شاید آن زلف شکن برشکن ار میشکنی
دل ما را مشکن بیش به پیمانشکنی
کار زلف سیه ار سر ز خطت برگیرد
چشم بَر هم نزنی تا همه بَر هم نزنی
گرچه سر بر خط هندوی تو دارد دایم
ای بسا کار سر زلف که در پا فکنی
از چه در تاب شود هر نفسی گر به خطا
نسبت زلف تو کردند به مشک ختنی
وصف بالای بلندت به سخن ناید راست
راستی دست تو بالاست ز سرو چمنی
چون لب لعل تو در چشم من آید چه عجب
گرم از چشم بیفتاد عقیق یمنی
گرچه تلخست جواب از لب شورانگیزت
آب شیرین برود از تو به شکّردهنی
هر شبم آه جگرسوز کند همنفسی
هر دمم کلک سیهروی کند همسخنی
چشم خواجو چو سر درج گهر بگشاید
از حیا آب شود رسته درّ عدنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این چه لطفست که ناموس صبا میشکنی
وین چه حلمست که دشمن به غلط میفکنی
دشمنان از سخن نرم تو مغرور شدند
وقت باشد که زیانکار شود خوشسخنی
چند ازین قاعدهها وقت درآمد که کنون
[...]
در همه شهر خبر شد که تو معشوق منی
این همه دوری و پرهیز و تکبر چه کنی
حد و اندازهٔ هرچیز پدیدار بود
مبر از حد صنما سرکشی و کبر و منی
از پی آنکه قضا عاشق تو کرد مرا
[...]
به شکرخنده بتا نرخ شکر میشکنی
چه زند پیش عقیق تو عقیق یمنی
گلرخا سوی گلستان دو سه هفته بمرو
تا ز شرم تو نریزد گل سرخ چمنی
گل چه باشد که اگر جانب گردون نگری
[...]
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
[...]
مست و شوریده چنانم که ز بی خویشتنی
من توام هیچ نمیدانم اگر خود تو منی
شرطِ اخلاص چنان است ز مبدایِ وجود
که نه من بر تو گزینم نه تو بر من شکنی
وقت وقتی چه شود گر به سرِ ما گذری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.