گنجور

 
خواجوی کرمانی

مرحبا ای نکهت عنبر نسیم نوبهار

جان فدای نفخه ات باد ای شمیم مشگبار

سنبل اندر جیب داری یاسمن در آستین

عود و صندل در میان یا مشک و عنبر در کنار

دوش هنگام سحر بر کوفه افکندی گذر

یا ز راه شامت افتادست بر یثرب گذار

یا نسیم روضه ی دارالقرار آورده ئی

کز تو می یابد روان بی قرار ما قرار

یا مگر بر مرقد میر نجف بگذشته ئی

کز تو می آید نسیم نافه ی مشک تتار

شاه مردان چون خلیل الله بصورت بت شکن

شیر یزدان از رسول الله بمعنی یادگار

مهر او از آسمان لافتی الا علی

تیغ او از گوهر لاسیف الا ذوالفقار