صبر آموز


  98. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸:هر دل غمزه کان غمزه بود غمّازش - هیچ شک نیست که پوشیده نماند رازش


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۵:کس ندیده‌ست به شیرینی و لطف و نازش - کس نبیند که نخواهد که ببیند بازش


  99. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷:آفتابست یا ستاره ی بام - که پدید آمد از کناره ی بام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱ - به نام ایزد:تبت یا ذوالجلال و الاکرام - من جمیع الذنوب و الآثام


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۵:گر بلندت کسی دهد دشنام - به که ساکن دهی جواب سلام

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۱۷:گر همه زَرِّ جعفرى دارد - مَردِ بى‌توشه برنگیرد گام


  100. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲:اشارت کرده بودی تا بیایم - بگو چون بی سر و بی پا بیایم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:رفیق مهربان و یار همدم - همه کس دوست می‌دارند و من هم

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در ستایش امیرانکیانو:بسی صورت بگردیدست عالم - وزین صورت بگردد عاقبت هم

    سعدی » گلستان » دیباچه:در این مدت که ما را وقت خوش بود - ز هجرت ششصد و پنجاه و شش بود

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲:من آن مورم که در پایم بمالند - نه زنبورم که از دستم بنالند

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۶:پسندیده‌ست بخشایش ولیکن - منه بر ریش خلق‌آزار مرهم


  101. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵:امروز که من عاشق و دیوانه و مستم - کس نیست که گیرد بشرابی دو سه دستم

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸:تخفیف کن از دور من این باده که مستم - وز غایت مستی خبرم نیست که هستم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶:گو خلق بدانند که من عاشق و مستم - آوازه درست است که من توبه شکستم


  102. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴:من همان به که بسوزم ز غم و دم نزنم - ورنه از دود دل آتش بجهان در فکنم

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵:نیست بی روی تو میل گل و برگ سمنم - تا شدم بنده ات آزاد ز سرو چمنم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹:تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم - با وجودش ز من آواز نیاید که منم


  103. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷:کی آمدی ز تتارای صبای مشک نسیم - بیا بیا که خوشت باد ای نسیم شمیم

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸:نسیم باد بهاری وزید خیز ندیم - بیار باده که جان تازه می شود ز نسیم


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷۲ - در مدح:نظر که با همه داری به چشم بخشایش - درر که بر همه باری ز ابر کف کریم


  104. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸:بعقل کی متصوّر شود فنون جنون - که عقل عین جنونست و الجنون فنون


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۴:نشان بخت بلند است و طالع میمون - علی الصباح نظر بر جمال روزافزون


  105. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۱:نی نگر با اهل دل هر دم بمعنی در سخن - بشنو از وی ماجرای خویش بیخویشتن

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۴:خطّ زنگاری نگر از سبزه برگرد سمن - کاسه ی یاقوت بین از لاله در صحن چمن

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۹:ای ز سنبل بسته شادروان مشکین بر سمن - راستی را چون قدت سروی ندیدم در چمن

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۹:قلب عکس و عکس قلب قلب را ترکیب کن - تا بدانی نام آن سرو سمن سیمای من

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۳:قلب نعل و پای مقلوب مصحّف را بزن - بر سر شه تا بدانی نام سیم اندام من

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۳۲:دوش چون از لعل میگون تو می گفتم سخن - همچو جام از باده ی لعلم لباب شد دهن


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷۵:گر بدانستی که خواهد مرد ناگه در میان - جامه چندین کی تنیدی پیله گرد خویشتن


  106. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷:زهی خطی بخطا برده سوی خطّه ی چین - گرفته چین بدو هندوی زلف چین برچین

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۲۸:تحیتی چو هوای ریاض خلد برین - تحیتی چو رخ دلگشای حور العین


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸ - در ستایش صاحب دیوان:تبارک الله از آن نقشبند ماء مهین - که نقش روی تو بستست و چشم و زلف و جبین


  107. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲:خویش را در کوی بیخویشی فکن - تا ببینی خویشتن بی خویشتن

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲۴:کاف را بستان و در زا ضرب کن - تا شود نام نگاری ضرب زن


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴:یا رب آن روی است یا برگ سمن - یا رب آن قد است یا سرو چمن

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۴۵:ای خداوندان طاق و طمطراق - صحبت دنیا نمی‌ارزد فراق


  108. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵:ای مهر ماه روی ترا زهره مشتری - بر مشتریت پرده ی دیبای ششتری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۳:ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری - آنجا که باد زهره ندارد خبر بری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۱:رفتی و همچنان به خیال من اندری - گویی که در برابر چشمم مصوری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴:کس درنیامده‌ست بدین خوبی از دری - دیگر نیاورد چو تو فرزند مادری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸:هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری - بار دوم ز بار نخستین نکوتری

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در پند و اندرز:ای نفس اگر به دیدهٔ تحقیق بنگری - درویشی اختیار کنی بر توانگری

    سعدی » مواعظ » قصاید و قطعات عربی » شعر ۱۹ - وله ایضا:یا ملوک الجمال رفقا باسری - یا صحاة ارحموا تقلب سکری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۳:غماز را به حضرت سلطان که راه داد؟ - همصحبت تو همچو تو باید هنروری


  109. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷:کامت اینست که هر لحظه ز پیشم رانی - وردت اینست که بیگانه ی خویشم خوانی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۴:کبر یک سو نِه اگر شاهد درویشانی - دیوِ خوش‌طبع بِه از حورِ گره‌پیشانی


  110. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹:بر ماه فکنده طیلسانی - در سرو کشیده پرنیانی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۸:ای سرو حدیقه معانی - جانی و لطیفه جهانی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲۳:یاران کجاوه، غم ندارند - از منقطعان کاروانی

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:سَمْعی اِلیٰ حُسْنِ الْاَغانی - مَنْ ذَا الَّذی جَسَّ الْمَثانی؟


