در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها خواجوی کرمانی مصرع یا بیتی از سعدی را عیناً نقل قول کرده است:
-
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۰ - سخن گفتن سروش در گوش سام :: سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲۸ - حکایت پادشاه غور با روستایی
خواجوی کرمانی (بیت ۱): به گوشش فرو گفت فرخ سروش - که از دست دادی دل و عقل و هوش
سعدی (بیت ۶۰): شه از مستی غفلت آمد به هوش - به گوشش فرو گفت فرخ سروش
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۸ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰
خواجوی کرمانی (بیت ۳): فرهاد را چو از لب شیرین گزیر نیست - در گوش او ملامت دشمن حکایتیست
سعدی (بیت ۴): فرهادوارم از لب شیرین گزیر نیست - ور کوه محنتم به مثل بیستون شود
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۰ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰
خواجوی کرمانی (بیت ۶): دلم ببتکده میرفت پیش ازین لیکن - خلیل ما همه بتهای آزری بشکست
سعدی (بیت ۲): دگر به روی کسم دیده بر نمیباشد - خلیل من همه بتهای آزری بشکست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۵ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰
خواجوی کرمانی (بیت ۳): کنون نشانهٔ تیر ملامتم مکنید - که رفته است عنانم ز دست و تیر از شست
سعدی (بیت ۱۰): برادران و بزرگان نصیحتم مکنید - که اختیار من از دست رفت و تیر از شست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴
خواجوی کرمانی (بیت ۷): عاقبت در سر کار تو کنم جان عزیز - چکنم بی تو مرا کار بسر مینشود
سعدی (بیت ۸): روزی اندر سر کار تو کنم جان عزیز - پیش بالای تو باری چو بباید مردن
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷
خواجوی کرمانی (بیت ۱۱): شب فراق بگفتیم ترک صبح امید - جزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال
سعدی (بیت ۱): جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال - شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵
خواجوی کرمانی (بیت ۶): در کمالیت حسنت نرسد درک عقول - هر چه در خاطرم آید تو از آن خوبتری
سعدی (بیت ۳): به چه ماننده کنم در همه آفاق تو را - کان چه در وهم من آید تو از آن خوبتری
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴
خواجوی کرمانی (بیت ۸): ور بدین شکل و شمایل بدر آئی روزی - نه دل من که دل خلق جهانی ببری
سعدی (بیت ۱): آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد - نه دل من که دل خلق جهانی دارد
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰
خواجوی کرمانی (بیت ۸): چو روشنست که عمر این همه نمیپاید - مرا چو عمرعزیزی تو نیز بیش مپای
سعدی (بیت ۲): مجال صبر همین بود و منتهای شکیب - دگر مپای که عمر این همه نمیپاید
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷ :: سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار
خواجوی کرمانی (بیت ۹): خیز خواجو که گل از غنچه برون میآید - بلبلی چون تو کنون حیف بود در قفسی
سعدی (بیت ۱۴): مژدگانی که گل از غنچه برون میآید - صد هزار اقچه بریزند درختان بهار
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷
خواجوی کرمانی (بیت ۹): دل دردمند خواجو به خدنگ غمزه خستن - نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
سعدی (بیت ۱): نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی - که به دوستان یک دل سر دست برفشانی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰
خواجوی کرمانی (بیت ۹): دل دردمند خواجو به خدنگ غمزه خستن - نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
سعدی (بیت ۲): نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی - که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱
خواجوی کرمانی (بیت ۱): ای دل نگفتمت که ز زلفش عنان بتاب - کاهنگ چین خطا بود از بهر بهر مشک ناب
سعدی (بیت ۶): ای دل نگفتمت که عنان نظر بتاب - اکنونت افکند که ز دستت لگام شد
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹
خواجوی کرمانی (بیت ۵): ای دل نگفتمت که مرو در کمند عشق - آخر بقصد خویش چرا میکنی شتاب
سعدی (بیت ۹): سعدی نگفتمت که مرو در کمند عشق - تیر نظر بیفکند افراسیاب را
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۱ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۴
خواجوی کرمانی (بیت ۱): برسر کوی عشق بازاریست - که رخی همچو زر بدیناریست
سعدی (بیت ۶): بر سر کوی عشق بازاریست - که نیارد هزار جان ثمنی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۳ :: سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱
خواجوی کرمانی (بیت ۳): دلخستهئی که کشته شمشیر عشق شد - زخمش بجان رسید و ز مرهم خبرنداشت
سعدی (بیت ۸): هر آدمی که کشتهٔ شمشیر عشق شد - گو غم مخور که ملک ابد خونبهای اوست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۴ :: سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰
خواجوی کرمانی (بیت ۱۷): سنگ بد گوهر اگر کاسهٔ زرین شکند - قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
سعدی (بیت ۷): سنگ بدگوهر اگر کاسهٔ زرین شکند - قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۴ :: سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۵
خواجوی کرمانی (بیت ۱۷): سنگ بد گوهر اگر کاسه ی زرّین شکند - قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
سعدی (بیت ۲): سنگ بیقیمت اگر کاسهٔ زرین بشکست - قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴ :: سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۹
خواجوی کرمانی (بیت ۱۱): گفتم که روز عمرم شد تیره گفت خواجو - بالاتر از سیاهی رنگی دگر نباشد
سعدی (بیت ۲): در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدم - بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵ :: سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۷۴
خواجوی کرمانی (بیت ۸): آنکه شد بیخبر از زمزمهٔ نغمهٔ زیر - تو مپندار که از نالهٔ زار اندیشد
سعدی (بیت ۱): تشنهٔ سوخته در چشمهٔ روشن چو رسید - تو مپندار که از سیل دمان اندیشد
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶
خواجوی کرمانی (بیت ۳): با خود چو دمی خش ننشستم بهمه عمر - برخاستم از بند خود و خوش بنشستم
سعدی (بیت ۳): ای نفس که مطلوب تو ناموس و ریا بود - از بند تو برخاستم و خوش بنشستم
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶
خواجوی کرمانی (بیت ۳): در حال که من دانهٔ خال تو بدیدم - در دام تو افتادم و از جمله برستم
سعدی (بیت ۱۰): بند همه غمهای جهان بر دل من بود - دربند تو افتادم و از جمله برستم
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۷ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵
خواجوی کرمانی (بیت ۱۴): نه من دلشده دارم سر پیوندت و بس - کیست آنکش سر پیوند تو در خاطر نیست
سعدی (بیت ۱): کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست - یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۵۵ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷
خواجوی کرمانی (بیت ۴): انفاس روح میدمد از باد صبحدم - گوئی که بوی عیسی مریم گرفته است
سعدی (بیت ۷): این باد روح پرور از انفاس صبحدم - گویی مگر ز طره عنبرفشان توست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۹۴ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷
خواجوی کرمانی (بیت ۹): از شمع بپرسید حدیث دل خواجو - کاندوه دل سوختگان سوخته داند
سعدی (بیت ۳): سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس - کاندوه دل سوختگان سوخته داند
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۹۵ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۹
خواجوی کرمانی (بیت ۸): سر برای تو که هم دردی و هم درمانی - جان فدای تو که هم زهری و هم تریاقی
سعدی (بیت ۱۰): الغیاث از تو که هم دردی و هم درمانی - زینهار از تو که هم زهری و هم تریاکی
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۶ - قطعة أرسلها المرتضی العظم امیر احمد ابن المرتضی الاصفهانی الی صاحب الکتاب:افضل عالم کمال داد و دین - ای بر اقلیم هنر مالکرقاب
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۷ - فاجابه علیه الرحمة و الغفران بهذه القصیده:برگذشت از آسمان من کل باب - آستان سید عالیجناب
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰:ای ز چشمت رفته خواب از چشم خواب - واب رویت برده آب از روی آب
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:ماهرویا! روی خوب از من متاب - بیخطا کشتن چه میبینی صواب
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:غافلند از زندگی مستان خواب - زندگانی چیست مستی از شراب
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - فی الموعظه:همه را گُل بدست و ما را خار - همه را بهره گنج و ما را مار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - فی مدح الصاحب الاعظم جمال الدین احمد:ای بصورت چو صد هزار نگار - خجل از صورت تو نقش نگار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷:ماه یا جنتست یا رخسار - شهد یا شکّرست یا گفتار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰:ای خوشا وصل یار و فصل یار - نغمه ی بلبل و گل و گلزار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۵:عنکبوت ضعیف نتواند - که رود چون درندگان به شکار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۸:هاونا گفتم از چه مینالی - وز چه فریاد میکنی هموار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۰:هر که مشهور شد به بیادبی - دگر از وی امید خیر مدار
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱:هر که را، جامه پارسا، بینی - پارسا دان و نیکمرد انگار
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲:عذرِ تقصیرِ خدمت، آوردم - که ندارم به طاعت استظهار
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۸:گفتِ عالِم به گوشِ جان بشنو - ور نماند به گفتنش کردار
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۲:نخورَد شیر، نیمخوردهٔ سگ - ور بمیرد به سختی اندر غار
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۸:خر که کمتر نهند بر وی بار - بیشک آسودهتر کند رفتار
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۵:بلبلا! مژدهٔ بهار بیار - خبر ِ بد به بوم باز گذار
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۵۸:اندک اندک به هم شود بسیار - دانه دانه است غله در انبار
سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۱ - در تقریر دیباچه:ایستاده سفینه ای بر خشک - بحرهای روان در آن بسیار
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - فی مدح السلطان الاعظم ابوالمجاهد محمد شاه انارالله برهانه:دوش چون پیروز شد بر روم شاه زنگبار - موکب سلطان هندستانشد از شام آشکار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - فی منقبة اسد الله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام:مرحبا ای نکهت عنبر نسیم نوبهار - جان فدای نفخه ات باد ای شمیم مشگبار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۴ - فی الشکوی عن تعویق الاحسان:دی دمی با غمگساری باز می گفتم غمی - از بلای تنگدستی و جفای روزگار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۵ - فی الموعظه:چون مقام عبرتست این منزل ناپایدار - پیر عقلت چند گوید کای جوان الاعتبار
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:تا بدین غایت که رفت از من نیامد هیچ کار - راستی باید به بازی صرف کردم روزگار
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸:سود دریا نیک بودی گر نبودی بیم موج - صحبت گل خوش بدی گر نیستی تشویش خار
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - فی مدح الملک الاعظم معز الدنیا و الدین ملک حسین طاب ثراه:آن بحر دم کشت و ازو دهر پر بخار - با کوه آتشست و ازو چرخ پر شرار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - فی مدح الصاحب الاعظم منشی الممالک الایلخانیه صدر الدین یحیی القزوینی:چو نشد ز بام طارم این نیلگون حصار - منجوق چتر خسرو سیاره آشکار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - فی مدح صاحب الاعظم تاج الدولة و الدین العراقی و تهنیة بالزفاف:چون نو عروس حجله ی سیمین زرنگار - در رخ کشید طره ی مشکین مشگبار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱:سبحان من یسبّحه الرَّمل فی القفار - سبحان من تقدّسه الحوت فی البحار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵:ای نغمه ی خوشت دم داود را شعار - وی عندلیب را نفست کرده شرمسار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹:مائیم و عشق و کنج خرابات و روی یار - ساقی ز جام لعل لبت باده ئی بیار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۶:فریاد پیرزن که برآید ز سوز دل - کیفر برد ز حملهٔ مردان کارزار
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - فی مدح الصاحب السعید بهاء الدولة و الدین الیزدی طاب ثراه و یصف القلم:قمری قاری نگر بگرفته در منقار قیر - بی تکلم در کلام و بی ترنم در صفیر
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۱۱ - فی مدح الامیر الاعظم مظفر الدنیا و الدین صادون بیک طاب ثراه:چون پدید آمد ز زیر هفت چرخ مستدیر - طلعت سلطان زرین تاج زنگاری سریر
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸:فتنهام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر - قامت است آن یا قیامت عنبر است آن یا عبیر
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - فی مدح الصاحب الاعظم تاج الحق و الدین العراقی فی الاستیهاب نقداً:اَیا غبار درت سرمه اولیالابصار - اسیر قید عبودیتت دل احرار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - فی مدح الصاحب السعید شمس الحق و الدین محمود صاین طاب ثراه:اگرچه بیخبر افتادهام ز یار و دیار - دلم مقیم دیارست و جان ملازم یار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - فی الموعظه:نوشته اند مقیمان قبه ی زنگار - بلاژورد برین نه کتابه زرکار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷:ایا صبا گرت افتد بکوی دوست گذار - نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶:چون هست قرب حقیقی چه غم ز بعد مزار - نظر بقربت یارست نی بقرب دیار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۴ - یمدح المولی الاعظم السعید الشهید شمس الحق و الدین محمود صاین قاضی مکتوبا علی کتابه قصره:تبارک الله ازین قصر آسمان مقدار - که روبد از سر بامش فلک بدیده غبار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۵۲:بجز نسیم که یابد نصیبی از گلزار - که یک گلست در این باغ و عندلیب هزار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۵۹:قلم گرفتم و می خواستم که بر طومار - تحیتی بنویسم بسوی یار و دیار
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در ستایش شمسالدین محمد جوینی صاحب دیوان:به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار - که بر و بحر فراخست و آدمی بسیار
