زهی خطی بخطا برده سوی خطّه ی چین
گرفته چین بدو هندوی زلف چین برچین
نموده لعل لبت ثلثی از خط یاقوت
بنفشه ات خط ریحان نوشته بر نسرین
چو صبحدم متبسّم شدی فلک پنداشت
که از قمر بدرخشید رشته ی پروین
ز لعل دختر رز چون مراد بستانم
که کشف آن نکند محتسب برای رزین
عجب ز جادوی مستت که ناتوان خفته
نهاده است کمانش مدام بر بالین
چه شد که با من سرگشته کینه می ورزی
ز ذرّه مهر نباشد بهیچ رو در کین
اگرچه رفت بتلخی درین طلب فرهاد
نرفت از سر او شور شکّر شیرین
گل ارچه هست عروس تتق نشین چمن
گلی چو ویس نباشد بگلستان رامین
چو در سخن ید بیضا نموده ئی خواجو
چگونه نسبت شعرت کنم بسحر مبین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترنج بیدار اندر شده به خواب گران
گل غنوده برانگیخته سر از بالین
هرآن که خاتم مدح تو کرد در انگشت
سر از دریچه زرین برون کند چو نگین
بخار دریا بر اورمزد و فروردین
همی فرو گسلد رشته های درّ ثمین
ز آب پاک دهان پر ستاره دارد ابر
ز باد پاک شکم پر ستاره دارد طین
بمشکرنگ لباس اندرون شدست هوا
[...]
همی کند به گل سرخ بر بنفشه کمین
همی ستاند سنبل ولایت نسرین
بنفشه و گل ونسرین و سنبل اندر باغ
به صلح باید بودن چو دوستان، نه بکین
میان ایشان جنگی بزرگ خواهد خاست
[...]
بشکل غالیه دانیست لاله ، یاقوتین
نشان غالیه اندر میان غالیه دان
بتی بمهر چو لیلی بچهر چون شیرین
بوصل او دل من شاد و عیش من شیرین
مثل زنند بشیرین لبش و لیکن هست
حدیث کردن شیرین او به از شیرین
اگر بچین بنگارند نقش چهره او
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.