  111. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴:دی سیر برآمد دلم از روز جوانی - جانم به لب آمد ز غم و درد نهانی


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳ - این غزل در تذکرهٔ مرآت الخیال امیر علیخان سودی به نام شیخ سعدی است:بربود دلم در چمنی سرو روانی - زرین کمری، سیمبری، موی میانی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۱۹:ای طفل که دفع مگس از خود نتوانی - هر چند که بالغ شدی آخر نه تو آنی


  112. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۰:ای قصر مودّت بوجود تو خراب - ما تشنه وجود بی وجود تو سراب


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:ای چشم تو مست خواب و سرمست شراب - صاحب‌نظران تشنه و وصل تو سراب


  113. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۵:هر چند فلک ز رتبتت برتر نیست - بیرون ز جنابت فلکی دیگر نیست


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۳:از تو به که نالم که دگر داور نیست - وز دست تو هیچ دست بالاتر نیست


  114. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷:زلف تو که هم حلقه و هم حلقه رباست - یک حلقه بگوش او بچین مشک ختاست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۵:آن سرو حسینی که ز اصفاهان خاست - کار دل عشّاق نمی آرد راست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۶:آن سنگدل سیمبر آیا ز کجاست - کز سنگدلی ز ما بجز سیم نخواست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۴۷:دوش آن پسر کوفه گر چون برخاست - می کرد اشارتم که استاد اینجاست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۵۸:با دل گفتم چو چشمم از خون دریاست - پیوسته بخون جگرم تشنه چراست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۶۷:ای آنک قدت براستی عین بلاست - بالات بسرو بوستان ماند راست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۷۸:چپ راست که هم حلقه و هم حلقه رباست - گر نیست ملول پس سرافکنده چراست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۹۰:آن فتنه ی نوخاسته دیگر ز چه خاست - سرویست که می رود تو پنداری راست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۲:مه ذره ئی از مهر رخ مهوش ماست - در پیش تو نیست روشن اینک پیداست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۳:گر سرو سهی بقد او ماند راست - چوبین و دراز و ناتراشیده چراست


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:وه وه که قیامتست این قامت راست - با سرو نباشد این لطافت که تراست

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:آن کس که خطای خویش بیند که رواست - تقریر مکن صواب نزدش که خطاست

    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۷:می‌میرم و همچنان نظر بر چپ و راست - تا آنکه نظر در او توان کرد کجاست؟

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۸۰:می‌میرم و همچنان نظر بر چپ و راست - تا آنکه نظر در او توان کرد کجاست؟


  115. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۹:ترکی که ختائی نسب ورومی روست - در عالم حسن و بیوفائی میراوست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۶:هر چند که یک موی نیرزم بر دوست - فرق از تن من تا بمیانش یک موست


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰:از بس که بیازرد دل دشمن و دوست - گویی به گناه مسخ کردندش پوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست - هرچ آن به سر آیدم ز دست تو نکوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:چون حال بدم در نظر دوست نکوست - دشمن ز جفا گو ز تنم برکن پوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:غازی ز پی شهادت اندر تک و پوست - وان را که غم تو کشت فاضلتر ازوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:گر دل به کسی دهند باری به تو دوست - کت خوی خوش و بوی خوش و روی نکوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:گر زخم خورم ز دست چون مرهم دوست - یا مغز برآیدم چو بادام از پوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:گویند رها کنش که یاری بدخوست - خوبیش نیرزد به درشتی که دروست

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:گر خود ز عبادت استخوانی در پوست - زشتست اگر اعتقاد بندی که نکوست

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۰:خواهی که به طبعت همه کس دارد دوست - با هر که در اوفتی چنان باش که اوست

    سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۲ - مجلس دوم:دشمن که جفایی کند آن شیوۀ اوست - باری تو جفا مکن که معشوقی و دوست


  116. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۳:کارم ز بزرگان عراق ار بنواست - چون پره ی عشّاق دلم تنگ چراست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۶۵:ای آنک دلم در غم عشقت یکتاست - پشتم چو خم زلف دوتای تو چراست


    سعدی » گلستان » دیباچه:زآن گه که تو را بر من مسکین نظر است - آثارم از آفتاب مشهورتر است


  117. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰:ای سرمه چشم اختران خاک درت - قرص زر آفتاب طرف کمرت


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:صد بار بگفتم به غلامان درت - تا آینه دیگر نگذارند برت


  118. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۶:ای اطلس چرخ پیش بالای تو پست - بر تیر فلک فکنده حکمت صد شست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۴۵:آن پنبه که دست از وهمی باید شست - از بهر کهن لحافکی کوته و چست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۵۷:تا قدّم از ابروش چو ماه دو شبه ست - در چشم من آندو خال مشکین شبه ست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۷۶:هنگام صبوح خوش بود عاشق و مست - دل داده ز دست و زلف دلدار بدست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۷۹:گر اهل دلی ای دل دیوانه مست - در دامن یار زن بهر حالی دست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۸۳:در هر چه نه زان تست نتوان پیوست - وان خیر که نیست دل در آن نتوان بست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۸۶:ای کار دلم رفته ز زلف تو ز دست - وی جان خراب من ز بادام تو مست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۱:ماهی که فتاده بینی او را در شست - با صبر مصحّفش بباید پیوست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۷:دلدار مرا که بی همال افتادست - مقلوب و مصحّف همالش نامست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۶:برگردش چرخ چون نمی باشد دست - دل در بد و نیک دهر چون باید بست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۸:زینسان که بزیر پای غم گشتم پست - جز جام میم کسی کجا گیرد دست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۰:چون خسرو گل بجای جمشید نشست - دیدم بصبوح نرگس باده پرست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۵:ای چشم تو مخمور و من از چشم تو مست - وی جان من از جام لبت باده پرست


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:آن یار که عهدِ دوستاری بشکست - می‌رفت و منش گرفته دامان در دست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:شب‌ها گذرد که دیده نتوانم بست - مردم همه از خواب و من از فکر تو مست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰:هشیار سری بُوَد ز سودای تو مست - خوش آن‌که ز روی تو دلش رفت ز دست!

