گنجور

 
خواجوی کرمانی

زاهد مغرور اگر در کعبه باشد فاجرست

وانک اقرارش ببت رویان نباشد کافرست

چون توانم کز حضورش کام دل حاصل کنم

کانزمان از خویش غالب می شوم کو حاضرست

زنده دل آن کشته کو جان پیش چشمش داده است

تندرست آن خسته کو بر درد عشقش صابرست

عاقبت بینی که کارش در هوا گردد بلند

ذره ی سرگشته کو در مهرورزی ماهرست

هر کرا خاطر بزلف ماهرویان می کشد

عیب نتوان کرد اگر چون من پریشان خاطرست

عاقلان دانند کادراک خرد قاصر بود

زانچه بر مجنون ز سرّ حسن لیلی ظاهرست

در هوایت زورقی بر خشک می رانم ولیک

جانم از طوفان غم در قعر بحری زاخرست

کی سر موئی زبانم گردد از ذکرت جدا

کز وجودم هر سر موئی زبانی ذاکرست

ایکه فرمائی که خواجو عشق را پوشیده دار

چون توانم گرچه دانم کان لباسی فاخرست

 
 
 
فرخی سیستانی

عید همچون حاجیان نوروز را پیش اندرست

اینت نوروزی که عیدش حاجب و خدمتگرست

عید اگرنوروز را خدمت کند بس کار نیست

چاکر نوروز را چون عید سیصد چاکرست

عید را زینت ز مال وملک درویشان بود

[...]

وطواط

صابر، ای چون صبر ذات تو گزیده نزد عقل

تا نپنداری که در هجرت دل من صابرست

هست چندان آرزوی تو مرا ، کز وصف آن

هم کتابت عاجزست و هم عبارت قاصرست

عقل من مغلوب و شوق طلعت تو غالبست

[...]

انوری

دوش خوابی دیده‌ام گو نیک دیدی نیک باد

خواب نه بل حالتی کان از عجایب برترست

خویشتن را دیدمی بر تیغ کوهی گفتیی

سنگ او لعل و نباتش عود و خاکش عنبرست

ناگهان چشمم سوی گردون فتادی دیدمی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
سعدی

پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیردست

دوستدارش روز سختی دشمن زورآورست

با رعیت صلح کن وز جنگ خصم ایمن نشین

زان که شاهنشاه عادل را رعیت لشکرست

ابن یمین

بر سپهر حسن رویش آفتابی دیگرست

لیکن از شعر سیاهش سایبانی دیگرست

زینت خوبان بگاه جلوه از زیور بود

روی شهر آرای تو زیب و بهای زیورست

گفتم آرم در دهن ناگه لبت خندید و گفت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه