نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم
ز مهر، در تو نشانی ندیدم و نشنیدم
چه رنجها که نیامد به رویم از غم رویت
چه جورها که ز دست تو در جهان نکشیدم
هزار نیش جفا از تو نوش کردم و رفتم
هزار تیر بلا از تو خوردم و نرمیدم
کدام بار جفا کز تو احتمال نکردم؟
کدام شربت خونابه کز غمت نچشیدم؟
تو را بدیدم و گفتم که مهر روزفروزی
ولی چه سود که یک ذرّه مهر از تو ندیدم
به جای من، تو اگر صد هزار دوست گزیدی
به دوستی که بجای تو دیگری نگزیدم
جهان به روی تو می دیدم ارچه همچو جهانت
وفا و مهر ندیدم چو نیک در نگریدم
بسی تو عهد شکستی که من رضای تو جستم
بسی تو مهر بریدی که از تو من نبریدم
از آن زمان که چو خواجو عنان دل به تو دادم
به جان رسیدم و هرگز به کام دل نرسیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عواطف عمیق و رنجهای عاشقانه یک فرد است که در جستجوی محبت و نشانهای از معشوقش بوده است. شاعر از رنجها و مشکلاتی که به خاطر محبتش متحمل شده، مینالد و میگوید که در عوض مهر و وفای معشوق، تنها جفای او را دیده است. او به بدعهدی و بیوفایی معشوق اشاره میکند و از آن زمان که دلش را به او سپرده، هرگز به آرامش نرسیده است. در نهایت، شاعر حسرت میخورد که حتی اگر معشوقش دوستان زیادی داشته باشد، اما او عشق و وفای واقعی را از او دریافت نکرده است.
هوش مصنوعی: در هر جایی که رفتم و به دنبال نشانهای از عشق تو بودم، هیچ اثری از تو پیدا نکردم و نشنیدم.
هوش مصنوعی: من از غم چهرهات چه دردهایی را تحمل نکردم و در این دنیا چه سختیهایی را به خاطر تو تجربه نکردم.
هوش مصنوعی: من بارها آسیبهای سختی از تو دیدم و تحمل کردم، و با وجود تمام دردها و مشقتها، از پای ننشستم و ادامه دادم.
هوش مصنوعی: کدام بار از تو بدی دیدم که به آن فکر نکردم؟ کدام درد و رنج ناشی از غم تو را تجربه نکردم؟
هوش مصنوعی: من تو را دیدم و با خود گفتم که تو همانند خورشیدی درخشان هستی، اما چه فایده که هیچگونه محبتی از تو دریافت نکردم.
هوش مصنوعی: اگر به جای من، صد هزار دوست انتخاب کنی، من هیچگاه به دوستی که به جای تو کسی دیگر را انتخاب نکردهام، نخواهم پرداخت.
هوش مصنوعی: اگرچه در دنیای اطرافم وفا و محبت مانند آنچه که در وجود توست نمیبینم، اما وقتی با دقت به درون خودم نگاه میکنم، متوجه زیبایی و حقیقت درون تو میشوم.
هوش مصنوعی: تو بارها به وعدههایت عمل نکردی و من تلاش کردم تا تو را راضی نگهدارم. تو بارها محبت را از من گرفتید اما من هیچگاه از محبت به تو دست نکشیدم.
هوش مصنوعی: از وقتی که دل خود را به تو سپردم، به جانم سختی ها و دردها رو به رو شدم و هیچ وقت نتوانستم به آرزوهایم برسم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو هفته میگذرد کآن مه دوهفته ندیدم
به جان رسیدم از آن تا به خدمتش نرسیدم
حریف، عهد مودت شکست و من نشکستم
خلیل، بیخ ارادت برید و من نبریدم
به کام دشمنم ای دوست عاقبت بنشاندی
[...]
ز بس مشقّت و محنت که در سفر بکشیدم
به جان رسیدم و در آرزوی دل نرسیدم
جهان بگشتم و بر کوی دوستان بگذشتم
به بخت و طالعِ خود کس ندیدم و نشنیدم
به داستان برم آن گه به دوستان بنویسم
[...]
گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندیدم
ز هجر جان به لب آمد، به کام دل نرسیدم
چو غنچه تا به تو دل بستم، ای بهار جوانی
به هیچ جا ننشستم که جامه ای ندریدم
گه جدا شدن جان ز تن نباشد هرگز
[...]
خیالِ نقشِ تو در کارگاهِ دیده کشیدم
به صورتِ تو نگاری ندیدم و نشنیدم
اگرچه در طلبت هم عِنانِ باد شِمالم
به گَردِ سروِ خرامانِ قامتت نرسیدم
امید در شبِ زلفت به روزِ عمر نبستم
[...]
بیاد قد تو بر سینه هر الف که بریدم
خطی ز کلک عدم بر وجود خویش کشیدم
بسینه بی تو بسی داغهای تازه نهادم
شکوفه عجب از نوبهار عشق بچیدم
وفا ز سرو قدی خواستم نگشت میسر
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.