گنجور

 
خواجوی کرمانی

زهی ز شرم عطای تو آب گشته بحار

ز دست حلم تو بر خاک ره نشسته جبال

نجوم ثابته پیش سپهر قدرت پست

زبان ناطقه نزد صریر کلکت لال

ز نسل آدمی و آدمی باستحقاق

زاهل عالمی و عالمی باستقلال

سرای خلد فضایت معوّل دولت

جناب فضل مآبت مقبّل اقبال

بطبع عنصری ای شمس مشرق تفضیل

برای انوری ای بدر مطلع افضال

جمال خورده ز حسن عبارتت تشویر

کمال کرده ز لطف مقالت استکمال

ز راه فضل بفرما که رکن دعوی دار

برین طریق که دعوی کند رسد بکمال