دل رفته رفته رنگ لب لعل او گرفت
زین باده، رنگ کوه بدخشان سبو گرفت
گلرنگ گشت تیغ شهادت ز زخم ما
این آب از صفای گهر رنگ جو گرفت
بر روی آفتاب چو شبنم گشاد چشم
هر پاک گوهری که دل از رنگ و بو گرفت
ته جرعه اش به صبح قیامت شفق دهد
جامی که دیده از لب میگون او گرفت
گوهر حدیث پاکی دامان او شنید
از شرم، هر دو دست صدف را به رو گرفت
از شیر مادرست به من می حلالتر
زین لقمه غمی که مرا در گلو گرفت
دست فلک کجا به گریبان من رسد؟
از شش جهت چنین که مرا غم فرو گرفت
جز خون شدن، امید نجاتم نمانده است
از بس دل مرا به میان آرزو گرفت
دست دعای خلق بود پشتیبان عمر
زان خم به پای ماند که دست سبو گرفت
دست از جهان نشسته مکن آرزوی عشق
کاین نیست دامنی که توان بی وضو گرفت
صائب ز ناز دایه بی مهر فارغ است
طفلی که با مکیدن انگشت خو گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف عشق و غم میپردازد. او از تاثیرات عشق بر زندگیاش سخن میگوید و احساساتی چون شادابی و اندوه را در ابیات مختلف به تصویر میکشد. از زیبایی یار و رنگ لب او شروع میکند و به تدریج به زخمها و غمهایی که این عشق برایش به ارمغان آورده، میرسد. شاعر نگران آینده و ایام قیامت است و در نهایت به این نتیجه میرسد که عشق خالص و بدون آلودگی، تنها در دعا و نیایش است. او از دستهای بینوا و دلتنگیهایش میگوید که به او غم و ناکامی تحمیل کردهاند. در پایان، به دوری از عشق و امید میانجامد و به بیتابی و نازکخویی در عاشقی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دل به تدریج رنگ لب های زیبا و آتشین او را پیدا کرد و از این باده نوشیدن، رنگ سبز کوه های بدخشان را به خود گرفت.
هوش مصنوعی: تیغ شهادت، که نشان از فداکاری و ایثار دارد، با زخم ما به رنگ گل درآمده است و این آب، به دلیل پاکی و زیبایی گوهر، رنگ جوی را به خود گرفته است.
هوش مصنوعی: کسی که دلش از دنیا و ظواهر آن پاک شده، مانند شبنمی که بر روی آفتاب میدرخشد، میتواند زیباییها و حقیقتهای تازهای را ببینید.
هوش مصنوعی: آخری جرعهای که از این جام نوشیده میشود، در روز قیامت به روشنی صبح خواهد بخشید، جامی که از لب زیبا و دلفریب او به دست آمده است.
هوش مصنوعی: طلا و جواهر سخنانی درباره پاکی و عفت او شنید و از خجالت، هر دو دست صدف را به سمت چهرهاش برد.
هوش مصنوعی: مادر به من حلالتر از هر نوع نوشیدنی دیگری است، زیرا غمی که در این لقمه گلویم را گرفته، آسانتر از آن است.
هوش مصنوعی: آسمان و سرنوشت کجا میتواند به من آسیب برساند؟ وقتی که غم و اندوه از همه طرف به من حملهور شده است.
هوش مصنوعی: جز اینکه به مرحلهی نابودی برسم، دیگر هیچ امیدی به نجات ندارم، چرا که آرزوهایم به شدت قلب مرا درگیر کردهاند.
هوش مصنوعی: دست دعای مردم حامی زندگی انسان بود؛ از آنجا که خم سبو را در دست گرفته است، همیشه به همان حال ایستاده و پابرجا مانده است.
هوش مصنوعی: به عشق و آرزوهای دنیا دل نبند، زیرا این عشق و محبت، چیزی نیست که بتوانی بدون آمادگی و خلوص در آن وارد شوی.
هوش مصنوعی: طفلی که به عادت مکیدن انگشتش عادت کرده، دیگر از بیمحبتی و ناز دایه بیخبر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت
نتوان همه جهان به یکی تار مو گرفت
در ماهتاب دوش خرامان همی شدی
ماهت بدید و چادر شب پیش رو گرفت
من چون کنم که روی دگر خوش نمی کند
[...]
چندان نظر تمام، که دل نقش او گرفت
از وی نظر بدوز چو دل را فرو گرفت
بیرون رو، ای خیال پراکنده، از دلم
از دیگری مگوی، که این خانه او گرفت
ای پیرخرقه،یک نفس این دلق سینهپوش
[...]
سلطان عشق، ملک دل و دین، فرو گرفت
او حاکم است، نیست کسی را بر او، گرفت
ملک مزلزل دل دیوانگان عشق
آخر قرار بر مه زنجیر مو گرفت
ای گل به نازکی بنشین، بر سریر حسن
[...]
مه لاف حسن زد به نو زا رخ بر او گرفت
خط جانب رخ نو گرفت و نکو گرفت
بوی تو چون شنیدن گل عندلیب مست
چندان کشید ناله که آواز او گرفت
از بوس پایه سرو بهم پوست باز کرد
[...]
ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت
عالم گرفت، لیک بوجه نکو گرفت
جان نکته ای شنیداز آن حسن بر کمال
سوزی زدل برآمد و شوری درو گرفت
فارغ شد از سلامت و راه فنا گزید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.