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - مطلع دوم:کجا همی روَد این شاهد شکر گفتار؟ - چرا همی نکند بر دو چشم من رفتار؟
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰:تو آن نهای که به جور از تو روی برپیچند - گناه تست و من استادهام به استغفار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۹:برای ختم سخن دست بر دعا داریم - امیدوار قبول از مهیمن غفار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۰:به قفل و پرهٔ زرین همی توان بستن - زبان خلق و به افسون دهان شیدا مار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۳:چو رنج بَرنَتَوانی گرفتن از رنجور - قدم زِ رفتن و پرسیدنش دریغ مَدار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۷:نگین ختم رسالت پیمبر عربی - شفیع روز قیامت محمد مختار
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۹:نهاد بد نپسندد خدای نیکوکار - امیر خفته و مردم ز ظلم او بیدار
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - فی مدح الصاحب السعید تاج الدین العراقی و تهنیة بولادة ابنه:منهی جانم رساند از عالم معنی خبر - کای حدیثت همچو جان در عالم معنی سمر
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - فی مدح الامیر الاعظم الشهریار المنصور مبارز الدنیا و الدین محمد ابن مظفر زید معدلته:ای بذیل کبریایت معتصم فتح و ظفر - وی بفرط احتشامت مغتنم فضل و هنر
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱ - فی مدح الشیخ گرز الدین ابوالعباس رومی دامت دولته:بنده دارد بارگی بس نامدار و معتبر - در بزرگی داستان و در سرافرازی سمر
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳:آفتاب است آن پریرخ؟ یا ملائک؟ یا بشر؟ - قامت است آن؟ یا قیامت؟ یا الف؟ یا نیشکر؟
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - و له ایضاً:سحر چو مشعله دار سپهر آینه فام - چراغ صبح برافروزد از دریچه ی بام
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - فی مدح السلطان الاعظم الشیخ ابو اسحق ابراهیم طاب مثواه و یصف القلعه:ز گردش فلک تیز گرد آینه فام - چو راه یافت بدین قلعه اختلال تمام
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۷:خوشا به مجلس شوریدگان درد آشام - به یاد لعل لبش نوش کرده جام مدام
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲:مگر که صبح من امشب اسیر گشت بشام - وگرنه رخ بنمودی ز چرخ آینه فام
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۶:چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام - ز توبه خانه تنهایی آمدم بر بام
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷:حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام - تفاوتی نکند گر دعاست یا دشنام
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸:زهی سعادت من کهم تو آمدی به سلام - خوش آمدی و علیک السلام و الاکرام
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲:مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام - تو مُستریح و به افسوس میرود ایام
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۳:خطاب حاکم عادل مثال بارانست - چه در حدیقهٔ سلطان چه بر کنیسهٔ عام
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۴:ضرورت است که آحاد را سَری باشد - وگرنه مُلک نگیرد بههیچروی نظام
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:هر آن که گردشِ گیتی به کینِ او برخاست - به غیرِ مصلحتش رهبری کند ایّام
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - فی مدح الامیر الاعظم الاعدل الاکرم جلال الحق و الدنیا و الدین مسعود شاه طاب الله ثراه:ای که رضوانت فرستد روضه ی دارالسلام - سبحه گردانان گردون کرده در صحنت مقام
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - فی مدح الشیخ الاعظم السالک الربانی و الناسک الصمدانی برهان الملة و الدین الکوبنانی قدس نفسه:چون بر آمد جوش جیش شاه زنک از راه شام - منهزم شد قیصر رومی رخ مشرق خرام
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱:عارض ترکان نگر در چین جعد مشک فام - تا جمال حور مقصورات بینی فی الخیام
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲:هر دم آرد باد صبح از روضه ی رضوان پیام - کاخر ای دلمردگان جز باده من یحیی العِظام
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱ - بنام ایزد:ای نهاده خشت زر بر روزن سیمین بام - وی فکنده چین شب در گیسوی مشگین شام
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۲۶:حَنّ فی روض الهوی قلبی کما ناح الحِمام - قُم بتغرید الحَمایم و اسقِنی کاس المُدام
سعدی » مواعظ » قصاید و قطعات عربی » شعر ۲۲ - وله ایضا:انا دلادل ابنة الکرم لابناء الکرام - اجلب الراحة والراح لقلب المستهام
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - فی مدح الامیر الاعظم جلال الدنیا و الدین ارپه بیک و یصف السیف:آن چیست عکس بیرق زرین آسمان - یا برق تیغ خسرو کیخسرو آستان
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - فی مدح امیر الاعظم الشهریار المعظم والی السیف و القلم خسرو غازی المنصور مبارز الحق و الدین محمد زید عدله و یصف الحمام:ای پیکر منور محرور خوی چکان - ثعبان آتشین دم روئینه استخوان
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - فی مدح الصاحب الاعظم فخر الدولة و الدین التبریزی و یذکر ابتهاجه بصحة الوزیر العادل غیاث الدین محمد:چون سرخ گل بر آمد ازین سبز بوستان - آفاق شد ز مرغ سحر خوان پر از فغان
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - در انتقال دولت از سلغریان به قوم دیگر:این منتی بر اهل زمین بود از آسمان - وین رحمت خدای جهان بود بر جهان
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - فی مدح المولی الاعظم خلاصة العترة النبویه زبدة آل المصطفویه حمید الملة و الدین ادام الله برکة انفاسه الشریفه:الا ای لعبت قدسی بیار آن راح ریحانی - که با روح القدس ما را سماعی هست روحانی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱:دلا بر عالم جان زن علم زین دیر جسمانی - که جانرا انس ممکن نیست با این جن انسانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹:بر آنم گر تو باز آیی که در پایت کنم جانی - و زین کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۱:بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی - به غلغل در سماع آیند هر مرغی به دستانی
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۴:ز خیرت خیر پیش آید، بکن چندانکه بتوانی - مکافات بدی کردن، نمیگویم تو خود دانی
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۸:خدا را در فراخی خوان و در عیش و تن آسانی - نه چون کارت به جان آید خدا از جان و دل خوانی
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۹:گهی کاندر بلا مانی ... ... ... خدا خوانی - چو بازت عافیت بخشد سر از طاعت بگردانی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - فی مدح الصاحب السعید جلال الدین الخوافی طاب ثراه:ای خادم سنبل تو عنبر - وز لعل تو رفته آب کوثر
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۰:مسکینخر اگر چه بیتمیز است - چون بار همیبَرَد عزیز است
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - فی مرثیة ملک الاعظم ناصر الدنیا و الدین محمد بن البرهان:رنگ شفق نگر که چو خورشید روشنست - کز خون چشم ما فلک آلوده دامنست
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۸ - در عزت نفس:گویند سعدیا به چه بطال ماندهای - سختی مبر که وجه کفافت معینست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۱۲ - فی مرثیة السلطان السعید الشهید ارپه خان و مدح الامیر جلال الدولة و الدین مهدی:ز دست این فلک گوژ پشت سفله پرست - کدام سر که نرفتست عاقبت از دست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵:سحر بگوش صبوحی کشان باده پرست - خروش بلبله خوشتر زبانک بلبل مست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۵:ز عشق غمزه و ابروی آن صنم پیوست - امام شهر بمحراب می رود سرمست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست - که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
سعدی » مواعظ » مراثی » ذکر وفات امیرفخرالدین ابیبکر طاب ثراه:وجود عاریتی دل درو نشاید بست - همانکه مرهم جان بود دل به نیش بخست
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲:چنین که هست نماند قرار دولت و ملک - که هر شبی را بیاختلاف روزی هست
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳:علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد - دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۵:توانم آنکه نیازارم اندرون کسی - حسود را چه کنم کو ز خود به رنج در است؟
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰:به بازوانِ توانا و قوّتِ سرِ دست - خطاست پنجهٔ مسکینِ ناتوان بشکست
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:به آستین ملالی که بر من افشانی - طمع مدار که از دامنت بدارم دست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۱۳ - فی مرثیة نوئین الاعظم غیاث الدین کیخسرو و ابیه قطب الدین محمود:از گنج دهر بهره بجز زخم مار نیست - وز گلبن زمانه بجز نوک خار نیست
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:هان تا سپر نیفکنی از حملهٔ فصیح - کاو را جز آن مبالغهٔ مستعار نیست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۳ - فی المطایبه:روزی وفات یافت امیری در اصفهان - ز آنها که در عراق بشاهی رسیده اند
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷:این دلبران که پرده برخ در کشیده اند - هر یک بغمزه پرده ی خلقی دریده اند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:اینان مگر ز رحمت محض آفریدهاند - کآرام جان و انس دل و نور دیدهاند
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۵ - ایضاً:ایخسرو سرفراز گردون - بر خاک در تو سر نهاده
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:سرمست بتی لطیف ساده - در دست گرفته جام باده
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۸ - وله:گفت با من یکی ز فیروزان - که چه بودت ز آمدن مقصود
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۰۸:متکلف به نغمه در قرآن - حق بیازرد و خلق را بربود
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۰ - وله:کافی دولت و دین میر ابوبکر که نیست - در جهانت بمعالی و کمالات نظیر
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹:ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر - به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۱ - ایضاً:چون گشت سوار آنک بهنگام سواری - جولانگه که پیکر او عالم بالاست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست - از خانه برون آمد و بازار بیاراست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۴ - وله:بعمر این آرزو دارم که بینم - عزیزی چند را در اصفهان خوار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷:زهی تاری زلفت مشک تاتار - گل روی تو برده آب گلنار
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۵:گرت خوی من آمد ناسزاوار - تو خوی نیک خویش از دست مگذار
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۵ - وله:شبی ز درد شکم بیخبر بیفتادم - چنانک جامه ی جان چاک می زدم ز الم
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۹۸:بلبلان که رساند نسیم باغ ارم - بتشنگان که دهد آب چشمه ی زمزم
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۹۹:چو بر کشی علم قربت از حریم حرم - ز ما ببادیه یادآر از طریق کرم
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - در تهنیت اتابک مظفرالدین سلجوقشاه ابن سلغر:خدای را چه توان گفت شکر فضل و کرم - بدین نظر که دگرباره کرد بر عالم
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۷ - وله:عزیزی کو مرا خواری نمودی - چو در مسجد مسلمان با مجوسی
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۷:مرا گر صاحب دیوان اعلی - چرا گوید به خدمت مینیایی
سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۵:نخست اندیشه کن آنگاه گفتار - که نامحکم بود بیاصل دیوار
سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۸:چه سرپوشیدگان مرد بودند - که گوی نخوت از مردان ربودند
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۵۲:بلند آواز نادان گردن افراخت - که دانا را به بی شرمی بینداخت
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۸:نه هر بازو که در وی قوتی هست - به مردی عاجزان را بشکند دست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۲۴ - کتب الی مولی السعید غیاث الدین زنگیشاه الخوافی:غیاث دولت و دین کهف عالم - زهی دستت بدر پاشی سحابی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶:ببار ای لعبت ساقی شرابی - بساز ای مطرب مجلس ربابی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۰:که دست تشنه میگیرد به آبی - خداوندان فضل آخر ثوابی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۲۵ - ایضاً:دمی بصحبت پیری رسیده بودم دوش - که بود منشی دیوان چرخ را استاد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۸ - فی تاریخ وفات شمس الدین محمدشاه و کتب علی بنائه:مه سپهر هنر شمس دین محمدشاه - زلال مشرب دین و نهال گلشن داد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹:نسیم باد صبا جان من فدای تو باد - بیا گرم خبری زان نگار خواهی داد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲:ببوی زلف تو دادم دل شکسته بباد - بیا که جان عزیزم فدای بوی تو باد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۲ - فی الموعظه:مشو بملک سلیمان و مال قارون شاد - که ملک و مال بود در ره حقیقت باد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۷۸:گهی که شرح فراقت کنم بدیده سواد - شود سیاهی چشمم روان بجای مداد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۲۴:بدان ورق که صبا در کف شکوفه نهاد - بدان عرق که سحر بر عذار لاله فتاد
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در نصیحت و ستایش:جهان بر آب نهادهست و زندگی بر باد - غلام همّت آنم که دل بر او ننهاد
سعدی » مواعظ » مراثی » در مرثیهٔ اتابک ابوبکر بن سعد زنگی:به اتّفاق، دگر دل به کَس نباید داد - زِ خستگی که درین نوبت اتّفاق افتاد
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۹:فرشته خوی شود آدمی به کم خوردن - وگر خورد چو بهایم بیوفتد چو جماد
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۷:بر آنچه میگذرد دل منه که دجله بسی - پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۹:ای قمر تابی از بنا گوشت - شکّر آبی ز چشمه ی نوشت
سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۸:پِرِ هَفتا ثَله جُونی میکُند - عَشغِ مقری وَ خُیْ بِنی چِشِ رُوشْت
