ای ترک پریچهره بدین سلسله موئی
شرطست که دست از من دیوانه بشوئی
بر روی نکو این همه آشفته نگردند
سرّیست در اوصاف تو بیرون ز نکوئی
طوبی نشنیدیم بدین سرو خرامی
خورشید ندیدیم بدین سلسله موئی
ای باد بهاری مگر از گلشن یاری
ور نفحه ی مشکین مگر از طره ی اوئی
انفاس بهشتی که چنین روح فزائی
یا نکهت اوئی که چنین غالیه بوئی
گر بار دگر سوی عراقت گذر افتد
زنهار که با آن مه بی مهر بگوئی
کای جان و دلم سوخته از آتش مهرت
آگاه نئی از من دلسوخته گوئی
بوی جگر سوخته آید بمشامت
هر ذرّه ز خاک من مسکین که ببوئی
در نامه اگر شرح دهم قصّه شوقت
کلکم دو زبانی کند و نامه دوروئی
در خاک سر کوی تو گمشده دل خواجو
فریاد گر آن گمشده را باز نجوئی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت یک دختر ترک اشاره میکند و از او میخواهد که توجهش را از او دریغ نکند. او تحسین میکند که زیبایی او چقدر ناب است و هیچ کس مانند او وجود ندارد. شاعر از معشوقهاش میخواهد که به او توجه کند و در ارتباطی عاشقانه با او باقی بماند. همچنین، شاعر از درد و رنج عشق خود و سوختن دلش به خاطر دوری معشوق میگوید و در نهایت از او میخواهد که در جستجوی دل گمشدهاش کوشش کند.
هوش مصنوعی: ای دختر زیبا با موهای پراز زلف، شرطی وجود دارد؛ اگر میخواهی من دیوانه را رها کنی، باید این ورود خاص را انجام دهی.
هوش مصنوعی: روی زیبا باعث نمیشود که کسی به اعماق و رازهای وجود تو پی ببرد. در واقع، ویژگیهای تو فراتر از زیبایی است و این زیبایی نمیتواند تمامی جنبههای تو را نمایان کند.
هوش مصنوعی: درختان طوبی را تا کنون ندیدهایم که به این زیبایی و وقار راه بروند و خورشید را هم تا به حال ندیدهایم که چنان تابناکی و روشنی داشته باشد.
هوش مصنوعی: ای باد بهاری، آیا از باغ و گلزار خبری داری؟ یا بوی خوشی که میپیچی، از موهای اوست؟
هوش مصنوعی: نسیمهای بهشتی که جان را زنده میکند و عطر خوشی که بویی دلپذیر و فرحبخش دارد.
هوش مصنوعی: اگر بار دیگر به سمت عراقت راهت بیفتد، مراقب باش که با آن دختر زیبا و بیمحبت صحبت نکنی.
هوش مصنوعی: ای جان و دل من که به خاطر محبت تو سوختهاند، آیا از حال من که دلی آتشزدهام خبر داری؟
هوش مصنوعی: بوی گوشت سوختهای به مشامت میرسد، هر ذرهای از خاک من فقیر را که استشمام کنی.
هوش مصنوعی: اگر در نامه تفصیل دهم داستان عشق تو، همه شما دو زبانی میکنید و نامه به بیصداقتی متهم میشود.
هوش مصنوعی: دلم در خاک سر کوی تو گم شده است، ای خواجو! تنها از تو میخواهم که اگر آن گمشده را پیدا کردی، فریاد نکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ملک ترا عرصهٔ عالم سرکویی
از ملک تو تا ملک سلیمان سرمویی
بیموکب جاه تو فلک بیهده تازی
با حجت عدل تو ستم بیهده گویی
خاقانت نخوام که سزاوار خطابت
[...]
گر با تو زبانی شودم هر سر موئی
وز جور تو نالم به تو بر هر سر کوئی
از ناز و جفا هم نکنی یک سرمو کم
وز ناله من در تو نگیرد سرموئی
در حسن تمامی و دل افروز و منم نیز
[...]
ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی
روی تو ببرد از دل ما هر غم رویی
آخر سر مویی به ترحم نگر آن را
کآهی بودش تعبیه بر هر بن مویی
کم مینشود تشنگی دیده شوخم
[...]
ای نافهٔ چینی ز سر زلف تو بویی
ماه از هوست هر سرمه چون سر مویی
شوق تو ز بس جامه که بر ما بدرانید
نی کهنه رها کرد که پوشیم و نه نویی
از بادهٔ وصل تو روا نیست که دارد
[...]
دریاب کمال این سخن نازک و باریک
آزرده مکن خاطرت از کس سر مویی
گر با تو برابر زید آن صوفی اقرع
یا دست مرا در حق او نیست نکویی
بدخواه تو خود را ببزرگی چو تو داند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.