گنجور

 
خواجوی کرمانی

یا باری البرایا یا ذاری الّذراری

یا راعی الرعایا مُجری الجواری

سلطان بی‌وزیری دیان بی‌نظیری

قهّار سختگیری ستّار بردباری

روق الغصون صنعاً زینّت کالغوانی

ورق الطیور شوقاً توجّت کالقماری

سرو از تو در تمایل در کلّه ربیعی

مرغ از تو در ترنّم بر سرو جویباری

یا واهب العطایا یا دافع البلایا

یا غافر الخطایا یا مسری السواری

عکسی فکنده نورت بر شمع آسمانی

بویی نهاده لطفت در نافهٔ تتاری

ذخر القروم تجبی من سبیک السّبایا

لبس الجنان تکسوامن برّک البراری

از نار نور بخشی وز باد عطر سایی

وز خاک زر فشانی وز آب گوهر آری

اعلیت کلّ یومٍ عند الصباح نوراً

نقعُ الظلام جلی من غرّة النهاری

خواجو به تحفه پیشت نزلی دگر نیارد

جز حسرت و ندامت جز جرم و شرمساری