گنجور

 
خواجوی کرمانی

گفت با من یکی ز فیروزان

که چه بودت ز آمدن مقصود

شهر بگذاشتی و بگذشتی

از مقامی که بود معدن جود

و امدی سوی محنت آبادی

که نباشد درو کرم موجود

این زمان با وجود حاکم ما

جود را نیست در زمانه وجود

سیم ویسه ست و شاه ما رامین

زر ایازست و میر ما محمود