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست - پنداشت که مهلتی و تأخیری هست

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:تدبیر صواب از دل خوش باید جست - سرمایهٔ عافیت کفافست نخست

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲:خیری که برآیدت به توفیق از دست - در حق کسی کن که درو خیری هست


  119. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۸۴:هستی بهمین نقش هیولانی نیست - معنی بهمین صورت انسانی نیست


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:بالای قضای رفته فرمانی نیست - چون درد اجل گرفت درمانی نیست


  120. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۴:احمد که بشعر امتحانم فرمود - هرگز در خانه ی مروّت نگشود

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۶:قومی که نیند آگه از ایجاد وجود - تمییز نکرده عهد را از معهود

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۲۴:انکو بسوی کعبه مرا راه نمود - دیدم که ره کعبه همی می پیمود

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۲۵:گر یار نه آن بود که ره می پیمود - آنکس که طواف کعبه می کرد که بود

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۴۸:چون شاهد مه غره غرّا بنمود - مشگین خط شام چین ز گیسو بشود


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۷:با دوست به گرمابه درم خلوت بود - وانروی گلینش گل حمام آلود

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:آن گل که هنوز نو به دست آمده بود - نشکفته تمام باد قهرش بربود

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:افسوس بر آن دل که سماعش نربود - سنگ است و حدیث عشق با سنگ چه سود‌؟


  121. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۵:گفتم که چه ریزدت زلب گفت که قند - گفتم که چه خیزدت ز مو گفت کمند

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۶:بازار روان از بدنت می کشند - ناموس بهار از سمنت می کشند


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶:در چشم من آمد آن سهی سرو بلند - بربود دلم ز دست و در پای افکند

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷:در خرقهٔ توبه آمدم روزی چند - چشمم به دهان واعظ و گوش به پند

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۸:گویند مرو در پی آن سرو بلند - انگشت‌نمای خلق بودن تا چند؟

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:در چشم من آمد آن سهی سرو بلند - بربود دلم ز دست و در پای فکند

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۱:پند است خطاب مهتران آن گه بند - چون پند دهند و نشنوی بند نهند


  122. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۰:ماهی که بسالی نکند از ما یاد - روزی من دلسوخته را داد نداد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۸:ای نکهت خلد پیش انفاس تو باد - تا تیر فلک را بود از چرخ گشاد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۹:هر دم که ز آب چشم ما آرد یاد - بر چهره ز دیده دجله ریزد بغداد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۳۶:چون گلرخ ما پرده زعارض بگشاد - شد لاله دلسوخته از مهر چه شاد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۳۷:چون باد صبا زرویت آگاهی داد - گل کرد قبا پیرهن و داد بباد


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:روی تو به فال دارم ای حور نژاد - زیرا که بدو بوسه همی نتوان داد

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:دادار که بر ما در قسمت بگشاد - بنیاد جهان چنانکه بایست نهاد

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۲:پیشِ که بر آورم ز دستت فریاد؟ - هم پیشِ تو از دستِ تو گر خواهم داد


  123. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۴:دیشب بت من چو ترکتازی می کرد - پنداشتم آن مگر ببازی می کرد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۹:جان با لب دوست عشق‌بازی می‌کرد - چشمش به کرشمه ترکتازی می‌کرد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۵:چون چشم خوش تو ترکتازی می کرد - یاقوت لب تو دلنوازی می کرد


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰:شمع ارچه به گریه جانگدازی می‌کرد - گریه‌زده خندهٔ مجازی می‌کرد


  124. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۷:زان آب کزو آتش عشرت خیزد - در ده قدحی که عقل ازو بگریزد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۰:با لعل تو آب آب حیوان ریزد - از شکّر شیرین تو شورانگیزد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۲:گفتی که کسی که فتنه می انگیزد - خواجوست که آبروی خود می ریزد


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:نادان همه جا با همه کس آمیزد - چون غرقه به هر چه دید دست آویزد


  125. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۸:ای شمع اگر زانک بسوزی شاید - کز آتش سینه ات روان بفزاید

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۲:سروی که بنفشه بر سمن فرساید - یاری که روان بخشد و روح افزاید

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۳:هر دم که مرا از طلعتت یاد آید - صد چشمه ی خونم از جگر بگشاید

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۹:گر پیرهن کشیده ات می باید - زانکس بطلب که هر شبت می گاید

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۵۰:آنشب که ز زلفت گرهم بگشاید - گردون سر رشته از کفم برباید


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳:گر تیر جفای دشمنان می‌آید - دل تنگ مکن که دوست می‌فرماید

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۴:من چاکر آنم که دلی برباید - یا دل به کسی دهد که جان آساید

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:گر تیر جفای دشمنان می‌آید - دلتنگ مشو که دوست می‌فرماید

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۲:سلطان که به منزل گدایان آید - گر بر سر بوریا نشیند شاید

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:دردا که طبیبْ صبر می‌فرماید - وین نفسِ حریص را شکَر می‌باید


  126. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۴:باد سحری که بوستان آراید - بی خاک در تو باد می پیماید


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۵:بیچاره که در میان دریا افتاد - مسکین چه کند که دست و پایی نزند

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:انگور نوآورده ترش طعم بود - روزی دو سه صبر کن که شیرین گردد


  127. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۷:امروز که سبزه گرد باغت بدمید - دود دل لاله در بهار تو رسید

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۳۵:نرگس بنگر نشسته در سایه ی بید - وز مهر نهاده بر فلک چشم امید

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۳۸:مانند رخت صبا هر آن لاله که دید - برخواند دعائی و بر آن لاله دمید


