دیشب دل ز ملک دو عالم خبر نداشت
جانم ز غم برآمد و از غم خبر نداشت
آنرا که بود عالم معنی مسّخرش
دیدم بصورتی که ز عالم خبر نداشت
دلخسته ئی که کشته شمشیر عشق شد
زخمش بجان رسید و ز مرهم خبر نداشت
مستسقئی که تشنه ی دریای وصل بود
بگذشت آبش از سر و ازیم خبر نداشت
دل صید عشق او شد و آگه نبود عقل
افتاد جام و خرد شد و جم خبر نداشت
جم را چو گشت بی خبر از جام مملکت
خاتم ز دست رفت و ز خاتم خبر نداشت
عیسی که دم ز روح زدی گو ببین که من
دارم دمی که آدم از آن دم خبر نداشت
خواجو که گشت هندوی خال سیه دوست
دل را بمهره داد و زارقم خبر نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر آدمی که کشتهٔ شمشیر عشق شد
گو غم مخور که ملک ابد خونبهای اوست
همین شعر » بیت ۳
دلخستهئی که کشته شمشیر عشق شد
زخمش بجان رسید و ز مرهم خبرنداشت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.