گنجور

 
صائب تبریزی

غم عالم به دل از دیده خونبار می‌آید

به این گلشن خزان از رخنه دیوار می‌آید

تسلی در دل آزرده عاشق نمی‌باشد

ازین ویرانه دایم ناله بیمار می‌آید

به سختی‌های دوران صبر کن ای تشنه راحت

که آب گریه شادی ازین کهسار می‌آید

فشاند آستین بی‌نیازی چون غنای حق

چه از گفتار می‌خیزد؟ چه از کردار می‌آید؟

پس از مردن به من شد مهربان جانان، ندانستم

ز خواب مرگ کار دولت بیدار می‌آید

چراغ گل ز بی‌تابی به شمع صبح می‌ماند

کدامین سنگدل یارب به این گلزار می‌آید؟

در آن وادی که قطع ره به همت می‌توان کردن

ز پای خفته کار تیغ لنگردار می‌آید

ز حبس پیله، کرم پیله هم آزاد می‌گردد

اگر زاهد برون از پرده پندار می‌آید

اگر در دل نباشد غصه دوران گره صائب

سخن یکدست می‌خیزد، نفس هموار می‌آید

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عراقی

صبا وقت سحر گویی ز کوی یار می‌آید

که بوی او شفای جان هر بیمار می‌آید

نسیم خوش مگر از باغ جلوه می‌دهد گل را

که آواز خوش از هر سو ز خلقی زار می‌آید

بیا در گلشن ای بی‌دل، به بوی گل برافشان جان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
مولانا

چه بویست این چه بویست این مگر آن یار می‌آید

مگر آن یار گل رخسار از آن گلزار می‌آید

شبی یا پرده عودی و یا مشک عبرسودی

و یا یوسف بدین زودی از آن بازار می‌آید

چه نورست این چه تابست این چه ماه و آفتابست این

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
امیرخسرو دهلوی

ز من در هجر او هردم فغان زار می‌آید

خوش آن چشمی که آن هردم بر آن رخسار می‌آید

به بازی سوی من آمد، به شوخی دل ز من بستد

بدو گفتم: چه خواهی کرد؟ گفتا: کار می‌آید

چو رفتم بر درش بسیار، دربان گفت کاین مسکین

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
اوحدی

سحر گه چون نسیم زلف آن دلدار می‌آید

درخت شوقم از برگش به برگ و بار می‌آید

ز توفان خفتگان کوچه را آگاه دار امشب

که سیل گریهٔ این دیدهٔ بیدار می‌آید

حروف نامه‌ام بی‌نقطه آن بهتر که از چشمم

[...]

سیف فرغانی

نسیم صبح پنداری ز کوی یار می‌آید

به جان‌ها مژده می‌آرد که آن دلدار می‌آید

به صد اکرام می‌باید به استقبال او رفتن

که بوی دوست می‌آرد ز کوی یار می‌آید

بدین خوبی و خوشبویی چنان پیدایی و گویی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه