گنجور

 
خواجوی کرمانی

ای دل نگفتمت ز زلفش عنان بتاب

کاهنگ چین خطا بود از بهر مشک ناب

ای دل نگفتمت ز لعلش مجوی کام

هر چند کام مست نباشد مگر شراب

ای دل نگفتمت که به چشمش نظر مکن

کز غم چنان شوی که نبینی به خواب خواب

ای دل نگفتمت که ز ترکان بتاب روی

زانرو که تَرکِ تُرکِ ختائی بود صواب

ای دل نگفتمت که مرو در کمند عشق

آخر به قصد خویش چرا می‌کنی شتاب

ای دل نگفتمت که اگر تشنه مرده‌ای

سیراب کی شود جگر تشنه از شراب

ای دل نگفتمت که منال ارچه روشنست

کز زخم گوشمال فغان می‌کند رباب

ای دل نگفتمت که مریز آبروی خویش

پیش رخی کزو برود آبروی آب

ای دل نگفتمت که ز خوبان مجوی مهر

زان‌رو که ذرّه مهر نجوید ز آفتاب

ای دل نگفتمت که درین باغ دل مبند

کز این درت جوی نگشاید به هیچ باب

ای دل نگفتمت که مشو پایبند او

زیرا که کبک را نبود طاقت عقاب

ای دل نگفتمت که مرو در هوای دل

طاووس را چه غم ز هواداری ذُباب

ای دل نگفتمت که طمع برکن از لبش

هر چند بی نمک نبود لذّت کباب

ای دل نگفتمت که سر از سنبلش مپیچ

که افتی از آن کمند چو خواجو در اضطراب

 
 
 
سعدی

سعدی نگفتمت که مرو در کمند عشق

تیر نظر بیفکند افراسیاب را

خواجوی کرمانی

همین شعر » بیت ۵

ای دل نگفتمت که مرو در کمند عشق

آخر بقصد خویش چرا میکنی شتاب

سعدی

ای دل نگفتمت که عنان نظر بتاب

اکنونت افکند که ز دستت لگام شد

خواجوی کرمانی

همین شعر » بیت ۱

ای دل نگفتمت که ز زلفش عنان بتاب

کاهنگ چین خطا بود از بهر بهر مشک ناب

رودکی

تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟

تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟

عنصری

گفتم متاب زلف و مرا ای پسر متاب

گفتا که بهر تاب تو دارم چنین بتاب

گفتم نهی برین دلم آن تابدار زلف

گفتا که مشک ناب ندارد قرار و تاب

گفتم که تاب دارد بس با رخ تو زلف

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،

بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:

بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز

دیده‌است چشمه‌ای که درو نیست هیچ آب

چشمه‌ست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟

[...]

مسعود سعد سلمان

چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب

رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب

چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه

بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب

از گریه چون غرابم آواز در گلو

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب

ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب

با همت تو وهم نداند برید راه

با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب

حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه