به دل زخم نمایانی چو پرگار از دو سر دارم
که یک پا در حضر پیوسته یک پا در سفر دارم
نگردد عقده های من چرا هر روز مشکلتر
که چون سرو از رعونت دست دایم بر کمر دارم
اثر از گریه مستانه می جویم، زهی غفلت
که چشم شستشوی نامه از دامان تر دارم
زدم تا پشت پا مردانه نعلین تعلق را
ز هر خاری درین وادی بهاری در نظر دارم
چنان از عشق کاهیده است جسم ناتوان من
که اگر افتم به فکر قطره از طوفان خطر دارم
همان بیطاقتم هر چند دریا را کشم در بر
که در هر جنبشی چون موج آغوش دگر دارم
مدان چون رشته از من، هر چه باشد جز تهیدستی
که این پهلوی چرب از پرتو قرب گهر دارم
شود شمشیر زهرآلوده ای چون سرو بهر من
چون ابر نوبهاران هر که را از خاک بردارم
مرا بگذار چون پروانه تا آتش زنم در خود
که بهر گرد سر گشتن پر و بال دگر دارم
نیم غافل ز حق راهبر گر رهنمایم شد
که من هم منت آوارگی بر راهبر دارم
مرا نتوان به شیرینی چو طوطی صید خود کردن
که در دل از شکست آرزو تنگ شکر دارم
اگر دانم به آن لب می رسد صائب شراب من
به جوشی می توانم سقف این میخانه بردارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات پیچیدهای را بیان میکند که ترکیبی از عشق، درد و جستجوی هویت است. او از زخمهای عمیق دل و مشکلات درونیاش سخن میگوید که همواره در بین زندگی عادی و سفر وجود دارد. با وجود تحمل سختیها و احساسات سنگین، او به دنبال آزادی و رهایی از قید و بندهاست. شاعر از عشق و تأثیر آن بر جسم و روحش میگوید و تمایل دارد تا با آتش عشق بسوزد و در این مسیر، آرزوهایش را جستجو کند. در نهایت، او بر این باور است که با وجود نابسامانی و بیثباتی، همچنان آرزومند زندگی و خوشی است.
هوش مصنوعی: زخم عاطفی را در دل دارم و مانند پرگار که از دو طرف گردونه میچرخد، من نیز در دو حالت زندگی میکنم: یک پا در دنیای خودم و فعالیتهای روزمرهام هستم و پا دیگرم در سفر و دوری از دنیای آشنا، در حال کاوش و جستجو.
هوش مصنوعی: چرا هر روز این مشکلات و ناراحتیها برای من بیشتر میشود؟ من همیشه به خاطر غرور و خودپسندیام به خودم تکیه کردهام، مثل سرو که همیشه سر بالا است.
هوش مصنوعی: من در پی نشانهای از گریهی عاشقانه هستم، ولی چه غافلانه که چشمانم نامهای را که باید پاک میکرد، هنوز بر روی دامن خیس دارم.
هوش مصنوعی: من با شجاعت راه خود را ادامه میدهم و هرگونه مانع و سختی را که در این مسیر پیش میآید، به راحتی پشت سر میگذارم. آرزوی من در این راه رسیدن به زیباییها و آرامش است.
هوش مصنوعی: بدن ناتوان من به قدری از عشق تضعیف شده است که اگر به زمین بیفتم، نگران قطرهای از طوفان هم هستم.
هوش مصنوعی: من همان شخص ناتوان و بیطاقتی هستم که هرچقدر دریا را به آغوش میکشم، باز هم در هر حرکتی که انجام میدهم، همچون موجی که به ساحل میخورد، در آغوشی دیگر گرفتار میشوم.
هوش مصنوعی: به من نگویید که به خاطر نداشتن مال و ثروت، چیز دیگری از من جداست، زیرا من در این زندگی از درخشش محبت و دوستی برخوردارم.
هوش مصنوعی: تو به مانند شمشیری زهرآلود، با قدرت و زیبایی چون سرو، در دلم مینشینی و مانند ابرهای بهاری به هر که بخواهم زندگی میبخشی و از ظلمت خاکی رهایی میبخشی.
هوش مصنوعی: بگذار که مانند پروانه به دور آتش بگردم و خود را در آن بسوزانم، چون برای پرواز و گشتن دور آن، بال و پر دیگری دارم.
هوش مصنوعی: اگر اندکی از حقیقت غافل شوم و کسی مرا راهنمایی کند، باید بگویم که من نیز خود بار سنگینی از بیسرنوشتی بر دوش راهنمای خود دارم.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به شیرینی و خوشی یک طوطی که به دام افتاده، گرفتار شوم؛ زیرا در دل خود از شکستن آرزوهایم، غمی عمیق و تلخی دارم.
هوش مصنوعی: اگر بدانم که آن لب به شراب من پاسخ میدهد، میتوانم به قدری شاد شوم که سقف این میخانه را بردارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من از پیوستگان دل غریبی در سفر دارم
که بیاو آتش اندر جان و ناوک در جگر دارم
ز حال خود خبر دارم نکرد آن ماه و زین غصه
حرامست ار ز حال خود سر مویی خبر دارم
مرا تا او برفت از در نیامد در نظر چیزی
[...]
خیال لعل میگون تو دائم در نظر دارم
چو ساغر سینهای پرخون و چشمی پرگهر دارم
فروغ عارضت ماه است، با وی عشق میورزم
درخت قامتت سرو است، زو امیدِ بر دارم
نه بی مرغول مشکینت شبی را روز میخواهم
[...]
خبر از دل اگر پرسی منم کز دل خبر دارم
به چشم من ببین رویش که دائم در نظر دارم
منم صوفی ملک دل که باشد شکر او وردم
منم عطار شهر جان که در دکان شکر دارم
مروا ی عاشق صادق که من معشوق جانانم
[...]
من آن گنجم که در باطن هزاران گنج زر دارم
من آن بحرم که در دامن به دریاها گهر دارم
من آن معشوق پنهانم که سرگردان عشق خود
چو چشم دلبران عاشق بسی صاحب نظر دارم
من آن چرخ پرانوارم در اقلیم الوهیت
[...]
من از گلهای خون دل از آن رخساره تر دارم
که از دست رقیب خار خاری در جگر دارم
مرا گویی که یارت کیست خواهم دیگری گویم
ولی دل ندهم گفتن که من یار دگر دارم
همی خواهم که ره یابم درون سینه مردم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.