هر دل غمزه کان غمزه بود غمّازش
هیچ شک نیست که پوشیده نماند رازش
شیر گیران جهانرا بنظر صید کنند
آن دو آهوی پلنگ افکن روبه بازش
هر زمان بر من دلخسته کمین بگشاند
آن دو هندوی رسن باز کمند اندازش
از برم بگذرد و خاک رهم پندارد
پشّه بازیچه شمارد بحقارت بازش
بنظر کم نشود آتش مستسقی وصل
تشنه اندیشه ی دریا ننشاند آزش
مطرب پرده سرا گو هم ازین پرده بساز
ورنه گر دم بزنم سوخته بینی سازش
بیتوام دل بتماشای گلستان نرود
مرغ پر سوخته ممکن نبود پروازش
بلبل دلشده تا گل نزند خیمه بباغ
بر نیاید چو بر آید دم صبح آوازش
دل خواجو که اسیرست نگاهش می دار
زانک مرغی که شد از دام که آرد بازش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف احساسات عاشقانه و جدایی میپردازد. شاعر به غمزگان و دلخستگی خود اشاره میکند و بیان میکند که راز عشق هرگز نمیتواند پنهان بماند. او به طبیعت عاشقانهای اشاره دارد که در آن، عشق مانند صید و شکار است و احساساتش به شدت تحت تأثیر قرار گرفتهاند.
شاعر از آتش عشق و تشنگی عمیق برای وصال میگوید و به اهمیت هنر و موسیقی در ابراز این احساسات اشاره میکند. همچنین، او به پرندهای که نمیتواند پرواز کند و بلبل گریان اشاره میکند که به عشق خود نمیتواند دست یابد. در نهایت، شاعر از دلخوشی و دقت به نگاه محبوب سخن میگوید و به این نکته اشاره میکند که کسی که در دام عشق اسیر شده، نمیتواند فرار کند.
هوش مصنوعی: هر قلبی که زیبایی و جذابیت دارد، بدون شک رازهای آن هرگز پنهان نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف تصویری از شکار و صید میپردازد. شاعر به بیننده نشان میدهد که چگونه شیرها، که نماد قدرت و شکاری بزرگ هستند، میتوانند با دقت و مهارت به شکار آهوان، که نماد نرمی و زیبایی هستند، بپردازند. در این تصویر، تعامل بین شکارچی و شکار را به تصویر میکشد و بر نقش طبیعت و غریزه در زنده ماندن تاکید میکند.
هوش مصنوعی: در هر زمان دل شکستهام را در کمین مینشاند و آن دو هندو که با چادرشان به دور من حلقه میزنند، همچون کمند، مرا محاصره میکنند.
هوش مصنوعی: او از کنار من میگذرد و ممکن است فکر کند که من مانند خاکی هستم که پشهای به سادگی میتواند آن را نادیده بگیرد و بیاهمیت بداند.
هوش مصنوعی: آتش اشتیاق وصل، همچنان شعلهور است و کم نمیشود. این اشتیاق، همچون عطش عمیق دریا، هرگز آرام نمیگیرد و همچنان به دنبال ارضای خود است.
هوش مصنوعی: خواننده، تو میتوانی از این پرده موسیقی بسازی، وگرنه اگر من شروع به نواختن کنم، سازت را خراب شده خواهی دید.
هوش مصنوعی: دل من نمیتواند به تماشای گلستان برود، زیرا مرغی که بال سوخته دارد، نمیتواند پرواز کند.
هوش مصنوعی: بلبل که دلش به خاطر گل در باغ تنگ است، تا زمانی که گل نرود و خیمه برپا نشود، صدایش در صبحگاه بلند نمیشود.
هوش مصنوعی: دل خواجو که گرفتار است، نگاهش را حفظ کن؛ زیرا پرندهای که از دام رها شده، دیگر نمیتواند به آنجا بازگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کس ندیدهست به شیرینی و لطف و نازش
کس نبیند که نخواهد که ببیند بازش
مطرب ما را دردیست که خوش مینالد
مرغ عاشق طرب انگیز بود آوازش
بارها در دلم آمد که بپوشم غم عشق
[...]
نوگلی کو که شوم بلبل دستان سازش؟
سازم از تازه جوانان چمن ممتازش
این چه بلبل که چو گوش کند آوازش
غنچه طوطی صفت آید زپی پروازش
نقش او بسته صورتگر و بازش نکشد
با نیاز آمده ام تا کشم از جان بازش
عکس ساقی بدرون داشت نهان باده ناب
[...]
در خمر طرهٔ طرار کمند اندازش
دل چنان رفت که در خواب ندیدم بازش
خواهی ار حال من و یار بدانی اینست
او بخون پیکر من میکشد و من نازش
چرخ را بیضه وش آورده بزیر پر خویش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.