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۰:هر که مجنون نیست از احوال لیلی غافلست - وانک مجنون را بچشم عقل بیند عاقلست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست - هر که ما را این نصیحت میکند بیحاصلست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۴:آن حور ماه چهره که رضوان غلام اوست - جنّت فراز سرو قیامت قیام اوست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:خورشید زیر سایه زلف چو شام اوست - طوبی غلام قد صنوبرخرام اوست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۶۵:ای جان جهان جان و جهان برخی جانت - داریم تمنّای کناری ز میانت
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۸:چو کاری بی فُضولِ من بر آید - مرا در وی سخن گفتن نشاید
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۸:اگر دنیا نباشد، دردمندیم - وگر باشد، به مهرش پایبندیم
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۶۸:سحرگه ماه عقرب زلف من مست - در آمد همچو شمعی شمع دردست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:نشاید گفتن آنکس را دلی هست - که ندهد بر چنین صورت دل از دست
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴:مرا گویند با دشمن برآویز - گرت چالاکی و مردانگی هست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۷:این چنین صورت گر از آب و گلست - چون بمعنی بنگری جان و دلست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:پای سرو بوستانی در گل است - سرو ما را پای معنی در دل است
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۷:بتی که طرّه او مجمع پریشانیست - لب شکر شکنش گوهر بدخشانیست
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۳۶:شهی که پاس رعیت نگاه میدارد - حلال باد خراجش که مزد چوپانیست
سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۶ - تقریرات ثلاثه:شهی که حفظ رعیّت نگاه میدارد - حلال باد خراجش که مزد چوپانیست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۹:مرا یاقوت او قوت روانست - ولی اشکم چو یاقوت روانست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۰:دلم با مردم چشمت چنانست - که پنداری که خونشان در میانست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱:چه روی است آن که پیش کاروان است - مگر شمعی به دست ساروان است
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۴:گر از جور جانان ننالی رواست - که دردی که از دوست باشد دواست
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:نه در هر سخن بحث کردن رواست - خطا بر بزرگان گرفتن خطاست
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۱:الا تا نخواهی بلا بر حسود - که آن بخت برگشته خود در بلاست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲:ز چشم مست تو آنها که آگهی دارند - مدام معتکف آستان خمّارند
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:نه هر چه جانورند آدمیتی دارند - بس آدمی که در این ملک نقش دیوارند
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲:صبح چون گلشن جمال تو دید - بر عروسان بوستان خندید
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۸:ناگهان بانگ در سرای افتد - که فلان را محلِّ وعده رسید
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶:مردان این قدم را باید که سر نباشد - مرغان این چمن را باید که پر نباشد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴:شام شکستگانرا هرگز سحر نباشد - وز روز تیره روزان تاریکتر نباشد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸:با کاروان مصری چندین شکر نباشد - در لعبتان چینی زین خوبتر نباشد
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۹:ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد - غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹:چو مطربان سحر آهنگ زیر و بام کنند - معاشران صبوحی هوای جام کنند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱:اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند - که جور قاعده باشد که بر غلام کنند
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱:بلبل دلشده از گل به چه رو باز آید - که دلش هر نفس از شوق به پرواز آید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵:کاروانی شکر از مصر به شیراز آید - اگر آن یار سفرکرده ما بازآید
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹:بیار باده که شب ظلمتست و شاهد نور - شراب کوثر و مجلس بهشت و ساقی حور
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۶۱:زهی طناب سرا پرده ی تو گیسوی حور - بزن سریر توجه ی ببارگاه سرور
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - تغزل در ستایش شمسالدین محمد جوینی صاحب دیوان:نظر دریغ مدار از من ای مه منظور - که مه دریغ نمیدارد از خلایق نور
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۸:نماند حاتمِ طایی ولیک تا به ابد - بمانْد نامِ بلندش به نیکویی مشهور
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰:برافکن سایبان ظلمت از نور - که یاد از روی خوبت چشم بد دور
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۱:چه داند خوابناک مست مخمور - که شب را چون به روز آورد رنجور
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:چه خوش گفت آن تهیدستِ سلحشور: - جویِ زر بهتر از پنجاه من زور.
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱:حبّذا پای گل و صبحدم و فصل بهار - باده در دست و هوا در سر و لب بر لب یار
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار:بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار - خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲:دوری از ما مکن ای چشم بد از روی تو دور - زانک جانی تو و از جان نتوان بود صبور
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹:دوری از ما مکن ای چشم بد از روی تو دور - زانک جانی تو و از جان نتوان بود صبور
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲:به فلک میرسد از روی چو خورشید تو نور - قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۹:ای شبت غالیه آسا و مهت غالیه پوش - خط ریحان تو پیرایه ی یاقوت خموش
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲:سخنی گفتم و صد قول خطا کردم گوش - قدحی خوردم و صد نیش جفا کردم نوش
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۶:ترک خنجرکش لشکر شکن ترلک پوش - بُت خورشید بناگوش و مه دُردی نوش
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۶:هر که فریادرسِ روز مصیبت خواهد - گو در ایّامِ سلامت به جوانمردی کوش
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۴:گرچه تنگست دلم چون دهن خندانش - دل فراخست در آن سنبل سرگردانش
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:صاحبا، عمر عزیز است غنیمت دانش - گوی خیری که توانی ببر از میدانش
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷:مبرید نام عنبر بر زلف چون کمندش - مکنید یاد شکّر بر لعل همچو قندش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲:خجل است سرو بستان بر قامت بلندش - همه صید عقل گیرد خم زلف چون کمندش
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۰:رقیب اگر بجفا باز دارم ز درش - مگس گزیر نباشد زمانی از شکرش
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۴:خری که بینی و باری به گل درافتاده - به دل بر او شفقت کن ولی مرو به سرش
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶:آن ماه بین که فتنه شود مهر انورش - آن نقش بین که سجده کند نقش آذرش
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷:گلزار جنتست رخ حور پیکرش - و آرامگاه روح لب روح پرورش
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۹:پروردگار خلق خدایی به کس نداد - تا همچو کعبه روی بمالند بر درش
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱:زهی زلفت شکسته نرخ سنبل - گلستان رخت خندیده بر گل
سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۶:چه نیکو گفت ابراهیم ادهم - چو ترک مُلک و دولت کرد و خاتم
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۰:شکم زندانِ باد است ای خردمند - ندارد هیچ عاقل باد در بند
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸:نباید بستن اندر چیز و کس دل - که دل برداشتن کاریست مشکل
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴:چو هیچگونه ندارم بحضرت تو مجال - شوم مقیم درت بالغدّو و الآصال
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶:زهی ز باده ی لعلت در آتش آب زلال - یکی ز حلقه بگوشان حاجب تو هلال
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۵ - و له ایضاً:زهی ز شرم عطای تو آب گشته بحار - ز دست حلم تو بر خاک ره نشسته جبال
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال - شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظه:توانگری نه به مال است پیش اهل کمال - که مال تا لب گور است و بعد از آن اَعمال
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵۹:چنانکه مشرق و مغرب به هم نپیوندند - میان عالم و جاهل تألفست محال
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۱:کَسان که تلخیِ حاجت نیازمودَستَند - تُرُش کنند و بِتابند روی از اهلِ سؤال
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۳:قرار بر کفِ آزادگان نگیرد مال - نه صبر در دلِ عاشق نه آبْ در غربال
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹:دلم ربودی و رفتی ولی نمی روی از دل - بیا که جان عزیزت فدای شکل و شمایل
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۴:مقاربت نشود مرتفع ببعد منازل - که بعد در ره معنی نه مانعست و نه حائل
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶:مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل - که احتمال ندارم ز دوستان ورقی گل
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰:چو چشم مست تو می پرستم - چو دُرج لعل تو نیست هستم
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۹۳:من از آن لحظه که در چشم تو دیدم مستم - کارم از دست برون رفت که گیرد دستم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم - تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲:شمع بنشت زباد سحری خیز ندیم - که ز فردوس نشان می دهد انفاس نسیم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم - خواب در روضهٔ رضوان نکند اهل نعیم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲:ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم - الله الله تو فراموش مکن عهد قدیم
سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۴ - رساله در عقل و عشق:سالک راه خدا پادشه ملک سخن - ای ز الفاظ تو آفاق پر از درّ یتیم
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳:نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم - ز مهر، در تو نشانی ندیدم و نشنیدم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۱:دو هفته میگذرد کآن مه دوهفته ندیدم - به جان رسیدم از آن تا به خدمتش نرسیدم
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱:من آن مرغ همایونم که باز چتر سلطانم - من آن نوباوه ی قدسم که نزل باغ رضوانم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم - قضای عهدِ ماضی را شبی دستی برافشانم
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۰:چه خوش باشد میان لاله زاران - برغم دشمنان با دوستداران
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:فراق دوستانش باد و یاران - که ما را دور کرد از دوستداران
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۱:دلا از جان زبان درکش که جانان - نکو داند زبان بی زبانان
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷۶:اگر گویندش اندر نار جاوید - بخواهی ماند با فرعون و هامان
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲:چو چشم خفته بگشودی ببستی خواب بیداران - چو تاب طرّه بنمودی ببردی آب طرّاران
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران - دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۴:ای سر زلف ترا پیشه سمن فرسائی - وی لب لعل تر ای عادت روح افزائی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳:تو پری زاده ندانم ز کجا میآیی - کآدمیزاده نباشد به چنین زیبایی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۵:چون نئی سرگشتهٔ چوگان چو گوی - رو بترک گوی سرگردان بگوی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱:ای صبا با بلبلِ خوشگویْ گوی - مینماید لالهٔ خودرویْ روی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۷:خواهم اندر پایش افتادن چو گوی - ور به چوگانم زند هیچش مگوی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۹:خرامنده سروی برخ گلستانی - فروزنده ماهی بلب دلستانی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۷:سقی الله ایام وصل الغوانی - علی غفلة من صروف الزمان
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹:بدینسان که از ما جهانی جهانی - که با کس نمانی و با کس نمانی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰:نه آخر تو آنی که ما را زیانی - نه آخر توانی که ما را زیانی
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:اگر لذت ترک لذت بدانی - دگر شهوت نفس، لذت نخوانی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۰:ای دلم ز زلف سیهت زنّاری - نافه ی مشک تتار از سر زلفت تاری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۰:خبر از عیش ندارد که ندارد یاری - دل نخوانند که صیدش نکند دلداری
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۴:گهم رانی و گه دشنام خوانی - تو دانی گر بخوانی ور برانی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۸:أرّوض الخُلدام مغنی الغوانی - أضوء الخَدِ أم برقٌ یمانی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - کتب علی کتابه مغتسل:الا ای عین آب زندگانی - منوّر از تو چشم کامرانی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - فی طلب العیادة:جهان جود شمس دین و دولت - زهی طبع تو در دانش جهانی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - کتب مولانا الاعظم شمس الدین النخجوانی الی صاحب الکتاب:کمال دین سپهر فضل خواجو - جهان علم و دریای معانی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۳ - فاجابة بهذه القطعه:فروغ اختر دین محمد - سپهر فضل شمس نخجوانی
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:اگر خود هفت سُبْع از بر بخوانی - چو آشفتی الف ب ت ندانی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵:باده ی گلگون مرا و طلعت سلمی - شربت کوثر ترا و جنّت اعلی
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۳:چون نبود خویش را دیانت و تقوی - قطع رحم بهتر از مودت قربی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۸:گر تو شیرین شکر لب به شکر خنده درآیی - به شکر خندهٔ شیرین، دل خلقی بربایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی - عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰:ای لاله زار آتش روی تو آب روی - بر باد داده آب رخ من چو خاک کوی
