روزی به غرور جوانی سخت رانده بودم و شبانگاه به پای گریوهای سست مانده.
پیرمردی ضعیف از پس کاروان همیآمد و گفت: چه نشینی که نه جای خفتن است؟
گفتم: چون روم که نه پای رفتن است؟!
گفت: این نشنیدی که صاحبدلان گفتهاند: رفتن و نشستن به که دویدن و گسستن.
ای که مشتاق منزلی مشتاب
پند من کار بند و صبر آموز
اسب تازی دو تگ رود به شتاب
و اشتر آهسته میرود شب و روز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: روزی جوانی به خاطر غرور و خودبینیاش به جایی رسیده بود که دیگر قادر به ادامهدادن نبود. در آنجا پیرمردی ضعیف از کاروان رسید و به او گفت که نشستن در آن مکان مناسب نیست. جوان پاسخ داد که نمیتواند حرکت کند. پیرمرد به او پندی داد و گفت که بهتر است به جای دویدن و فرار کردن، آرامش داشته باشد و صبر را پیشه کند. او اشاره کرد که هرچند اسب تند و سریع است، اما شتر به آرامی و با صبر حرکت میکند.
هوش مصنوعی: روزی به شدت تحت تاثیر غرور جوانیام قرار گرفته بودم و در شب، در پای کوهی لرزان گیر کرده بودم.
هوش مصنوعی: یک پیرمرد ضعیف از عقب کاروان میآمد و گفت: چرا منتظری؟ اینجا که جای خوابیدن نیست!
هوش مصنوعی: گفتم: چون به کجا بروم که نه توانایی رفتن دارم؟
هوش مصنوعی: گفت: آیا نشنیدهای که صاحبدلان گفتهاند: نشستن و رفتن بهتر از دویدن و از هم گسستن است؟
هوش مصنوعی: ای کسی که به دنبال رسیدن به مقصدی، عجله نکن و به سخن من توجه کن؛ کار خود را درست انجام بده و صبر را یاد بگیر.
هوش مصنوعی: اسب تازی با سرعت زیادی به جلو میرود، در حالی که شتر به آرامی حرکت میکند، چه در روز و چه در شب.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.