مقاربت نشود مرتفع ببعد منازل
که بعد در ره معنی نه مانعست و نه حائل
چو هست عهد مودّت میان لیلی و مجنون
چه غم ز شدت اعراب و اختلاف قبائل
در آن مصاف که جان تازه گردد از لب خنجر
قتیل عشق نمیرد مگر نغیبت قاتل
کسی که خاک شود در میان بحر مودت
گمان مبر که بردبار از و غبار بساحل
ترا که کعبه طواف حرم کند بحقیقت
چه احتیاج بسیر و سلوک و قطع منازل
ببخش بر دل مستسقیان وادی فرقت
که کرده اند لبالب بخون دیده مراحل
اگرچه هیچ وسیلت بحضرت تو ندارم
هوای روی توام هست بهترین وسائل
سواد خط تو بیرون نمی رود ز سویدا
خیال خال تو خالی نمی شود ز مخائل
مرا نصیحت دانا بعقل باز نیارد
که اقتضای جنون می کند ملامت عاقل
اگر زشتست تو باشد بزن خدنگ زره سم
وگر ز دست تو باشد بیار زهر هلاهل
نوای نغمه ی خواجو شنو بگاه صبوحی
چنانک وقت سحر در چمن خروش عنادل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل
که احتمال ندارم ز دوستان ورقی گل
خبر برید به بلبل که عهد میشکند گل
تو نیز اگر بتوانی ببند بار تَحَوُّل
أَما أُخالِصُ وُدّی؟ أَلَم أُراعِکَ جَهدی؟
[...]
کجا شدی که فراتر نمی شوی ز مقابل
چه غایبی که چنین حاضری به شکل و شمایل
درونِ خانۀ چشمی کدام حاضر و غایب
مقیمِ سینۀ تنگی کدام خارج و داخل
به تن جدایم و جانم به خدمتِ تو ملازم
[...]
دلم ربودی و رفتی ولی نمی روی از دل
بیا که جان عزیزت فدای شکل و شمایل
گرم وصول میسّر شود که منزل قربست
کنم مرا دل از خاک آستان تو حاصل
هوایت ار بنهم سر کجا برون کنم از سر
[...]
هنوز در دل مائی و پیش دیده مقابل
که منقطع نشود دوستی به قطع منازل
میان لیلی و مجنون مودّت است و ارادت
اگر عداوت و شور است در میان قبایل
به ما ز دوست سلامی مگر نسیم رساند
[...]
سوم اگر نشود این دو مطلبم حاصل
به آب رحم سرشته است گر شما را گل
کجا رواست به یک کشته یک جهان قاتل
شده است کار من از زندگی دگر مشکل
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.