گنجور

 
خواجوی کرمانی

ای مگس ران وثاقت شهپر روح الامین

نقش توقیع جلالت رحمةٌ للعالمین

طاق ایوان نبوت را ز فرط کبریا

برده بر کیوان و آدم در میان ماء و طین

داده هفت اختر بیسر زمزم فضلت یسار

خورده نه منظر بیمن کعبه ی قدرت یمین

بسته حرز نام میمونت فریدون بر علم

کرده نقش خاتم لعلت سلیمان بر نگین

شسته آب دعوتت زنگ از دل شاه حبش

جسته تیغ هندیت تاج از سر فغفور چین

بر جناب در گهت صالح غلامی خاصه دار

در حریم حضرتت آدم گدائی خوشه چین

سدّه مرفوع شرعت عقل را اعلی الذّری

حلقه ی مفتول جعدت روح را حبل المتین

برج او ادنی ز رخسارت پر از بدر منیر

دُرج لا احصی ز گفتارت پر از دُرّ ثمین

ابرویت بگشوده تیر قاب قوسین از کمان

غمزه ات بنموده تیغ قم فانُذر از کمین

بر سپهر لی مع الله عارضت ماهی تمام

در ریاض فاستقم قدّ تو سروی راستین

آهوی مستت که دار کحل مازاغ البصر

خورده آب از جویبار قاصرات الطرف عین

حرفی از آیات تعظیمت رسولٌ قد خلت

لفظی از عنوان توقیرت شفیع المذنبین

بختی افلاک را مهد کمالت بر کتف

و ابلق ایام را داغ جلالت بر سرین

رو بمولی کرده و گرد ولا بر آستان

ترک دنیا گفته و گنج دنی در آستین

باد بر خاکت ز آب دیده خواجو درود

و آفرین بر جان پر نور تو از جان آفرین

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode