حدیث جان بجز جانان نداند
که جز جانان کسی در جان نداند
مرا با درد خود بگذار و بگذر
که کس درد مرا درمان نداند
روا باشد که دور از حضرت شاه
بمیرد بنده و سلطان نداند
اگر بلبل برون آید ز بستان
ز سرمستی ره بستان ندارد
ز رخ دور افکن آن زلف سیه را
که هندو قدر ترکستان نداند
بگردان ساغر و پیمانه در ده
که آن پیمانه شکن پیمان نداند
می صافی بصوفی ده که هشیار
حدیث عشرت مستان نداند
دلا در راه حسرت منزلی هست
که هر کس ره نرفتست آن نداند
بگو خواجو بدانا قصه ی عشق
که کافر معنی ایمان نداند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره حقیقت عشق و دردهای عاشقانه سخن میگوید. شاعر بیان میکند که تنها محبوب (جانان) میتواند به عمق احساسات انسانی پی ببرد و هیچکس دیگری درک درستی از این عشق و دردها ندارد. او از درد و جدایی خود مینالد و به نوعی احساس تنهایی میکند. در ادامه، شاعر اشاره میکند که کسی که از عشق حقیقی دور باشد، نمیتواند آن را درک کند و به بیان سرنوشت یک بلبل که از بستان دور شده و نمیداند چگونه به آن بازگردد میپردازد. در نهایت، شاعر آرزو میکند که دیگران نیز به مساله عشق و ایمان توجه کنند، زیرا بسیاری نمیتوانند عمیقترین معانی را درک کنند.
هوش مصنوعی: هیچکس به جز محبوب، درک نمیکند که جان چه معنایی دارد و تنها اوست که میداند چگونه میتوان به عمق جان پی برد.
هوش مصنوعی: من را با دردهایم تنها بگذار و برو، زیرا هیچکس نمیتواند درد مرا درمان کند.
هوش مصنوعی: این جمله به این مفهوم اشاره دارد که کسی میتواند دور از حضور پادشاه بمیرد و هیچکس از این موضوع آگاه نشود. در واقع، این پیام بیانگر تنهایی و بیخبر ماندن دیگران از چگونگی زندگی یا مرگ یک فرد است.
هوش مصنوعی: اگر بلبل از باغ بیرون بیاید، به خاطر شوق و شادیاش نمیتواند راهی به باغ پیدا کند.
هوش مصنوعی: موهای مشکیات را از چهره دور کن، چرا که هندو ارزش سرزمین ترکستان را نمیداند.
هوش مصنوعی: ساغر و پیمانه را در دستانت بچرخان و هر چه میخواهی بنوش، زیرا کسی که پیمانه را میشکند، به پیمان و تعهدی که داشته اهمیت نمیدهد.
هوش مصنوعی: به نوشیدنی صاف و خالصی به صوفی بده، زیرا فرد هوشیار نمیتواند داستان شادی و سرمستی مستان را درک کند.
هوش مصنوعی: ای دل، در مسیر آرزوها منزلگاهی وجود دارد که هیچ کس جز آنهایی که در آن راه حاضر نشدهاند، از آن خبر ندارد.
هوش مصنوعی: بگو خواجو، داستان عشق را بگو؛ زیرا کسی که به عشق نرسیده، نمیتواند عمق ایمان را بفهمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو پیش رحمتت آید محمد
امید ما ز فضلت کی شود رد
شده پاک از بدی میر ممجد
گشاده دست و منصور و مؤید
تنش صافی تر از جان محمد
بدو دین محمد شده مؤکد
چو تاج الملک با تیغ مهند
[...]
پری دیدار حوری یاسمن خد
دری رفتار کبکی نارون قد
نه نی خدوی اندر یاسمن رنگ
نه بی قد وی اندر نارون حد
برشک از نور رویش ماه و خورشید
[...]
ز عشق تو کشیدم گرد دل سد
نهادم در میان سینه مسند
به مسند در نشین فرمان همی ران
که دارد حسن تو ملک مؤید
نشان خال تو بر روی رنگین
[...]
مه از شرم رُخش هر مه گذارد
چو در راهش گذارد سر فرازد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.