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲۷:هر دم زبان مرده همی گوید این سخن - لیکن تو گوش هوش نداری که بشنوی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۱:چون پیکر مطبوعت در معنی زیبائی - صورت نتوان بستن نقشی به دلارائی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی - ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳:ای که بر دیدهٔ صاحبنظران می گذری - پرده بردار که تا خلق ببینند پری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵:بخت آیینه ندارم که در او مینگری - خاک بازار نیرزم که بر او میگذری
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۱:خواستم تا زحلی گویمت از روی قیاس - بازگویم نه که صدباره ازو نحس تری
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۲:دامن جامه که در خار مغیلان بگرفت - گر تو خواهی که به تندی برهانی بدری
سعدی » گلستان » دیباچه:ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند - تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴:مهست یا رخ آن آفتاب مهرافزای - شبست یا خم آن طرّه قمر فرسای
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲ - پند و اندرز:به نوبتاند ملوک اندرین سپنج سرای - کنون که نوبتِ تست ای ملک به عدل گرای
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۶:نداند آنکه درآورد دوستان از پای - که بیخلاف بجنبند دشمنان از جای
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۷:نه هر که موی شکافد به تیر جوشنخای - به روز حملهٔ جنگاوران بدارد پای
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵:چگونه سرو روان گویمت که عین روانی - نه محض جوهر روحی که روح جوهر جانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵:ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی - جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲۲:نظر به چشم ارادت مکن به صورت دنیا - که التفات نکردند بر وی اهل معانی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۱:ای ترک پریچهره بدین سلسله موئی - شرطست که دست از من دیوانه بشوئی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۳:ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی - روی تو ببرد از دل ما هر غم رویی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۴:ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی - بیفایدهام پیش تو چون بیهده گویی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۴:پرده ابر سیاه از مه تابان بگشای - روز را از شکن طره ی شبگون بنمای
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۵:از برای دلم ای مطربه ی پرده سرای - چنگ بر ساز کن و خوش بزن و خوش بسرای
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۸۶:باز، هرچند که در دستِ شَهان دارد جای - نیست در سایهاش آن یُمن، که در پَرِّ هُمای
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳ - در ستایش ترکان خاتون و پسرش اتابک محمد:چه دعا گویمت ای سایهٔ میمون همای - یارب این سایه بسی بر سر اسلام بپای
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۰:تا تو فرمان نبری خلق به فرمان نروند - هرگزش نیک نباشد بد نیکی فرمای
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷:در دلم بود کزین پس ندهم دل به کسی - چه کنم باز گرفتار شدم در هوسی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰:گر درون سوختهای با تو برآرد نفسی - چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۸:ز زلف و روی تو خواهم شبی و مهتابی - که با لب تو حکایت کنم زهر بابی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۸:تو خون خلق بریزی و روی درتابی - ندانمت چه مکافاتِ این گنه یابی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹:ز تو با تو راز گویم بزبان بی زبانی - بتو از تو راه جویم بنشان بی نشانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷:نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی - که به دوستان یک دل سر دست برفشانی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۱:شاید آن زلف شکن برشکن ار میشکنی - دل ما را مشکن بیش به پیمانشکنی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷:من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی - یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایتِ شمارهٔ ۴۲:لافِ سرپنجگی و دعویِ مَردی بگذار - عاجزِ نفسِ فرومایه چه مَردی چه زنی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۶:یا باری البرایا یا ذاری الّذراری - یا راعی الرعایا مُجری الجواری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۹:چون است حال بستان ای باد نوبهاری - کز بلبلان برآمد فریاد بیقراری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:عمری به بوی یاری کردیم انتظاری - زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۹:یا حادی النیاق قد ذُبتَ فی الفراق - عَرّج علی اُهیلی و اخبرهم اشتیاقی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۸:عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقی - وز می چنان نه مستم کز عشق روی ساقی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۴ - فی الاستعطاف و الشکوی عن تعویق الاحسان:سپهر مهر معالی مه سپهر جلال - زهی ضمیر تو از منهیان عالم غیب
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۴:قیامتست سفر کردن از دیار حبیب - مرا همیشه قضا را قیامتست نصیب
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۸:مباش غره به گفتار مادح طماع - که دام مکر نهاد از برای صید نصیب
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۷ - فی صِفة صَفة الملک الاعظم ابراهیم الابرقوهی:ای صفّه کز صفاز خورنق نمونه ئیست - گوئی که جفت طاق سپهر معظّمست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵:کارم چو زلف یار پریشان و دَرهمست - پشتم به سان ابروی دلدار پرخَمست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۹ - کتب علی کتابه بادگیر:زهی ز چرخ برین برده در بلندی آب - نشانده رفعت تو باد بادگیر سحاب
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب - هزار مؤمن مخلص درافکنی به عقاب
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱:مَتیٰ حَلَلْتَ بِشیراز یا نَسیمَ الصُّبْح - خُذِ الْکِتابَ وَ بَلِّغْ سَلامیَ الْأَحْباب
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۶ - فی الاستیهاب:مدیر نقطه ی عالم مدار مرکز ملک - جهان پناه سلیمان فر آصف ثانی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۷ - بمدح المولی الاعظم رکن الدین البکرانی:چو شاه شرق ز یغمای روم باز آمد - پیاده گشت از این سبز خنک چوگانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶:نگویم آب و گل است آن وجود روحانی - بدین کمال نباشد جمال انسانی
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲۱:مقابلت نکند با حجر به پیشانی - مگر کسی که تهور کند به نادانی
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۳:کرم به جای فروماندگان چو نتوانی - مروتست نه چندانکه خود فرومانی
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۰:ز بخت، رویتُرُشکرده، پیشِ یارِ عزیز - مرو، که عیش بر او نیز تلخ گردانی
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۱۹:ز قدر و شوکتِ سلطان نگشت چیزی کم - از التفات به مهمانسرایِ دهقانی
سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۱:ندیدهای که چه سختی همیرسد به کسی - که از دهانش به در می کنند دندانی
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:توانگران را وقف است و نذر و مهمانی - زکات و فطره و اعتاق و هدی و قربانی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۰ - و له أیضاً:ای که رای تو در سیاهی شب - نایب شاه گنبد خضر است
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۳۹:با تو نقشی که در تصوّر ماست - بزبان قلم نیاید راست
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷:عیب آنان مکن که پیش ملوک - پشت خم میکنند و بالا راست
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶:راستی موجبِ رضایِ خداست - کس ندیدم که گم شد از رهِ راست
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۰:نانم افزود و آبرویم کاست - بینوایی بِهْ از مذلّتِ خواست
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۳:هر که در خردیش ادب نکنند - در بزرگی فلاح از او برخاست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۱ - فی طلب العیادة:ایا سپهر علّوی که رای روشن تو - ز شاه گنبد پیروزه گوی برباید
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۷ - کتب علی بنائه:هر آنگهی که درین صفّه آشیان سازم - مرا ز هاتف غیبی بگوش جان آید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:به حسن دلبر من هیچ در نمیباید - جز این دقیقه که با دوستان نمیپاید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:فراق را دلی از سنگ سختتر باید - مرا دلیست که با شوق بر نمیآید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰:مرو به خواب که خوابت ز چشم بِرباید - گرت مشاهدهٔ خویش در خیال آید
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۰:حقیقتیست که دانا سرای عاریتی - ز بهر هشتن و پرداختن نفرماید
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - در مدح صاحب دیوان:سفینهٔ حکمیات و نظم و نثر لطیف - که بارگاه ملوک و صدور را شاید
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۴:گمان مبر که جهان اعتماد را شاید - که بیعدم نبود هر چه در وجود آید
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۶ - فی الاستفتا:ایا سپهر معالی که پرتو طبعت - چراغ گوشه نشینان عالم بالاست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:اگر مراد تو ای دوست بیمرادی ماست - مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست
سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱:هنر به چشم عداوت بزرگتر عیب است - گل است سعدی و در چشم دشمنان خار است
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۶:جوان گوشه نشین شیرمرد راه خداست - که پیر خود نتواند ز گوشهای برخاست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳:ساقی سیمبر بیار شراب - مطرب خوش نوا بساز رباب
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۸۱:نام آن آفتاب مشک نقاب - عکس آبست در میان شراب
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۶:طلع الصبح من وراء حجاب - عجلو بالرحیل یا اصحاب
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:تشنگان را نماید اندر خواب - همه عالَم، به چشم، چشمهٔ آب
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷:من به قول دشمنان هرگز نگیرم ترک دوست - کز نکورویان اگر بد در وجود آید نکوست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸:با خردمندی و خوبی پارسا و نیکخوست - صورتی هرگز ندیدم کاین همه معنی در اوست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:کس به چشمم در نمیآید که گویم مثل اوست - خود به چشم عاشقان صورت نبندد مثل دوست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۳:گر حرص زیر دست و طمع زیر پای تست - سلطان وقت خویشی و سلطان گدای تست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۴:مگذر ز ما که خاطر ما در قفای تست - دل بر امید وعده و جان در قفای تست
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:ای یار ناگزیر که دل در هوای توست - جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:مقصود عاشقان دو عالم لقای توست - مطلوب طالبان به حقیقت رضای توست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۵:گر سر درآورد سرم آنجا که پای اوست - ور سرکشد تنعّم من در جفای اوست
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:آن را که جای نیست همه شهر جای اوست - درویش هر کجا که شب آید سرای اوست
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:چون مرد درفتاد ز جای و مقامِ خویش - دیگر چه غم خورَد؟ همه آفاق جایِ اوست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۹:اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند - وگر مراد نبخشی که از تو بستاند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:کسی که روی تو دیدهست حال من داند - که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۹:به روزگارِ سلامت، شکستگان دریاب - که جبرِ خاطرِ مسکین بلا بگرداند
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۵:هر کو نظر کند به تو صاحبنظر شود - وانکش خبر شود ز غمت بیخبر شود
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۴:گر هیمه عود گردد و گر سنگ در شود - مشنو که چشم آدمی تنگ پر شود
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷:حدیث جان بجز جانان نداند - که جز جانان کسی در جان نداند
سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۸:کتاب از دست دادن سُستراییست - که اغلب خوی مردم بیوفاییست
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۹:اگر دانش به روزی در فزودی - ز نادان تنگروزیتر نبودی
سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۷:دریغا گردن طاعت نهادن - گرش همراه بودی دست دادن
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۵:حریف سفله در پایان مستی - نیندیشد ز روز تنگدستی
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۴:به چشمِ خویش دیدم در بیابان - که آهسته سَبَق بُرد از شتابان
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰:گویند که صبر آتش عشقت بنشاند - زان سرو قد آزاد نشستن که تواند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷:آن را که غمی چون غم من نیست چه داند - کز شوق توام، دیده چه شب میگذراند؟
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸:آن سرو که گویند به بالای تو ماند - هرگز قدمی پیش تو رفتن نتواند
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۵:هر سو دَوَد آن کَش ز برِ خویش براند - وآن را که بخواند به درِ کس ندواند
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:با گرسنگی، قُوَّت پرهیز نماند - افلاس عنان از کف تقوی بستاند
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳:آن فتنه چو برخیزد صد فتنه برانگیزد - وان لحظه که بنشیند بس شور (بپا خیزد)
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷:هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد - وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵:بوستان جنّتست و سروم حور - تیره شب ظلمتست و ما هم نور
سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱:نورِ گیتیفروزِ چشمهٔ هور - زشت باشد به چشمِ موشکِ کور
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱:پیش عاقل نیاز چیست نماز - پیش عاشق نماز چیست نیاز
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰:ای به خلق از جهانیان ممتاز - چشم خلقی به روی خوب تو باز
