خواجوی کرمانی
»
دیوان اشعار
»
صنایع الکمال
»
المطائبات و المقطعات
»
شمارهٔ ۲۴ - کتب الی مولی السعید غیاث الدین زنگیشاه الخوافی
غیاث دولت و دین کهف عالم
زهی دستت بدر پاشی سحابی
جهان مکرمت را قهرمانی
سپهر معدلت را آفتابی
فلک را گرد ایوانت طوافی
ملک را سوی فرمانت شتابی
جهانرا از وجودت افتخاری
ستم را از جنابت اجتنابی
بود عنقای زرّین بال گردون
درون جوف خرگاهت ذبابی
روا باشد که همچون من غریبی
ز درکاهت نیابد فتح بابی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنان بودهست و صفش چون سرابی
که نه امید ماند زو نه آبی
الهی دل بلا بی دل بلا بی
گنه چشمان کره دل مبتلا بی
اگر چشمان نکردی دیده بانی
چه داند دل که خوبان در کجابی
سرخس از جور بیآبی و آبی
دریغا روی دارد در خرابی
ز بیآبی خلاصش دادی اما
خداوندا خلاصش ده ز آبی
فشاند از دیده باران سحابی
که طالع شد قمر در برج آبی
درآمد از در دل چون خرابی
ز می بر آتش جانم زد آبی
شرابم داد و گفتا نوش و خاموش
کزین خوشتر نخوردستی شرابی
چو جان نوشید جام جان فزایش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.