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:هرکس به نصیب خویش خواهند رسید - هرگز ندهند جای پاکان به پلید

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۹:گفتم که برآید آبی از چاه امید - افسوس که دلو نیز در چاه افتاد


  128. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۱:شاهی کنم ار بنده خویشم داند - با خویش آیم اگر بخویشم خواند

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۹۴:کس حال من سوخته جز شمع نداند - کو بر سر من شب همه شب اشک فشاند


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹:کس با تو عدو محاربت نتواند - زیرا که گرفتار کمندت ماند

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸:بس چون تو ملک زمانه بر تخت نشاند - هر یک به مراد خویشتن ملکی راند

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹:نه هر که ستم بر دگری بتواند - بیباک چنانکه می‌رود می‌راند


  129. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۲:بذلی نه که در خانه بماند دیار - بخلی نه که از زرت نبینند آثار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۱:ساقی ببر این جامه و آن جام بیار - بگذر ز خود از مستی و هستی بگذار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۳:چون بی می پخته خام می‌باشد کار - نوشیدن جام بادهٔ نوش‌گوار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۶۷:چون مرغ چمن برآورد بانگ هزار - نوشند صبوحیان مِی نوشگوار


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲:درویش که حلقهٔ دری زد یک بار - دیگر غم او مخور که درها بسیار

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۵:تو بر سرِ قدرِ خویشتن باش و وقار - بازیّ و ظرافت به ندیمان بگذار

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۵:قاضی چو به‌ رشوت بخورد پنج خیار - ثابت کند از بهر تو ده خربزه‌زار


  130. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۳:آن لعبت زرّین کمر سیمین بر - بر کوه ز افعی سیه بسته کمر

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۵:ای فتنه ی چشم پر خمارت عبهر - وی تشنه ی لعل آبدار تو شکر

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۶:آن شاه که شهر علم را آمد در - پشت سپه و ابن عم پیغمبر

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۷:می گفت دهل دوش بهنگام سحر - کاوازه ی من جهان کند زیر و زبر

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۹:زلف بت من گفت که در دور قمر - مائیم کشیده ماه را در چنبر

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۴:گفتم مگذر گفت ز پیشم بگذر - گفتم بنگر گفت که دیوانه نگر

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۵:گفتم چو شوم تیغ ترا گفت سپر - گفتم که ز تیرت چه کنم گفت حذر

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۶:گفتم که برویت چه کنم گفت نظر - گفتم که ز کویت چه کنم گفت گذر

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۸:ای از لب شیرین تو شوریده شکر - وز لفظ تو در بحر حیا غرقه گهر

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲۰:بدری که بود در شب گیسوش قمر - نامش سر صندوق بود بر سر در

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۶۵:تا چند توان کرد درین قصر دو در - اندیشه ی شش پیشگه و پنج ممر

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۷۱:در ساعد سیمین چه کنی یاره ی زر - هر چند زر و سیم بهم نیکوتر


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷:هرچند که هست عالم از خوبان پر - شیرازی و کازرونی و دشتی و لُر

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۷:فرق است میانِ آن که یارش در بر - تا آن که دو چشمِ انتظارش بر در


  131. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۸:ای لفظ تو چون دیده من گوهربار - با قدر رفیع تو فلک بی مقدار


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:چون خیل تو صد باشد و خصم تو هزار - خود را به هلاک می‌سپاری هش دار

    سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۵:چون پیر شدی ز کودکی دست بدار - بازی و ظرافت به جوانان بگذار


  132. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۷:گفتم روزم گفت بدین روز مناز - گفتم که شبم گفت مکن قصّه دراز

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۷۵:مطرب بزن و غمزدگان را بنواز - باشد که دل سوخته آید بر ساز

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۷۶:ایمرغ دلم کرده بکویت پرواز - چشمم ز پی کبوتر وصل تو باز


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱:تا سر نکنم در سرت ای مایهٔ ناز - کوته نکنم ز دامنت دست نیاز

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲:نامردم اگر زنم سر از مهر تو باز - خواهی بکشم به هجر و خواهی بنواز


  133. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۱:ای از کف دُرپاش تو دریا در جوش - من حلقه بگوش توام ارداری گوش


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹:گویند مرا صوابرایان به هوش - چون دست نمی‌رسد به خرسندی کوش

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷:سودی نکند فراخنای بر و دوش - گر آدمیی عقل و هنرپرور و هوش


  134. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۳:بی عشق چه ریحان بر عاقل چه حشیش - بی حسن چه بت در ره معنی چه کشیش


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸:ای صاحب مال، فضل کن بر درویش - گر فضل خدای می‌شناسی بر خویش

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹:بوی بغلت می‌رود از پارس به کیش - همسایه به جان آمد و بیگانه و خویش

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۴:جایی نرسد کس به توانایی خویش - الا تو چراغ رحمتش داری پیش

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:آن کس که مرا بکشت، باز آمد پیش - مانا که دلش بسوخت بر کشتهٔ خویش


  135. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۱:ای تیغ تو بگرفت جهان الا زنگ - بر خنگ تو راه کهکشان آمده تنگ

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۸۲:روزی که من از جهان روم با دل تنگ - گردون زندم شیشه ی هستی بر سنگ


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲:ای بی‌تو فراخای جهان بر ما تنگ - ما را به تو فخرست و تو را از ما ننگ

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:غوّاص اگر اندیشه کند کامِ نهنگ - هرگز نکند دُرِّ گرانمایه به چنگ


  136. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۲:ای صیت تو آب برده از باد شمال - وز لفظ تو غرق در عرق آب زلال

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۵:برجای سرمه چو بخوانی سر سال - معلوم کنی نام مهی مشکین خال

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۸۴:ای من شده بی رخ تو از ناله چونال - وز باغ غمت ندیده جز ناله منال