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱:متقلب درون جامه ناز - چه خبر دارد از شبان دراز
سعدی » گلستان » دیباچه:گر کسی وصف او ز من پرسد - بیدل از بینشان چه گوید باز؟
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۸:آن که چون پسته دیدمش همه مغز - پوست بر پوست بود همچو پیاز
سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۴ - رساله در عقل و عشق:گر کسی وصف او ز من پرسد - بیدل از بینشان چه گوید باز
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲:این غزل یک دو نوبت از سر سوز - بلبلی باز گفت در نوروز
سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۴:ای که مشتاق منزلی مشتاب - پند من کار بند و صبر آموز
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸:هر دل غمزه کان غمزه بود غمّازش - هیچ شک نیست که پوشیده نماند رازش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۵:کس ندیدهست به شیرینی و لطف و نازش - کس نبیند که نخواهد که ببیند بازش
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷:آفتابست یا ستاره ی بام - که پدید آمد از کناره ی بام
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱ - به نام ایزد:تبت یا ذوالجلال و الاکرام - من جمیع الذنوب و الآثام
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۵:گر بلندت کسی دهد دشنام - به که ساکن دهی جواب سلام
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۱۷:گر همه زَرِّ جعفرى دارد - مَردِ بىتوشه برنگیرد گام
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲:اشارت کرده بودی تا بیایم - بگو چون بی سر و بی پا بیایم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:رفیق مهربان و یار همدم - همه کس دوست میدارند و من هم
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در ستایش امیرانکیانو:بسی صورت بگردیدست عالم - وزین صورت بگردد عاقبت هم
سعدی » گلستان » دیباچه:در این مدت که ما را وقت خوش بود - ز هجرت ششصد و پنجاه و شش بود
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲:من آن مورم که در پایم بمالند - نه زنبورم که از دستم بنالند
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۶:پسندیدهست بخشایش ولیکن - منه بر ریش خلقآزار مرهم
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵:امروز که من عاشق و دیوانه و مستم - کس نیست که گیرد بشرابی دو سه دستم
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸:تخفیف کن از دور من این باده که مستم - وز غایت مستی خبرم نیست که هستم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶:گو خلق بدانند که من عاشق و مستم - آوازه درست است که من توبه شکستم
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴:من همان به که بسوزم ز غم و دم نزنم - ورنه از دود دل آتش بجهان در فکنم
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵:نیست بی روی تو میل گل و برگ سمنم - تا شدم بنده ات آزاد ز سرو چمنم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹:تا خبر دارم از او بیخبر از خویشتنم - با وجودش ز من آواز نیاید که منم
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷:کی آمدی ز تتارای صبای مشک نسیم - بیا بیا که خوشت باد ای نسیم شمیم
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸:نسیم باد بهاری وزید خیز ندیم - بیار باده که جان تازه می شود ز نسیم
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷۲ - در مدح:نظر که با همه داری به چشم بخشایش - درر که بر همه باری ز ابر کف کریم
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸:بعقل کی متصوّر شود فنون جنون - که عقل عین جنونست و الجنون فنون
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۴:نشان بخت بلند است و طالع میمون - علی الصباح نظر بر جمال روزافزون
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۱:نی نگر با اهل دل هر دم بمعنی در سخن - بشنو از وی ماجرای خویش بیخویشتن
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۴:خطّ زنگاری نگر از سبزه برگرد سمن - کاسه ی یاقوت بین از لاله در صحن چمن
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۹:ای ز سنبل بسته شادروان مشکین بر سمن - راستی را چون قدت سروی ندیدم در چمن
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۹:قلب عکس و عکس قلب قلب را ترکیب کن - تا بدانی نام آن سرو سمن سیمای من
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۳:قلب نعل و پای مقلوب مصحّف را بزن - بر سر شه تا بدانی نام سیم اندام من
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۳۲:دوش چون از لعل میگون تو می گفتم سخن - همچو جام از باده ی لعلم لباب شد دهن
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷۵:گر بدانستی که خواهد مرد ناگه در میان - جامه چندین کی تنیدی پیله گرد خویشتن
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷:زهی خطی بخطا برده سوی خطّه ی چین - گرفته چین بدو هندوی زلف چین برچین
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۲۸:تحیتی چو هوای ریاض خلد برین - تحیتی چو رخ دلگشای حور العین
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸ - در ستایش صاحب دیوان:تبارک الله از آن نقشبند ماء مهین - که نقش روی تو بستست و چشم و زلف و جبین
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲:خویش را در کوی بیخویشی فکن - تا ببینی خویشتن بی خویشتن
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲۴:کاف را بستان و در زا ضرب کن - تا شود نام نگاری ضرب زن
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴:یا رب آن روی است یا برگ سمن - یا رب آن قد است یا سرو چمن
سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۴۵:ای خداوندان طاق و طمطراق - صحبت دنیا نمیارزد فراق
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵:ای مهر ماه روی ترا زهره مشتری - بر مشتریت پرده ی دیبای ششتری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۳:ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری - آنجا که باد زهره ندارد خبر بری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۱:رفتی و همچنان به خیال من اندری - گویی که در برابر چشمم مصوری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴:کس درنیامدهست بدین خوبی از دری - دیگر نیاورد چو تو فرزند مادری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸:هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری - بار دوم ز بار نخستین نکوتری
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در پند و اندرز:ای نفس اگر به دیدهٔ تحقیق بنگری - درویشی اختیار کنی بر توانگری
سعدی » مواعظ » قصاید و قطعات عربی » شعر ۱۹ - وله ایضا:یا ملوک الجمال رفقا باسری - یا صحاة ارحموا تقلب سکری
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۳:غماز را به حضرت سلطان که راه داد؟ - همصحبت تو همچو تو باید هنروری
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷:کامت اینست که هر لحظه ز پیشم رانی - وردت اینست که بیگانه ی خویشم خوانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۴:کبر یک سو نِه اگر شاهد درویشانی - دیوِ خوشطبع بِه از حورِ گرهپیشانی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹:بر ماه فکنده طیلسانی - در سرو کشیده پرنیانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۸:ای سرو حدیقه معانی - جانی و لطیفه جهانی
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲۳:یاران کجاوه، غم ندارند - از منقطعان کاروانی
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:سَمْعی اِلیٰ حُسْنِ الْاَغانی - مَنْ ذَا الَّذی جَسَّ الْمَثانی؟
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴:دی سیر برآمد دلم از روز جوانی - جانم به لب آمد ز غم و درد نهانی
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳ - این غزل در تذکرهٔ مرآت الخیال امیر علیخان سودی به نام شیخ سعدی است:بربود دلم در چمنی سرو روانی - زرین کمری، سیمبری، موی میانی
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۱۹:ای طفل که دفع مگس از خود نتوانی - هر چند که بالغ شدی آخر نه تو آنی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۰:ای قصر مودّت بوجود تو خراب - ما تشنه وجود بی وجود تو سراب
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:ای چشم تو مست خواب و سرمست شراب - صاحبنظران تشنه و وصل تو سراب
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۵:هر چند فلک ز رتبتت برتر نیست - بیرون ز جنابت فلکی دیگر نیست
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۳:از تو به که نالم که دگر داور نیست - وز دست تو هیچ دست بالاتر نیست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷:زلف تو که هم حلقه و هم حلقه رباست - یک حلقه بگوش او بچین مشک ختاست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۵:آن سرو حسینی که ز اصفاهان خاست - کار دل عشّاق نمی آرد راست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۶:آن سنگدل سیمبر آیا ز کجاست - کز سنگدلی ز ما بجز سیم نخواست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۴۷:دوش آن پسر کوفه گر چون برخاست - می کرد اشارتم که استاد اینجاست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۵۸:با دل گفتم چو چشمم از خون دریاست - پیوسته بخون جگرم تشنه چراست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۶۷:ای آنک قدت براستی عین بلاست - بالات بسرو بوستان ماند راست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۷۸:چپ راست که هم حلقه و هم حلقه رباست - گر نیست ملول پس سرافکنده چراست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۹۰:آن فتنه ی نوخاسته دیگر ز چه خاست - سرویست که می رود تو پنداری راست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۲:مه ذره ئی از مهر رخ مهوش ماست - در پیش تو نیست روشن اینک پیداست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۳:گر سرو سهی بقد او ماند راست - چوبین و دراز و ناتراشیده چراست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:وه وه که قیامتست این قامت راست - با سرو نباشد این لطافت که تراست
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:آن کس که خطای خویش بیند که رواست - تقریر مکن صواب نزدش که خطاست
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۷:میمیرم و همچنان نظر بر چپ و راست - تا آنکه نظر در او توان کرد کجاست؟
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۸۰:میمیرم و همچنان نظر بر چپ و راست - تا آنکه نظر در او توان کرد کجاست؟
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۹:ترکی که ختائی نسب ورومی روست - در عالم حسن و بیوفائی میراوست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۶:هر چند که یک موی نیرزم بر دوست - فرق از تن من تا بمیانش یک موست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰:از بس که بیازرد دل دشمن و دوست - گویی به گناه مسخ کردندش پوست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست - هرچ آن به سر آیدم ز دست تو نکوست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:چون حال بدم در نظر دوست نکوست - دشمن ز جفا گو ز تنم برکن پوست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:غازی ز پی شهادت اندر تک و پوست - وان را که غم تو کشت فاضلتر ازوست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:گر دل به کسی دهند باری به تو دوست - کت خوی خوش و بوی خوش و روی نکوست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:گر زخم خورم ز دست چون مرهم دوست - یا مغز برآیدم چو بادام از پوست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:گویند رها کنش که یاری بدخوست - خوبیش نیرزد به درشتی که دروست
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:گر خود ز عبادت استخوانی در پوست - زشتست اگر اعتقاد بندی که نکوست
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۰:خواهی که به طبعت همه کس دارد دوست - با هر که در اوفتی چنان باش که اوست
سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۲ - مجلس دوم:دشمن که جفایی کند آن شیوۀ اوست - باری تو جفا مکن که معشوقی و دوست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۳:کارم ز بزرگان عراق ار بنواست - چون پره ی عشّاق دلم تنگ چراست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۶۵:ای آنک دلم در غم عشقت یکتاست - پشتم چو خم زلف دوتای تو چراست
سعدی » گلستان » دیباچه:زآن گه که تو را بر من مسکین نظر است - آثارم از آفتاب مشهورتر است
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰:ای سرمه چشم اختران خاک درت - قرص زر آفتاب طرف کمرت
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:صد بار بگفتم به غلامان درت - تا آینه دیگر نگذارند برت
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۶:ای اطلس چرخ پیش بالای تو پست - بر تیر فلک فکنده حکمت صد شست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۴۵:آن پنبه که دست از وهمی باید شست - از بهر کهن لحافکی کوته و چست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۵۷:تا قدّم از ابروش چو ماه دو شبه ست - در چشم من آندو خال مشکین شبه ست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۷۶:هنگام صبوح خوش بود عاشق و مست - دل داده ز دست و زلف دلدار بدست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۷۹:گر اهل دلی ای دل دیوانه مست - در دامن یار زن بهر حالی دست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۸۳:در هر چه نه زان تست نتوان پیوست - وان خیر که نیست دل در آن نتوان بست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۸۶:ای کار دلم رفته ز زلف تو ز دست - وی جان خراب من ز بادام تو مست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۱:ماهی که فتاده بینی او را در شست - با صبر مصحّفش بباید پیوست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۷:دلدار مرا که بی همال افتادست - مقلوب و مصحّف همالش نامست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۶:برگردش چرخ چون نمی باشد دست - دل در بد و نیک دهر چون باید بست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۸:زینسان که بزیر پای غم گشتم پست - جز جام میم کسی کجا گیرد دست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۰:چون خسرو گل بجای جمشید نشست - دیدم بصبوح نرگس باده پرست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۵:ای چشم تو مخمور و من از چشم تو مست - وی جان من از جام لبت باده پرست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:آن یار که عهدِ دوستاری بشکست - میرفت و منش گرفته دامان در دست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:شبها گذرد که دیده نتوانم بست - مردم همه از خواب و من از فکر تو مست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰:هشیار سری بُوَد ز سودای تو مست - خوش آنکه ز روی تو دلش رفت ز دست!
