این چنین صورت گر از آب و گلست
چون بمعنی بنگری جان و دلست
نرگسش خونخواره ئی بس دلرباست
سنبلش شوریده ئی بس پردلست
هندوی زلفش سیه کاری قویست
زنگی خالش سیاهی مقبلست
هرچه گفتم جز ثنایش ضایعست
هرچه جستم جز رضایش باطلست
تا برفت از چشم من بیرون نرفت
زانک بر آب روانش منزلست
خاطرم با یار و دل با کاروان
دیده بر راه و نظر بر محملست
دل کجا آرام گیرد در برم
چون مرا آرام دل مستعجلست
می روم افتان و خیزان در پیش
گرچه ز آب دیده پایم در گِلست
من میان بحر بی پایان غریق
آنکه عیبم می کند بر ساحلست
دوستان گویند خواجو صبر کن
چون کنم کز جان صبوری مشکلست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیبت این راه کار مشکلست
صد جهان زین سهم پرخون دلست
جزوها را رویها سوی کلست
بلبلان را عشق با روی گلست
پای سرو بوستانی در گل است
سرو ما را پای معنی در دل است
هر که چشمش بر چنان روی اوفتاد
طالعش میمون و فالش مقبل است
نیکخواهانم نصیحت میکنند
[...]
پادشاه نفس انای دلست
هر چه نی دل خواست کوشش باطلست
کعبه مردان نه از آب و گلست
طالب دل شو که بیت الله دلست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.