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۸۵:ای لعل تو آتش زده در آب زلال - در پرده ی دیده لعبتی چون تو خیال


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳:گر دست دهد دولت ایام وصال - ور سر برود در سر سودای محال


  137. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۳:چون شمع بجز سوز جگر نپسندم - خود را برسن بر آتشت می بندم


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰:تا دل ز مراعات جهان برکندم - صد نعمت را به منتی نپسندم


  138. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۰:من ملک جهانرا بسخن می گیرم - وین بس بود از سخنوری تو فیرم


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹:خیزم که نماند بیش ازین تدبیرم - خصم ار همه شمشیر زند یا تیرم

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰:گر بر رگ جان ز شستت آید تیرم - چه خوشتر ازان که پیش دستت میرم

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:گر دست رسد که آستینش گیرم - ور نه، بروم بر آستانش میرم


  139. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۵:چون نامه دلی پر از شکایت دارم - چون خامه از آن بود نوشتن کارم


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۷:شبهای دراز بیشتر بیدارم - نزدیک سحر روی به بالین آرم


  140. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۹:ساقی بده آن باده که خون شد جگرم - باشد که بمی ز دست غم جان ببرم


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵:خورشید رخا من به کمند تو درم - بارت بکشم به جان و جورت ببرم

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶:هر سروقدی که بگذرد در نظرم - در هیأت او خیره بماند بصرم


  141. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۰:ای پایه ی قدر تو زادراک برون - و اقبال تو همچو ماه نو روز افزون

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۳:گفتم چه خورم در طلبت گفت که خون - گفتم چه بود حال دلم گفت جنون

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۹:ای شکل و شمائلت چو شعرم موزون - وی حسن رخت چو مهر من روز افزون

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۴۲:آن سرو سهی چو خیمه می زد بیرون - می کرد سمن برگ ز نرگس گلگون

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۴۳:ای دل چو بنامه می دهی شرح جنون - کلک از مژه آورد سیاهی از خون


    سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۳ - مجلس سوم:بر درگه عزّتت همه خلق زبون - کس را نرسد که این چرا و آن چون


  142. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۴:گفتم بچه مانده مژه ات گفت سنان - گفتم که چو قدّم چه بود گفت کمان

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۵:گفتم که چه خواهی که دهم گفتا جان - گفتم چه نخواهی که دهی گفت امان

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۰:ایجان بغمت شاد غمت شادی جان - وی شرح معانی تو بیرون ز بیان


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:یرلیغ ده ای خسرو خوبان جهان - تا پیش قدت چنگ زند سرو روان

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:امروز که دستگاه داری و توان - بیخی که بر سعادت آرد بنشان


  143. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۴۵:گفتند که در کوی خرابات مرو - رفتیم و بنیم جرعه گشتیم گرو

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۵۵:چون لعبت باغ پرده بگشود از رو - و افکند بنفشه تاب در حلقه ی مو


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۳:چون جاه و جلال و حسن و رنگ آمد و بو - آخر دل آدمی نه سنگست و نه رو


  144. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۰:گفتم که چو رویت چه بود گفت که ماه - گفتم که چو رنگم چه بود گفت که کاه

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۱:گفتم چه زنم در غم تو گفت که آه - گفتم چه کنم در پی تو گفت نگاه

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۹:گفتم که مکش گرد رخ آن خط سیاه - گفت از شب تیره روی کی تابد ماه

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۱:ای همنفسم در شب هجران تو آه - رفتی و مرا چشم طلب بر سر راه

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۲:ای دست من از دامن وصلت کوتاه - بر محضر حسنت مه و خورشید گواه


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶:نه سرو توان گفت و نه خورشید و نه ماه - آه از تو که در وصف نمی‌آیی آه


  145. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۲:ای برده ضمیرت از مه و مهر فَرِه - وی گشته مطیعت زن و مرد و که و مه

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۳:آنکو ز بنفشه بر گل افکنده زره - سیب زنخش بدست مشتاقان به

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۴:ماهی که ببرد از مه و خورشید فَرِه - پرسید ز من که ای مطیعت که و مه


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵:ما را نه ترنج از تو مرادست نه به - تو خود شکری پسته و بادام مده


  146. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۹:گفتم جانم گفت ز جان سیر برای - گفتم بنگر گفت که رویم منمای

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۸:آن لحظه که سر مست من بی سر و پای - زان پرده سرا برون شدم پرده سرای

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۴:رفت آنک بباغ و راغ کردیمی جای - بودیم بهر پرده سرا پرده سرای

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۶:هر چند که ما را فلک بی سر و پای - یک روز نداد بر در مکنت جای


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:گیرم که به فتوای خردمندی و رای - از دایرهٔ عقل برون ننهم پای


  147. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۱:گفتم چشمت گفت مکن بی بصری - گفتم جانم گفت ز دستم نبری

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۲:دی بر سر کو ستاده دیدم پسری - یک نیمه ی کف نهاده بر پشت خری


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵:گفتم بکنم توبه ز صاحبنظری - باشد که بلای عشق گردد سپری

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶:هر روز به شیوه‌ای و لطفی دگری - چندانکه نگه می‌کنمت خوبتری

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰:فردا که به نامهٔ سیه درنگری - بس دست تحسر که به دندان ببری

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۱:گویند که دوش شحنگان تتری - دزدی بگرفتند به صد حیله‌گری


  148. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۲:گفتم قمرت گفت بچشمش گردی - گفتم شکرت گفت بچشمم خردی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۳:گفتم جانم گفت بمیر ار مردی - گفتم مردم گفت که نیکو کردی


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳:کی دانستم که بیخطا برگردی؟ - برگشتی و خون مستمندان خوردی


  149. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۳:ای آنک تو مانی و نمانی بکسی - کونین ز بوستان صنع تو خسی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۹:ای دیده زانوار تو موسی قبسی - وی یافته ز انفاس تو عیسی نفسی


