ماه یا جنتست یا رخسار
شهد یا شکّرست یا گفتار
آهوان صید مردمند و دلم
صید آن آهوان مردمدار
کار ما با ستمگری افتاد
که بجز قصد ما ندارد کار
گل صد برگ را بباید ساخت
فصل نوروز با نوای هزار
پیش عشّاق لطف باشد قهر
نزد مشتاق فخر باشد عار
دل بی مهر کی شود روشن
مرغ بی بال کی بُود طیار
چه زند عقل با تطاول عشق
چکند صید در کمند سوار
چه زند عقل با تطاول عشق
نکند کرکسان چرخ شکار
کامت از دار می شود حاصل
کام برگیر و کام دل بردار
نامه ی نانوشته بیش مخوان
قصّه ی ناشنوده پیش میار
آتش دل بسوخت خواجو را
و قنا ربّنا عذاب النار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان زیباییها و احساسات عاشقانه میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویری از طبیعت و نمادهای عشق، احساسات درونیاش را به تصویر میکشد. او دربارهٔ زیباییهای محبوب و نقش آن در زندگی عاشق صحبت میکند و به دردهای عشق و ارتباط انسانها اشاره میکند. همچنین، شاعر از مفهوم عشق و معشوق و دشواریهایی که در این راه وجود دارد، سخن میگوید و در نهایت به سوختن دل به خاطر عشق و عذابهای ناشی از آن اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ماه یا نیکی است، یا چهرهای شیرین مانند عسل یا شکر، یا شاید گفتاری دلنشین و دلپذیر.
هوش مصنوعی: آهوان مانند شکار برای مردم هستند و دل من هم شکار آن آهوانی است که به انسانها عشق میورزند.
هوش مصنوعی: ما با شخصی سر و کار داریم که تنها هدفش آزار و ستم بر ماست و هیچ نیتی جز این ندارد.
هوش مصنوعی: برای عید نوروز باید گل صد برگ را آماده کرد و با صدای دلنشین هزار لحن، آن را جشن گرفت.
هوش مصنوعی: در برابر عاشقان، بیمحلی حس زیبایی دارد، اما برای کسانی که به معشوق علاقهمندند، بیاعتنایی نوعی افتخار به حساب میآید.
هوش مصنوعی: دل بدون عشق و محبت هرگز روشن و شاداب نمیشود، همانطور که پرندهای که بال ندارد نمیتواند پرواز کند.
هوش مصنوعی: عقل در برابر عشق چه کاری میتواند انجام دهد؟ مانند صیدی که در دام سوار atrap کرده شده است.
هوش مصنوعی: عقل چه کار میتواند با جستجوی بیپایان عشق انجام دهد، در حالی که جوانب زندگی مثل کرکسها برای شکار آمادهاند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که زیباییها و لذتهای زندگی مانند میوهای از درخت است. از فرصتها بهرهمند شو و خوشیها را به دست آور.
هوش مصنوعی: نامهای که نوشته نشده را نخوان، داستانی که نشنیدهای را پیش نکش.
هوش مصنوعی: دل خواجو به شدت میسوزد و او از خداوند میخواهد که از عذاب آتش به او رحم کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رخش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.