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست - پنداشت که مهلتی و تأخیری هست
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:تدبیر صواب از دل خوش باید جست - سرمایهٔ عافیت کفافست نخست
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲:خیری که برآیدت به توفیق از دست - در حق کسی کن که درو خیری هست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۸۴:هستی بهمین نقش هیولانی نیست - معنی بهمین صورت انسانی نیست
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:بالای قضای رفته فرمانی نیست - چون درد اجل گرفت درمانی نیست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۴:احمد که بشعر امتحانم فرمود - هرگز در خانه ی مروّت نگشود
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۶:قومی که نیند آگه از ایجاد وجود - تمییز نکرده عهد را از معهود
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۲۴:انکو بسوی کعبه مرا راه نمود - دیدم که ره کعبه همی می پیمود
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۲۵:گر یار نه آن بود که ره می پیمود - آنکس که طواف کعبه می کرد که بود
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۴۸:چون شاهد مه غره غرّا بنمود - مشگین خط شام چین ز گیسو بشود
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۷:با دوست به گرمابه درم خلوت بود - وانروی گلینش گل حمام آلود
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:آن گل که هنوز نو به دست آمده بود - نشکفته تمام باد قهرش بربود
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:افسوس بر آن دل که سماعش نربود - سنگ است و حدیث عشق با سنگ چه سود؟
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۵:گفتم که چه ریزدت زلب گفت که قند - گفتم که چه خیزدت ز مو گفت کمند
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۶:بازار روان از بدنت می کشند - ناموس بهار از سمنت می کشند
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶:در چشم من آمد آن سهی سرو بلند - بربود دلم ز دست و در پای افکند
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷:در خرقهٔ توبه آمدم روزی چند - چشمم به دهان واعظ و گوش به پند
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۸:گویند مرو در پی آن سرو بلند - انگشتنمای خلق بودن تا چند؟
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:در چشم من آمد آن سهی سرو بلند - بربود دلم ز دست و در پای فکند
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۱:پند است خطاب مهتران آن گه بند - چون پند دهند و نشنوی بند نهند
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۰:ماهی که بسالی نکند از ما یاد - روزی من دلسوخته را داد نداد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۸:ای نکهت خلد پیش انفاس تو باد - تا تیر فلک را بود از چرخ گشاد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۹:هر دم که ز آب چشم ما آرد یاد - بر چهره ز دیده دجله ریزد بغداد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۳۶:چون گلرخ ما پرده زعارض بگشاد - شد لاله دلسوخته از مهر چه شاد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۳۷:چون باد صبا زرویت آگاهی داد - گل کرد قبا پیرهن و داد بباد
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:روی تو به فال دارم ای حور نژاد - زیرا که بدو بوسه همی نتوان داد
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:دادار که بر ما در قسمت بگشاد - بنیاد جهان چنانکه بایست نهاد
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۲:پیشِ که بر آورم ز دستت فریاد؟ - هم پیشِ تو از دستِ تو گر خواهم داد
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۴:دیشب بت من چو ترکتازی می کرد - پنداشتم آن مگر ببازی می کرد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۹:جان با لب دوست عشقبازی میکرد - چشمش به کرشمه ترکتازی میکرد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۵:چون چشم خوش تو ترکتازی می کرد - یاقوت لب تو دلنوازی می کرد
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰:شمع ارچه به گریه جانگدازی میکرد - گریهزده خندهٔ مجازی میکرد
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۷:زان آب کزو آتش عشرت خیزد - در ده قدحی که عقل ازو بگریزد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۰:با لعل تو آب آب حیوان ریزد - از شکّر شیرین تو شورانگیزد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۲:گفتی که کسی که فتنه می انگیزد - خواجوست که آبروی خود می ریزد
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:نادان همه جا با همه کس آمیزد - چون غرقه به هر چه دید دست آویزد
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۸:ای شمع اگر زانک بسوزی شاید - کز آتش سینه ات روان بفزاید
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۲:سروی که بنفشه بر سمن فرساید - یاری که روان بخشد و روح افزاید
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۳:هر دم که مرا از طلعتت یاد آید - صد چشمه ی خونم از جگر بگشاید
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۹:گر پیرهن کشیده ات می باید - زانکس بطلب که هر شبت می گاید
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۵۰:آنشب که ز زلفت گرهم بگشاید - گردون سر رشته از کفم برباید
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳:گر تیر جفای دشمنان میآید - دل تنگ مکن که دوست میفرماید
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۴:من چاکر آنم که دلی برباید - یا دل به کسی دهد که جان آساید
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:گر تیر جفای دشمنان میآید - دلتنگ مشو که دوست میفرماید
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۲:سلطان که به منزل گدایان آید - گر بر سر بوریا نشیند شاید
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:دردا که طبیبْ صبر میفرماید - وین نفسِ حریص را شکَر میباید
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۴:باد سحری که بوستان آراید - بی خاک در تو باد می پیماید
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۵:بیچاره که در میان دریا افتاد - مسکین چه کند که دست و پایی نزند
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:انگور نوآورده ترش طعم بود - روزی دو سه صبر کن که شیرین گردد
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۷:امروز که سبزه گرد باغت بدمید - دود دل لاله در بهار تو رسید
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۳۵:نرگس بنگر نشسته در سایه ی بید - وز مهر نهاده بر فلک چشم امید
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۳۸:مانند رخت صبا هر آن لاله که دید - برخواند دعائی و بر آن لاله دمید
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:هرکس به نصیب خویش خواهند رسید - هرگز ندهند جای پاکان به پلید
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۹:گفتم که برآید آبی از چاه امید - افسوس که دلو نیز در چاه افتاد
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۱:شاهی کنم ار بنده خویشم داند - با خویش آیم اگر بخویشم خواند
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۹۴:کس حال من سوخته جز شمع نداند - کو بر سر من شب همه شب اشک فشاند
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹:کس با تو عدو محاربت نتواند - زیرا که گرفتار کمندت ماند
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸:بس چون تو ملک زمانه بر تخت نشاند - هر یک به مراد خویشتن ملکی راند
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹:نه هر که ستم بر دگری بتواند - بیباک چنانکه میرود میراند
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۲:بذلی نه که در خانه بماند دیار - بخلی نه که از زرت نبینند آثار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۱:ساقی ببر این جامه و آن جام بیار - بگذر ز خود از مستی و هستی بگذار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۳:چون بی می پخته خام میباشد کار - نوشیدن جام بادهٔ نوشگوار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۶۷:چون مرغ چمن برآورد بانگ هزار - نوشند صبوحیان مِی نوشگوار
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲:درویش که حلقهٔ دری زد یک بار - دیگر غم او مخور که درها بسیار
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۵:تو بر سرِ قدرِ خویشتن باش و وقار - بازیّ و ظرافت به ندیمان بگذار
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۵:قاضی چو به رشوت بخورد پنج خیار - ثابت کند از بهر تو ده خربزهزار
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۳:آن لعبت زرّین کمر سیمین بر - بر کوه ز افعی سیه بسته کمر
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۵:ای فتنه ی چشم پر خمارت عبهر - وی تشنه ی لعل آبدار تو شکر
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۶:آن شاه که شهر علم را آمد در - پشت سپه و ابن عم پیغمبر
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۷:می گفت دهل دوش بهنگام سحر - کاوازه ی من جهان کند زیر و زبر
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۹:زلف بت من گفت که در دور قمر - مائیم کشیده ماه را در چنبر
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۴:گفتم مگذر گفت ز پیشم بگذر - گفتم بنگر گفت که دیوانه نگر
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۵:گفتم چو شوم تیغ ترا گفت سپر - گفتم که ز تیرت چه کنم گفت حذر
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۶:گفتم که برویت چه کنم گفت نظر - گفتم که ز کویت چه کنم گفت گذر
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۸:ای از لب شیرین تو شوریده شکر - وز لفظ تو در بحر حیا غرقه گهر
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲۰:بدری که بود در شب گیسوش قمر - نامش سر صندوق بود بر سر در
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۶۵:تا چند توان کرد درین قصر دو در - اندیشه ی شش پیشگه و پنج ممر
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۷۱:در ساعد سیمین چه کنی یاره ی زر - هر چند زر و سیم بهم نیکوتر
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷:هرچند که هست عالم از خوبان پر - شیرازی و کازرونی و دشتی و لُر
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۷:فرق است میانِ آن که یارش در بر - تا آن که دو چشمِ انتظارش بر در
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۸:ای لفظ تو چون دیده من گوهربار - با قدر رفیع تو فلک بی مقدار
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:چون خیل تو صد باشد و خصم تو هزار - خود را به هلاک میسپاری هش دار
سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۵:چون پیر شدی ز کودکی دست بدار - بازی و ظرافت به جوانان بگذار
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۷:گفتم روزم گفت بدین روز مناز - گفتم که شبم گفت مکن قصّه دراز
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۷۵:مطرب بزن و غمزدگان را بنواز - باشد که دل سوخته آید بر ساز
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۷۶:ایمرغ دلم کرده بکویت پرواز - چشمم ز پی کبوتر وصل تو باز
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱:تا سر نکنم در سرت ای مایهٔ ناز - کوته نکنم ز دامنت دست نیاز
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲:نامردم اگر زنم سر از مهر تو باز - خواهی بکشم به هجر و خواهی بنواز
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۱:ای از کف دُرپاش تو دریا در جوش - من حلقه بگوش توام ارداری گوش
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹:گویند مرا صوابرایان به هوش - چون دست نمیرسد به خرسندی کوش
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷:سودی نکند فراخنای بر و دوش - گر آدمیی عقل و هنرپرور و هوش
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۳:بی عشق چه ریحان بر عاقل چه حشیش - بی حسن چه بت در ره معنی چه کشیش
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸:ای صاحب مال، فضل کن بر درویش - گر فضل خدای میشناسی بر خویش
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹:بوی بغلت میرود از پارس به کیش - همسایه به جان آمد و بیگانه و خویش
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۴:جایی نرسد کس به توانایی خویش - الا تو چراغ رحمتش داری پیش
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:آن کس که مرا بکشت، باز آمد پیش - مانا که دلش بسوخت بر کشتهٔ خویش
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۱:ای تیغ تو بگرفت جهان الا زنگ - بر خنگ تو راه کهکشان آمده تنگ
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۸۲:روزی که من از جهان روم با دل تنگ - گردون زندم شیشه ی هستی بر سنگ
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲:ای بیتو فراخای جهان بر ما تنگ - ما را به تو فخرست و تو را از ما ننگ
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:غوّاص اگر اندیشه کند کامِ نهنگ - هرگز نکند دُرِّ گرانمایه به چنگ
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۲:ای صیت تو آب برده از باد شمال - وز لفظ تو غرق در عرق آب زلال
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۵:برجای سرمه چو بخوانی سر سال - معلوم کنی نام مهی مشکین خال
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۸۴:ای من شده بی رخ تو از ناله چونال - وز باغ غمت ندیده جز ناله منال
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۸۵:ای لعل تو آتش زده در آب زلال - در پرده ی دیده لعبتی چون تو خیال
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳:گر دست دهد دولت ایام وصال - ور سر برود در سر سودای محال
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۳:چون شمع بجز سوز جگر نپسندم - خود را برسن بر آتشت می بندم
