گنجور

 
خواجوی کرمانی

ایخسرو سرفراز گردون

بر خاک در تو سر نهاده

هر صبح صبوحیان انجم

بر یاد تو نوش کرده باده

این کوکب زرنگار می خیست

از پای تکاورت فتاده

زربخش مرا و اسب و جامه

تا کار دلم شود گشاده

در راه بیکدرم نیرزد

دینار برهنه و پیاده