یا حادی النیاق قد ذُبتَ فی الفراق
عَرّج علی اُهیلی و اخبرهم اشتیاقی
بشنو نوای عشّاق از پردهٔ سپاهان
زان رو که در عراق است آن لعبت عراقی
یا مُشرب المحیا قُم و اسقنا الحمیا
فالعیش قد تهیا و الوصل فی التلاقی
بنشاند باد مستان مجلس به دل نشانی
برد آب آب و آتش ساقی به سیم ساقی
قد طابَ وقت شُربی یا من یروم قُربی
فی اللیل أذ تهیا مع مُنیتی أغتباقی
ساقی بده کزین می در بزم دردنوشان
گر باقی است جامی آن است عمر باقی
فی الراح ارتیاحی لا أسمع اللواحی
لکن مع الملاحی أشرب علی السواقی
من رند و میْپرستم پندم مده که مستم
کز دست کس نگیرم جز می ز دست ساقی
یا مُنیة المتیم صل عاشقیک و ارحم
فالقلبُ مُستهامٌ مِن شِدّة الفراقی
دور از رخت چو خواجو دورم ز صبر و طاقت
لیکن به طاق ابرو از دلبران تو طاقی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقی
وز می چنان نه مستم کز عشق روی ساقی
یا غایة الامانی قلبی لدیک فانی
شخصی کما ترانی من غایة اشتیاقی
ای دردمند مفتون بر خد و خال موزون
[...]
هرگز فنا نگردی تا هست عشق باقی
تا مستیت بسر هست منت مبر زساقی
مقدار مرهم وصل شاید اگر شناسد
آن دل که خسته باشد از درد اشتیاقی
لیلی انیس مجنون او در طلب بهامون
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.