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰:تا دل ز مراعات جهان برکندم - صد نعمت را به منتی نپسندم
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۰:من ملک جهانرا بسخن می گیرم - وین بس بود از سخنوری تو فیرم
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹:خیزم که نماند بیش ازین تدبیرم - خصم ار همه شمشیر زند یا تیرم
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰:گر بر رگ جان ز شستت آید تیرم - چه خوشتر ازان که پیش دستت میرم
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:گر دست رسد که آستینش گیرم - ور نه، بروم بر آستانش میرم
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۵:چون نامه دلی پر از شکایت دارم - چون خامه از آن بود نوشتن کارم
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۷:شبهای دراز بیشتر بیدارم - نزدیک سحر روی به بالین آرم
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۹:ساقی بده آن باده که خون شد جگرم - باشد که بمی ز دست غم جان ببرم
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵:خورشید رخا من به کمند تو درم - بارت بکشم به جان و جورت ببرم
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶:هر سروقدی که بگذرد در نظرم - در هیأت او خیره بماند بصرم
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۰:ای پایه ی قدر تو زادراک برون - و اقبال تو همچو ماه نو روز افزون
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۳:گفتم چه خورم در طلبت گفت که خون - گفتم چه بود حال دلم گفت جنون
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۹:ای شکل و شمائلت چو شعرم موزون - وی حسن رخت چو مهر من روز افزون
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۴۲:آن سرو سهی چو خیمه می زد بیرون - می کرد سمن برگ ز نرگس گلگون
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۴۳:ای دل چو بنامه می دهی شرح جنون - کلک از مژه آورد سیاهی از خون
سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۳ - مجلس سوم:بر درگه عزّتت همه خلق زبون - کس را نرسد که این چرا و آن چون
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۴:گفتم بچه مانده مژه ات گفت سنان - گفتم که چو قدّم چه بود گفت کمان
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۵:گفتم که چه خواهی که دهم گفتا جان - گفتم چه نخواهی که دهی گفت امان
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۰:ایجان بغمت شاد غمت شادی جان - وی شرح معانی تو بیرون ز بیان
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:یرلیغ ده ای خسرو خوبان جهان - تا پیش قدت چنگ زند سرو روان
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:امروز که دستگاه داری و توان - بیخی که بر سعادت آرد بنشان
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۴۵:گفتند که در کوی خرابات مرو - رفتیم و بنیم جرعه گشتیم گرو
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۵۵:چون لعبت باغ پرده بگشود از رو - و افکند بنفشه تاب در حلقه ی مو
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۳:چون جاه و جلال و حسن و رنگ آمد و بو - آخر دل آدمی نه سنگست و نه رو
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۰:گفتم که چو رویت چه بود گفت که ماه - گفتم که چو رنگم چه بود گفت که کاه
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۱:گفتم چه زنم در غم تو گفت که آه - گفتم چه کنم در پی تو گفت نگاه
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۹:گفتم که مکش گرد رخ آن خط سیاه - گفت از شب تیره روی کی تابد ماه
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۱:ای همنفسم در شب هجران تو آه - رفتی و مرا چشم طلب بر سر راه
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۲:ای دست من از دامن وصلت کوتاه - بر محضر حسنت مه و خورشید گواه
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶:نه سرو توان گفت و نه خورشید و نه ماه - آه از تو که در وصف نمیآیی آه
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۲:ای برده ضمیرت از مه و مهر فَرِه - وی گشته مطیعت زن و مرد و که و مه
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۳:آنکو ز بنفشه بر گل افکنده زره - سیب زنخش بدست مشتاقان به
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۴:ماهی که ببرد از مه و خورشید فَرِه - پرسید ز من که ای مطیعت که و مه
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵:ما را نه ترنج از تو مرادست نه به - تو خود شکری پسته و بادام مده
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۹:گفتم جانم گفت ز جان سیر برای - گفتم بنگر گفت که رویم منمای
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۸:آن لحظه که سر مست من بی سر و پای - زان پرده سرا برون شدم پرده سرای
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۴:رفت آنک بباغ و راغ کردیمی جای - بودیم بهر پرده سرا پرده سرای
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۶:هر چند که ما را فلک بی سر و پای - یک روز نداد بر در مکنت جای
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:گیرم که به فتوای خردمندی و رای - از دایرهٔ عقل برون ننهم پای
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۱:گفتم چشمت گفت مکن بی بصری - گفتم جانم گفت ز دستم نبری
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۲:دی بر سر کو ستاده دیدم پسری - یک نیمه ی کف نهاده بر پشت خری
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵:گفتم بکنم توبه ز صاحبنظری - باشد که بلای عشق گردد سپری
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶:هر روز به شیوهای و لطفی دگری - چندانکه نگه میکنمت خوبتری
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰:فردا که به نامهٔ سیه درنگری - بس دست تحسر که به دندان ببری
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۱:گویند که دوش شحنگان تتری - دزدی بگرفتند به صد حیلهگری
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۲:گفتم قمرت گفت بچشمش گردی - گفتم شکرت گفت بچشمم خردی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۳:گفتم جانم گفت بمیر ار مردی - گفتم مردم گفت که نیکو کردی
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳:کی دانستم که بیخطا برگردی؟ - برگشتی و خون مستمندان خوردی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۳:ای آنک تو مانی و نمانی بکسی - کونین ز بوستان صنع تو خسی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۹:ای دیده زانوار تو موسی قبسی - وی یافته ز انفاس تو عیسی نفسی
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷:ای بلبل خوش سخن چه شیرین نفسی - سرمست هوی و پایبند هوسی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۴:ای پیکرم از مهر مهی ماه نوی - گر خرمن من بسوخت بروی بجوی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۳:تا چند ز مهر مه آن غالیه موی - چون سایه روم در بدر و کوی بکوی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۲:آن موی میان که تا میان دارد موی - از مردم چشم من نهان دارد روی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۴:ای خواجو اگر می بری از مستی بوی - زنهار مکن بعالم هستی روی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۶:آنماه که بر میان کمر سازد موی - از سنبل سیراب نماید گل روی
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۴:با مردم سهل خوی دشخوار مگوی - با آن که در صلح زند جنگ مجوی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۶:دی صبحدم آن غیرت سرو چمنی - با من به سر کرشمه از کبر و منی
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۱:در وهم نیاید که چه شیرین دهنی - اینست که دور از لب و دندان منی
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۹:مردی نه به قوتست و شمشیرزنی - آنست که جوری که توانی نکنی
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۶:ماری تو که هر که را ببینی، بزنی - یا بوم که هر کجا نشینی، بکنی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۸:ای غرّه بفضل و خالی از دانائی - ما را بچه انکار کنی کز مائی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۳:در خانه دلم تنگ شد از تنهائی - رفتم بچمن چو بلبل شیدائی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۵:ای شب مگر آن زلف سمن فرسائی - زینسان که شدی بر رخ او سودائی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۳:چون رخ بنمودی ای بت یغمائی - گشتم چو شکنج طره ات سودائی
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱:هرگز بود آدمی بدین زیبایی؟ - یا سرو بدین بلند و خوش بالایی؟
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:گر کان فضائلی وگر دریایی - بیراحت خلق باد میپیمایی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۰:ای مشک تتار از سر زلفت تاری - در هر طرفی ز نرگست بیماری
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۸:آن گوی که طاقت جوابش داری - گندم نبری به خانه چون جو کاری
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۸:دیشب صنمی سرو قد شیرازی - زلفش همه در بند کمند اندازی
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳:تا کی به جمال و مال دنیا نازی - آمد گه آنکه راه عقبی سازی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴:آنک نبود غمش ز مثل منی - سر دستیست در میان زنی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۴:زنده بی دوست خفته در وطنی - مثل مردهایست در کفنی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۵:سروقدی میان انجمنی - به که هفتاد سرو در چمنی
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۸:مَطَلب، گر توانگری خواهی - جز قناعت که دولتیست هَنی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷:بستان ز کتاب حرف اول - وانگاه بیا بدل فرو خوان
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۶:ای کودک خوبروی حیران - در وصف شمایلت سخندان
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۷:برخیز که میرود زمستان - بگشای در سرای بستان
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱۱:آنچه ما راست بریمین و یسار - سر دستست و کاسه ی زانو
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۱:هر که با من بدست و با تو نکو - دل منه بر وفای صحبت او
سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۵:طرب نوجوان ز پیر مجوی - که دگر ناید آب رفته به جوی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱۲:هفتاد و هشت نام یکی حور پیکرست - کورارخی چو جنت و لعلی چو کوثرست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸:نعلم نگر نهاده بر آتش که عنبرست - وز طره طوق کرده از مشک چنبرست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:این بوی روحپرور از آن خوی دلبر است - وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۳:در چشمت ار حقیر بود صورت فقیر - کوته نظر مباش که در سنگ گوهرست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱۷:اگر نام یارم ندانی که چیست - بگردان سپر نام شود روشنست
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۳:بشوی ای خردمند از آن دوست دست - که با دشمنانت بود هم نشست
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۴:چو دست از همه حیلتی در گسست - حلال است بردن به شمشیر دست
سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۵ - در تربیت یکی از ملوک گوید:بسا اهل دولت به بازی نشست - که دولت به بازی برفتش ز دست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲۳:نام آن لاله روی عنبر موی - قلب زلفست بر کناره ی روی
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰:خامشی به که ضمیر دل خویش - با کسی گفتن و گفتن که مگوی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۱:بدری که سایه بر سرش افکنده است شب - چشم و زبان و قامت و زلفش بود لقب
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱:دانی چه گفتهاند بنی عوف در عرب - نسل بریده به که موالید بیادب
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۳:نیمه دخنه بفکن از ار زیز - وانگهش زر بیار و بر سر ریز
سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۱۹:سخن زید نشنوی بر عمرو - تا ندانی نخست باطن امر
سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۲۱:همه دانند لشکر و میران - که جوانی نیاید از پیران
سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۲:تا توانم دلت به دست آرم - ور بیازاری ام نیازارم
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۱:ببوی شست سر زلف یارا گرداری - هوای چشمه ی خورشید در شب تاری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲:دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری - و گر نه فتنه ندیدی به خواب بیداری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۴:مرا دلیست گرفتار عشق دلداری - سمن بری صنمی گلرخی جفاکاری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۵:من از تو روی نپیچم گرم بیازاری - که خوش بود ز عزیزان تحمل خواری
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در پند و ستایش:بزن که قوت بازوی سلطنت داری - که دست همت مردانت میدهد یاری
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در ستایش:گرین خیال محقق شود به بیداری - که روی عزم همایون ازین طرف داری
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۴:اگر ممالک روی زمین به دست آری - وز آسمان بربایی کلاه جباری
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:شنیدهام که فقیهی به دشتوانی گفت - که هیچ خربزه داری رسیده؟ گفت آری
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۷:گر از خراج رعیت نباشدت باری - تو برگ حاشیت و لشکر از کجا آری؟
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۹:دندان عسس ز زیر و بالا بشکن - وانگه دهنش بدوز و دربند افکن