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷:ای بلبل خوش سخن چه شیرین نفسی - سرمست هوی و پای‌بند هوسی


  150. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۴:ای پیکرم از مهر مهی ماه نوی - گر خرمن من بسوخت بروی بجوی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۳:تا چند ز مهر مه آن غالیه موی - چون سایه روم در بدر و کوی بکوی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۲:آن موی میان که تا میان دارد موی - از مردم چشم من نهان دارد روی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۴:ای خواجو اگر می بری از مستی بوی - زنهار مکن بعالم هستی روی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۶:آنماه که بر میان کمر سازد موی - از سنبل سیراب نماید گل روی


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۴:با مردم سهل خوی دشخوار مگوی - با آن که در صلح زند جنگ مجوی


  151. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۶:دی صبحدم آن غیرت سرو چمنی - با من به سر کرشمه از کبر و منی


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۱:در وهم نیاید که چه شیرین دهنی - اینست که دور از لب و دندان منی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۹:مردی نه به قوتست و شمشیرزنی - آنست که جوری که توانی نکنی

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۶:ماری تو که هر که را ببینی، بزنی - یا بوم که هر کجا نشینی، بکنی


  152. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۸:ای غرّه بفضل و خالی از دانائی - ما را بچه انکار کنی کز مائی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۳:در خانه دلم تنگ شد از تنهائی - رفتم بچمن چو بلبل شیدائی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۵:ای شب مگر آن زلف سمن فرسائی - زینسان که شدی بر رخ او سودائی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۳:چون رخ بنمودی ای بت یغمائی - گشتم چو شکنج طره ات سودائی


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱:هرگز بود آدمی بدین زیبایی؟ - یا سرو بدین بلند و خوش بالایی؟

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:گر کان فضائلی وگر دریایی - بی‌راحت خلق باد می‌پیمایی


  153. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۰:ای مشک تتار از سر زلفت تاری - در هر طرفی ز نرگست بیماری


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۸:آن گوی که طاقت جوابش داری - گندم نبری به خانه چون جو کاری


  154. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۸:دیشب صنمی سرو قد شیرازی - زلفش همه در بند کمند اندازی


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳:تا کی به جمال و مال دنیا نازی - آمد گه آنکه راه عقبی سازی


  155. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴:آنک نبود غمش ز مثل منی - سر دستیست در میان زنی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۴:زنده بی دوست خفته در وطنی - مثل مرده‌ایست در کفنی

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۵:سروقدی میان انجمنی - به که هفتاد سرو در چمنی

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۸:مَطَلب، گر توانگری خواهی - جز قناعت که دولتیست هَنی


  156. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷:بستان ز کتاب حرف اول - وانگاه بیا بدل فرو خوان


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۶:ای کودک خوبروی حیران - در وصف شمایلت سخندان

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۷:برخیز که می‌رود زمستان - بگشای در سرای بستان


  157. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱۱:آنچه ما راست بریمین و یسار - سر دستست و کاسه ی زانو


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۱:هر که با من بدست و با تو نکو - دل منه بر وفای صحبت او

    سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۵:طرب نوجوان ز پیر مجوی - که دگر ناید آب رفته به جوی


  158. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱۲:هفتاد و هشت نام یکی حور پیکرست - کورارخی چو جنت و لعلی چو کوثرست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸:نعلم نگر نهاده بر آتش که عنبرست - وز طره طوق کرده از مشک چنبرست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:این بوی روح‌پرور از آن خوی دلبر است - وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۳:در چشمت ار حقیر بود صورت فقیر - کوته نظر مباش که در سنگ گوهرست


  159. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱۷:اگر نام یارم ندانی که چیست - بگردان سپر نام شود روشنست


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۳:بشوی ای خردمند از آن دوست دست - که با دشمنانت بود هم نشست

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۴:چو دست از همه حیلتی در گسست - حلال است بردن به شمشیر دست

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۵ - در تربیت یکی از ملوک گوید:بسا اهل دولت به بازی نشست - که دولت به بازی برفتش ز دست


  160. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲۳:نام آن لاله روی عنبر موی - قلب زلفست بر کناره ی روی


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰:خامشی به که ضمیر دل خویش - با کسی گفتن و گفتن که مگوی


  161. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۱:بدری که سایه بر سرش افکنده است شب - چشم و زبان و قامت و زلفش بود لقب


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱:دانی چه گفته‌اند بنی عوف در عرب - نسل بریده به که موالید بی‌ادب


  162. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۳:نیمه دخنه بفکن از ار زیز - وانگهش زر بیار و بر سر ریز


    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۱۹:سخن زید نشنوی بر عمرو - تا ندانی نخست باطن امر

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۲۱:همه دانند لشکر و میران - که جوانی نیاید از پیران

    سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۲:تا توانم دلت به دست آرم - ور بیازاری ام نیازارم


  163. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۱:ببوی شست سر زلف یارا گرداری - هوای چشمه ی خورشید در شب تاری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲:دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری - و گر نه فتنه ندیدی به خواب بیداری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۴:مرا دلیست گرفتار عشق دلداری - سمن بری صنمی گلرخی جفاکاری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۵:من از تو روی نپیچم گرم بیازاری - که خوش بود ز عزیزان تحمل خواری

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در پند و ستایش:بزن که قوت بازوی سلطنت داری - که دست همت مردانت می‌دهد یاری

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در ستایش:گرین خیال محقق شود به بیداری - که روی عزم همایون ازین طرف داری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۴:اگر ممالک روی زمین به دست آری - وز آسمان بربایی کلاه جباری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:شنیده‌ام که فقیهی به دشتوانی گفت - که هیچ خربزه داری رسیده؟ گفت آری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۷:گر از خراج رعیت نباشدت باری - تو برگ حاشیت و لشکر از کجا آری؟


