گنجور

 
خواجوی کرمانی

سپهر مهر معالی مه سپهر جلال

زهی ضمیر تو از منهیان عالم غیب

اگر نه حفظ تو بودی اساس عالم را

معارج فلکی منهدم شدی لاریب

جهان ز بهر جلال تو قرطه ئی می دوخت

بر آمد اطلس گردونش از قواره ی جیب

فروغ لمعه ی رای تو ملک و ملت را

همان شعاع که شد رهبر شبان شعیب

اگر ملال نمائی ز بنده عیبی نیست

چرا که ذات شریف منزهست از عیب

روا مدار که در انتظار انعامت

دهد بسن شبابم زمانه وصمت شیب