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۹۹:ایدل دل ازین روزن شش سو بر کن - وز هفت حضیره رخت بیرون افکن
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۲:ای چیده گل و کرده کنار از گلشن - معلوم نکرده سرّ مرغان چمن
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:بشنو به ارادت سخن پیر کهن - تا کار جهان را تو بدانی سر و بن
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۷۰:نام آنکو مرا ز غصّه بکشت - سر دستست در میانه ی پشت
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۲:گر تَتَر بُکشَد این مخنّث را - تتری را دگر نباید کُشت
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۳ - فی خلوص العقیده و مناقب الائمة الاثنا عشر رضوان الله علیهم اجمعین:تا کی بر آستانهٔ این شش دری سرا - باشم از آشیانهٔ مالوف خود جدا
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:شکر و سپاس و منت و عزت خدای را - پروردگار خلق و خداوند کبریا
سعدی » گلستان » دیباچه:اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست - تا بر سرش بُوَد چو تویی سایهٔ خدا
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۳ - یشکو دهره:کار من آشفته گشت از روزگار - باد چون من روزگار آشفته کار
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - در مدح امیر انکیانو:بس بگردید و بگردد روزگار - دل به دنیا در نبندد هوشیار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۹:هر که خیری کرد و موقوفی گذاشت - رسم خیرش همچنان بر جای دار
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۲۱ - فی نعت النبی علیه الصلوة و السلام:ای مگس ران وثاقت شهپر روح الامین - نقش توقیع جلالت رحمةٌ للعالمین
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۴۲:هر که شد با ساکنان عالم علوی قرین - گو بیا در عالم جان جان عالم را ببین
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶:صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین - عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین
سعدی » مواعظ » مراثی » در زوال خلافت بنیعباس:آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین - بر زوال ملک مستعصم امیرالمؤمنین
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۰:ای ترک آتش رخ بیار آن آب آتش فام را - وین جامه ی نیلی ز من بستان و در ده جام را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:امشب سبکتر میزنند این طبل بیهنگام را - یا وقت بیداری غلط بودَست مرغ بام را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرقفام را - بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۰:سحاب سیل فشان چشم رودبار منست - سموم صاعقه سوز آه پر شرار منست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳:مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست - که راحت دل رنجور بیقرار منست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۴:نوبت زدند و مرغ سحر بانگ صبح گفت - مطرب بگوی نوبت عشاق در نهفت
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۲:خوش است زیرِ مُغیلان به راه بادیه خُفت - شبِ رَحیل ولی ترکِ جان بباید گفت
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۶:زاهد مغرور اگر در کعبه باشد فاجرست - وانک اقرارش ببت رویان نباشد کافرست
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۶:پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیردست - دوستدارش روزِ سختی دشمن زورآورست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۷:هیچکس نیست که منظور مرا ناظر نیست - گرچه بر منظرش ادراک نظر قادر نیست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵:کیست آن کَش سر پیوند تو در خاطر نیست - یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۸۳:بخشم رفته ما گر بصلح باز آید - سعادت ابدی از درم فراز آید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴:به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید - امید نیست که دیگر به عقل بازآید
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۹:بدین امید به سر شد، دریغ، عمرِ عزیز - که آنچه در دلم است از دَرَم فراز آید
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۸۴:بنگر ای شمع که پروانه دگر باز آمد - از پی دل بشد و سوخته پر باز آمد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۸۵:یار ثابت قدم اینک ز سفر باز آمد - وگر از پای در افتاد بسر باز آمد
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - برگشت به شیراز:سعدی اینک به قدم رفت و به سر باز آمد - مفتی ملت اصحاب نظر باز آمد
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۱۶:هر که با نرگس سرمست تو در کار آید - روز و شب معتکف خانه ی خمّار آید
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۸:مرد درویش که بار ستم فاقه کشید - به در مرگ همانا که سبکبار آید
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۵۳:پندم بچه عقل می دهد پیر - بندم بچه جرم می نهد میر
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴:آن کیست که میرود به نخجیر - پای دل دوستان به زنجیر
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۶۶:کجا بود من مدهوش را حضور نماز - که کنج کعبه ز دیر مغان ندانم باز
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - در وصف شیراز:خوشا سپیدهدمی باشد آنکه بینم باز - رسیده بر سر الله اکبر شیراز
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - در لیلةالبراة فرمودهاست:شبی چنین در هفت آسمان به رحمت باز - ز خویشتن نفسی ای پسر به حق پرداز
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۳:جزای نیک و بد خلق با خدای انداز - که دست ظلم نماند چنین که هست دراز
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۴:گروهی از سر بیمغز بیخبر گویند - بریده به سر بدگوی تا نگوید راز
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۶۸:ای مرغ خوشنوا چه فرو بستهای نفس - برکش ز طرف پردهسرا نالهٔ جرس
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴:شمشیرِ نیک از آهنِ بد چون کند کسی؟ - ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۷۳:پرده ی از رخ بفکن ای خود پرده ی رخسار خویش - کی بود دیدارت ای خود عاشق دیدار خویش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۲:یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش - ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۶:یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش - ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۷۴:بشهریار بگوئید حال این درویش - بشهر یار برید آگهی از این دل ریش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸:دلی که دید که غایب شدهست از این درویش - گرفته از سر مستی و عاشقی سر خویش
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۳:به شکر آنکه تو در خانهای و اهلت پیش - نظر دریغ مدار از مسافر درویش
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۷۶:بیار باده که وقت گلست و موسم باغ - ز مهر بر دل پر خون لاله بنگر داغ
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳:به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم - نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۱:مرا که راه نماید کنون بخانه ی دل - که خاک راهم اگر دل دهم بخانه ی گل
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۶:شب رحیل ز افغان خستگان مراحل - مجال خواب نیابند ساکنان محامل
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در ستایش علاءالدین جوینی صاحب دیوان:هر آدمی که نظر با یکی ندارد و دل - به صورتی ندهد صورتیست لایعقل
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۲:به مرگ خواجه فلان هیچ گم نگشت جهان - که قائمست مقامش نتیجهٔ قابل
سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱۳:به تیشه کس نخراشد ز رویِ خارا گِل - چنان که بانگِ درشت تو میخراشد دل
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۳:یا مُسرع الشمال اذا تَحصل الوصول - بلغ تحیتی و سلامی کما اقول
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹:بیدل گمان مبر که نصیحت کند قبول - من گوش استماع ندارم. لمن یقول؟
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۵:مرا که نیست بخاک درت امید وصول - کجا بمنزل قربت بود مجال نزول
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰:من ایستادهام اینک به خدمتت مشغول - مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱:نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول - در سرای به همکرده از خُروج و دُخول
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۰۱:کشتی ما کو که ما زورق در آب افکنده ایم - در خرابات مغان خون را خراب افکنده ایم
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵:ما امید از طاعت و چشم از ثواب افکندهایم - سایهٔ سیمرغ همت بر خراب افکندهایم
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۵۵:آن عید نیکوان بدر آمد بعید گاه - تابنده رخ چو روز سپید از شب سیاه
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:آن سرو ناز بین که چه خوش میرود به راه - وآن چشم آهوانه که چون میکند نگاه
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۶۳:مه بی مهر من ز شعر سیاه - روی بنمود بامداد پگاه
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۵:شوربختان به آرزو خواهند - مُقبلان را زوال نعمت و جاه
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۱:مردکی خشک مغز را دیدم - رفته در پوستین صاحب جاه
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۵:ای به ناموس کرده جامه سپید - بهر پندار خلق و نامه سیاه
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۷۰:ایکه گوئی کز چه رو سرگشته می گردی چو گوی - گوی را منکر نشاید گشت با چوگان بگوی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۱:وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی - گر سر صحرات باشد سروبالایی بجوی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۸۲:ای روضه ی رضوان ز سر کوی تو بابی - وی چشمه ی کوثر ز لب لعل تو آبی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷:ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی - شیرینی از اوصاف تو حرفی ز کتابی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۸۴:گل سوری دگر بجلوه گری - می کند صید بلبل سحری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۴:ای که بر دوستان همیگذری - تا به هر غمزهای دلی ببری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۰:دیدم امروز بر زمین قمری - همچو سروی روان به رهگذری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۶:گر کنم در سر وفات سری - سهل باشد زیان مختصری
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۸۲:میشنیدم به حسن چون قمری - چون بدیدم از آن تو خوبتری
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۳۱:میشنیدم به حسن چون قمری - چون بدیدم از آن تو خوبتری
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۹۰:خوشا وقتی که از بستانسرائی - بر آید نغمه ی دستانسرائی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲:تو با این لطف طبع و دلربایی - چنین سنگین دل و سرکش چرایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷:گرم راحت رسانی ور گزایی - محبت بر محبت میفزایی
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۴:خداوندان نعمت را کرم هست - ولیکن صبر به بر بینوایی
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۵:طبیبی را حکایت کرد پیری - که میگردد سرم چون آسیایی
سعدی » گلستان » دیباچه:بمانَد سالها این نظم و ترتیب - ز ما هر ذرّه خاک افتاده جایی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۹۵:تشنهام تا به کی آخر بده آبی ساقی - فی حشای أضطرمتُ نایرة إلا شواق
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۷:به قلم راست نیاید صفت مشتاقی - سادَتی اِحْتَرقَ القَلْبُ مِنَ الاَشْواقِ
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۹۶:زُر أرض دار سُعدی یا بارق الغوادی - طُف حول ربع سُلمی یا دارع البوادی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳:ای باد بامدادی خوش میروی به شادی - پیوند روح کردی پیغام دوست دادی
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۳۰:ای آنک دل از مهر رخت جان نبرد - دانی که چه بر من از غمت می گذرد
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳:کس عهد وفا چنانکه پروانهٔ خرد - با دوست به پایان نشنیدیم که برد
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱:ای قدر بلند آسمان پیش تو خرد - گوی ظفر از هر که جهان خواهی برد
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:شاها سم اسبت آسمان میسپرد - از کید حسود و چشم بد غم نخورد
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۳:از مایهٔ بیسود نیاساید مرد - مار از دم خویش چند بتواند خورد
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۶:در گرگ نگه مکن که بزغاله برد - یک روز ببینی که پلنگش بدرد
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴:دانی که چه گفت زال با رستمِ گرد؟ - دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:صیّاد نه هر بار شَگالی ببَرَد - افتد که یکی روز پلنگش بخورَد
سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۱ - در تقریر دیباچه:دل عشق تو را واقعۀ نوح شمرد - زان روی سفینهای فراهم آورد
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۴۳:هر آه که از دلم بدر می آید - بشنو که ازو بوی جگر می آید
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۶:امشب نه بیاض روز برمیآید - نه نالهٔ مرغان سحر میآید
-
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۷۹:ناگشته شبی چو طره هم زانویش - در پای فتاد کارم از گیسویش
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰:همسایه که میل طبع بینی سویش - فردوس برین بود سرا در کویش