  164. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۹:دندان عسس ز زیر و بالا بشکن - وانگه دهنش بدوز و دربند افکن

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۹۹:ایدل دل ازین روزن شش سو بر کن - وز هفت حضیره رخت بیرون افکن

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۲:ای چیده گل و کرده کنار از گلشن - معلوم نکرده سرّ مرغان چمن


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:بشنو به ارادت سخن پیر کهن - تا کار جهان را تو بدانی سر و بن


  165. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۰:نام آنکو مرا ز غصّه بکشت - سر دستست در میانه ی پشت


    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۲:گر تَتَر بُکشَد این مخنّث را - تتری را دگر نباید کُشت


  166. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۳ - فی خلوص العقیده و مناقب الائمة الاثنا عشر رضوان الله علیهم اجمعین:تا کی بر آستانهٔ این شش دری سرا - باشم از آشیانهٔ مالوف خود جدا


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:شکر و سپاس و منت و عزت خدای را - پروردگار خلق و خداوند کبریا

    سعدی » گلستان » دیباچه:اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست - تا بر سرش بُوَد چو تویی سایهٔ خدا


  167. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۳ - یشکو دهره:کار من آشفته گشت از روزگار - باد چون من روزگار آشفته کار


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - در مدح امیر انکیانو:بس بگردید و بگردد روزگار - دل به دنیا در نبندد هوشیار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۹:هر که خیری کرد و موقوفی گذاشت - رسم خیرش همچنان بر جای دار


  168. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۲۱ - فی نعت النبی علیه الصلوة و السلام:ای مگس ران وثاقت شهپر روح الامین - نقش توقیع جلالت رحمةٌ للعالمین

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۴۲:هر که شد با ساکنان عالم علوی قرین - گو بیا در عالم جان جان عالم را ببین


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶:صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین - عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین

    سعدی » مواعظ » مراثی » در زوال خلافت بنی‌عباس:آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین - بر زوال ملک مستعصم امیرالمؤمنین


  169. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۰:ای ترک آتش رخ بیار آن آب آتش فام را - وین جامه ی نیلی ز من بستان و در ده جام را


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:امشب سبک‌تر می‌زنند این طبل بی‌هنگام را - یا وقت بیداری غلط بودَست مرغ بام را

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق‌فام را - بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را


  170. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۰:سحاب سیل فشان چشم رودبار منست - سموم صاعقه سوز آه پر شرار منست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳:مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست - که راحت دل رنجور بی‌قرار منست


  171. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۴:نوبت زدند و مرغ سحر بانگ صبح گفت - مطرب بگوی نوبت عشاق در نهفت


    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۲:خوش است زیرِ مُغیلان به راه بادیه خُفت - شبِ رَحیل ولی ترکِ جان بباید گفت


  172. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۶:زاهد مغرور اگر در کعبه باشد فاجرست - وانک اقرارش ببت رویان نباشد کافرست


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۶:پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیردست - دوستدارش روزِ سختی دشمن زورآورست


  173. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۷:هیچکس نیست که منظور مرا ناظر نیست - گرچه بر منظرش ادراک نظر قادر نیست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵:کیست آن کَش سر پیوند تو در خاطر نیست - یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست


  174. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۸۳:بخشم رفته ما گر بصلح باز آید - سعادت ابدی از درم فراز آید


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴:به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید - امید نیست که دیگر به عقل بازآید

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۹:بدین امید به سر شد، دریغ، عمرِ عزیز - که آنچه در دلم است از دَرَم فراز آید


  175. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۸۴:بنگر ای شمع که پروانه دگر باز آمد - از پی دل بشد و سوخته پر باز آمد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۸۵:یار ثابت قدم اینک ز سفر باز آمد - وگر از پای در افتاد بسر باز آمد


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - برگشت به شیراز:سعدی اینک به قدم رفت و به سر باز آمد - مفتی ملت اصحاب نظر باز آمد


  176. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۱۶:هر که با نرگس سرمست تو در کار آید - روز و شب معتکف خانه ی خمّار آید


    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۸:مرد درویش که بار ستم فاقه کشید - به در مرگ همانا که سبکبار آید


  177. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۵۳:پندم بچه عقل می دهد پیر - بندم بچه جرم می نهد میر


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴:آن کیست که می‌رود به نخجیر - پای دل دوستان به زنجیر


  178. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۶۶:کجا بود من مدهوش را حضور نماز - که کنج کعبه ز دیر مغان ندانم باز


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - در وصف شیراز:خوشا سپیده‌دمی باشد آنکه بینم باز - رسیده بر سر الله اکبر شیراز

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - در لیلةالبراة فرموده‌است:شبی چنین در هفت آسمان به رحمت باز - ز خویشتن نفسی ای پسر به حق پرداز

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۳:جزای نیک و بد خلق با خدای انداز - که دست ظلم نماند چنین که هست دراز

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۴:گروهی از سر بی‌مغز بیخبر گویند - بریده به سر بدگوی تا نگوید راز


  179. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۶۸:ای مرغ خوش‌نوا چه فرو بسته‌ای نفس - برکش ز طرف پرده‌سرا نالهٔ جرس


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴:شمشیرِ نیک از آهنِ بد چون کند کسی؟ - ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس


  180. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۷۳:پرده ی از رخ بفکن ای خود پرده ی رخسار خویش - کی بود دیدارت ای خود عاشق دیدار خویش


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۲:یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش - ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۶:یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش - ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش


  181. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۷۴:بشهریار بگوئید حال این درویش - بشهر یار برید آگهی از این دل ریش


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸:دلی که دید که غایب شده‌ست از این درویش - گرفته از سر مستی و عاشقی سر خویش

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۳:به شکر آنکه تو در خانه‌ای و اهلت پیش - نظر دریغ مدار از مسافر درویش


  182. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۷۶:بیار باده که وقت گلست و موسم باغ - ز مهر بر دل پر خون لاله بنگر داغ


