گنجور

 
صائب تبریزی

ای چشم تو خونریزتر از دور زمانه

مژگان ترا مردمک دیده نشانه

مجروح دم تیغ ترا مژده کشتن

پیغام صبوحی است به مخمور شبانه

می بود اگر با دل صد چاک چه می شد؟

ربطی که سر زلف ترا هست به شانه

خال تو کمر بسته به دل بردن عشاق

چون مور حریصی که برد دانه به خانه

عاشق حذر از آه هوسناک ندارد

کز تیر هوایی بود آسوده نشانه

زلف تو چنین گر دل عشاق کند خون

سرپنجه مرجان شود از زلف تو شانه

پروانه پرسوخته می بود فلک ها

می داشت اگر آتش حسن تو زبانه

مژگان تو از دیده و دل گشت ترازو

هر چند به تیری نتوان زد دو نشانه

در رفتن هوش است عجب طبل رحیلی

آواز دف و بانگ نی و صوت چغانه

صائب نکشی تا به گریبان سر خود را

هرگز نبری گوی سعادت ز میانه

 
 
 
مسعود سعد سلمان

ای خواجه عمید زَمَن و فخر زمانه

ای صاحب آزاده و زیبا و یگانه

مر فضل تو را نیست پدیدار کرانه

تو زنده و فضل تو در آفاق فسانه

مولانا

رندان همه جمعند در این دیر مغانه

درده تو یکی رطل بدان پیر یگانه

خون ریزبک عشق در و بام گرفته‌ست

و آن عقل گریزان شده از خانه به خانه

یک پرده برانداخته آن شاهد اعظم

[...]

اوحدی

سر در کف پایت نهم، ای یار یگانه

روزی که درآیی ز درم مست شبانه

در صورت خوبان همه نوریست الهی

از شمع رخت می‌زند آن نور زبانه

با چشم تو یک رنگ چو گشتیم به مستی

[...]

ابن یمین

ای ترک پریچهره از آن جام شبانه

در ده بصبوحی می گلرنگ مغانه

گفنی که بده جان ز پی بوسه و بستان

بستان و بده تا کی از این عذر و بهانه

جان بر طبق شوق نهم پیش تو روزی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
خواجوی کرمانی

دی آن بت کافر بچه با چنگ و چغانه

می رفت بسر وقت حریفان شبانه

بر لاله زنیلش اثر داغ صبوحی

بر ماه ز مشکش گره جعد مغانه

یاقوت بمی شسته و آراسته خورشید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه