گروهی حکما به حضرتِ کسریٰ در، به مصلحتی سخن همیگفتند و بزرگمهر که مهترِ ایشان بود خاموش.
گفتندش: چرا با ما در این بحث سخن نگویی؟
گفت: وزیران بر مثالِ اطبّااند و طبیب دارو ندهد جز سَقیم را. پس چو بینم که رای شما بر صواب است، مرا بر سرِ آن سخن گفتن حکمت نباشد.
چو کاری بی فُضولِ من بر آید
مرا در وی سخن گفتن نشاید
و گر بینم که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینم گناه است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
وقتی کاری بدون مداخلهٔ ناروا و بیهودهٔ من انجام میشود، شایسته نیست که من در آن باب سخن بگویم.
ولی چون کوری را در مجاورت چاهی ببینم اگر خاموشی گزینم و وی را از خطر نرهانم گناهی بزرگ است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.