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳:به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم - نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ


  183. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۱:مرا که راه نماید کنون بخانه ی دل - که خاک راهم اگر دل دهم بخانه ی گل

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۶:شب رحیل ز افغان خستگان مراحل - مجال خواب نیابند ساکنان محامل


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در ستایش علاءالدین جوینی صاحب دیوان:هر آدمی که نظر با یکی ندارد و دل - به صورتی ندهد صورتیست لایعقل

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۲:به مرگ خواجه فلان هیچ گم نگشت جهان - که قائمست مقامش نتیجهٔ قابل

    سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱۳:به تیشه کس نخراشد ز رویِ خارا گِل - چنان که بانگِ درشت تو می‌خراشد دل


  184. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۳:یا مُسرع الشمال اذا تَحصل الوصول - بلغ تحیتی و سلامی کما اقول


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹:بی‌دل گمان مبر که نصیحت کند قبول - من گوش استماع ندارم. لمن یقول؟


  185. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۵:مرا که نیست بخاک درت امید وصول - کجا بمنزل قربت بود مجال نزول


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰:من ایستاده‌ام اینک به خدمتت مشغول - مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱:نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول - در سرای به هم‌کرده از خُروج و دُخول


  186. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۰۱:کشتی ما کو که ما زورق در آب افکنده ایم - در خرابات مغان خون را خراب افکنده ایم


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵:ما امید از طاعت و چشم از ثواب افکنده‌ایم - سایهٔ سیمرغ همت بر خراب افکنده‌ایم


  187. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۵۵:آن عید نیکوان بدر آمد بعید گاه - تابنده رخ چو روز سپید از شب سیاه


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:آن سرو ناز بین که چه خوش می‌رود به راه - وآن چشم آهوانه که چون می‌کند نگاه


  188. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۶۳:مه بی مهر من ز شعر سیاه - روی بنمود بامداد پگاه


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۵:شوربختان به آرزو خواهند - مُقبلان را زوال نعمت و جاه

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۱:مردکی خشک مغز را دیدم - رفته در پوستین صاحب جاه

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۵:ای به ناموس کرده جامه سپید - بهر پندار خلق و نامه سیاه


  189. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۷۰:ایکه گوئی کز چه رو سرگشته می گردی چو گوی - گوی را منکر نشاید گشت با چوگان بگوی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۱:وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی - گر سر صحرات باشد سروبالایی بجوی


  190. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۸۲:ای روضه ی رضوان ز سر کوی تو بابی - وی چشمه ی کوثر ز لب لعل تو آبی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷:ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی - شیرینی از اوصاف تو حرفی ز کتابی


  191. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۸۴:گل سوری دگر بجلوه گری - می کند صید بلبل سحری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۴:ای که بر دوستان همی‌گذری - تا به هر غمزه‌ای دلی ببری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۰:دیدم امروز بر زمین قمری - همچو سروی روان به رهگذری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۶:گر کنم در سر وفات سری - سهل باشد زیان مختصری

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۸۲:می‌شنیدم به حسن چون قمری - چون بدیدم از آن تو خوبتری

    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۳۱:می‌شنیدم به حسن چون قمری - چون بدیدم از آن تو خوب‌تری


  192. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۹۰:خوشا وقتی که از بستانسرائی - بر آید نغمه ی دستانسرائی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲:تو با این لطف طبع و دلربایی - چنین سنگین دل و سرکش چرایی

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷:گرم راحت رسانی ور گزایی - محبت بر محبت می‌فزایی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۴:خداوندان نعمت را کرم هست - ولیکن صبر به بر بینوایی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۵:طبیبی را حکایت کرد پیری - که می‌گردد سرم چون آسیایی

    سعدی » گلستان » دیباچه:بمانَد سال‌ها این نظم و ترتیب - ز ما هر ذرّه خاک افتاده جایی


  193. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۹۵:تشنه‌ام تا به کی آخر بده آبی ساقی - فی حشای أضطرمتُ نایرة إلا شواق


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۷:به قلم راست نیاید صفت مشتاقی - سادَتی اِحْتَرقَ القَلْبُ مِنَ الاَشْواقِ


  194. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۹۶:زُر أرض دار سُعدی یا بارق الغوادی - طُف حول ربع سُلمی یا دارع البوادی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳:ای باد بامدادی خوش می‌روی به شادی - پیوند روح کردی پیغام دوست دادی


  195. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۳۰:ای آنک دل از مهر رخت جان نبرد - دانی که چه بر من از غمت می گذرد


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳:کس عهد وفا چنانکه پروانهٔ خرد - با دوست به پایان نشنیدیم که برد

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱:ای قدر بلند آسمان پیش تو خرد - گوی ظفر از هر که جهان خواهی برد

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:شاها سم اسبت آسمان می‌سپرد - از کید حسود و چشم بد غم نخورد

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۳:از مایهٔ بیسود نیاساید مرد - مار از دم خویش چند بتواند خورد

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۶:در گرگ نگه مکن که بزغاله برد - یک روز ببینی که پلنگش بدرد

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴:دانی که چه گفت زال با رستمِ گرد؟ - دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:صیّاد نه هر بار شَگالی ببَرَد - افتد که یکی روز پلنگش بخورَد

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۱ - در تقریر دیباچه:دل عشق تو را واقعۀ نوح شمرد - زان روی سفینه‌ای فراهم آورد


  196. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۴۳:هر آه که از دلم بدر می آید - بشنو که ازو بوی جگر می آید


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۶:امشب نه بیاض روز برمی‌آید - نه نالهٔ مرغان سحر می‌آید


  197. خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۷۹:ناگشته شبی چو طره هم زانویش - در پای فتاد کارم از گیسویش


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰:همسایه که میل طبع بینی سویش - فردوس برین بود سرا در کویش