هر کو نظر کند به تو صاحبنظر شود
وانکش خبر شود ز غمت بیخبر شود
چون آبگینه این دل مجروح نازکم
هر چند بیشتر شکند تیزتر شود
بگشا کمر که جامهی جان را قبا کنم
گر زانک دست من به میانت کمر شود
منعم مکن ز گریه که در آتش فراق
از سیم اشک کار رخم همچو زر شود
از دست دیده نامه نیارم نوشت از آنک
هر لحظه خون روان کند و نامه تر شود
کی بر کنم دل از رخ جانان که مهر او
با شیر در دل آمد و با جان به در شود
بی سر به سر شود من دلخسته را ولیک
بی او گمان مبر که زمانی به سر شود
ای دل صبور باش و مخور غم که عاقبت
این شام صبح گردد و این شب سحر شود
خواجو ز عشق روی مگردان که در هوا
سایر به بال همّت و طائر به پر شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و آرزوی وصال معشوق است. شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و بیان میکند که دیدن معشوق، انسان را صاحب نظر میکند. دل شاعر به شدت مجروح است و هر بار که دلش شکسته میشود، ارزش بیشتری پیدا میکند. او خواستار نشان دادن عشقش به معشوق است و از او میخواهد که در این فراق مانع اشکریزیاش نشود. دل شاعر نمیتواند از عشق معشوقش جدا شود، زیرا عشق او در وجودش نهادینه شده است. در نهایت، شاعر با امید به آینده و به صبح رسیدن شبهای سخت، دلداری میدهد و از عشقش خواهان پایداری است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به تو نگاه کند، دانشمند و آگاه میشود و اگر از غم تو خبر نداشته باشد، به زودی از آن آگاه میشود.
هوش مصنوعی: دل مجروح من شبیه به شیشه است؛ هر چه بیشتر بشکند، تیزی و شدت آن بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: کمربندت را باز کن تا بتوانم لباس جانم را بپوشم، زیرا اگر دست من به دور کمرت باشد، میتوانم به تو نزدیک شوم.
هوش مصنوعی: از گریه کردن ممانعت نکن؛ زیرا اشکهایم در آتش جدایی، چهرهام را به مانند نقره شفاف میکند.
هوش مصنوعی: از شدت گریه و اندوه، دیگر نمیتوانم نامهای بنویسم. چرا که هر لحظه اشکهای من جاری میشود و کاغذ نامه را خیس میکند.
هوش مصنوعی: چه زمانی میتوانم دل را از چهره محبوب جدا کنم وقتی که محبت او همچون شیر در دل جا گرفته و جانم را نیز از من میگیرد؟
هوش مصنوعی: دل شکسته من حتی اگر بدون سر هم به پایان برسد، اما بدان که بدون او هیچ وقت به پایان نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: ای دل، آرام باش و نگران نباش، زیرا در نهایت این شب به صبح خواهد رسید و تاریکی به روشنی تبدیل خواهد شد.
هوش مصنوعی: عشق را فراموش نکن و نگذار که چهرهات از آن دور شود، چرا که در آسمان، مانند پرندهای که با بالهای بلند پرواز میکند، احساس آزادی و اوجگیری خواهی کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۶
کی بر کنم دل از رخ جانان که مهر او
با شیر در دل آمد و با جان به در شود
عشق تو در درونم و مهر تو در دلم
با شیر اندر آمد و با جان به در شود
هر ساعتی ز عشق تو حالم دگر شود
وز دیدگان کنارم همچون شمر شود
از چشم خون فشانم نشگفت اگر مرا
از خون سر مژه چو سر نیشتر شود
راز من و تو اشگ دو چشم آشکار کرد
[...]
ایخسروی که هر که کند بندگی تو
هم تاج بخش گردد و هم تاجور شود
هر دم ببندگی تو این خیمه کبود
چون خر گه ایستاده و بسته کمر شود
جان خرد ز خلق تو مشگ تبت برد
[...]
گر هیمه عود گردد و گر سنگ در شود
مشنو که چشم آدمی تنگ پر شود
ما را نه ممکن است که از تو به سر شود
گر حکمِ آفرینشِ عالم دگر شود
آرام نیست یک نفسم در فراقِ تو
صبرم میسّر از تو دریغا اگر شود
گر جرمِ آفتاب بپوشد شگفت نیست
[...]
ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود
آن بیوفای عهد شکن را سفر شود
کردند آگهم که فلان رفت و دور رفت
نزدیک بود کز تن من، جان به در شود
او می رود چو جان و مرا هست بیم آن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.