برین دل هر دم از هجر تو دیگر گونه خار آید
ولی امید میدارم که روزی گل به بار آید
رفیقان هر زمان گویند: عاقل باش و کاری کن
خود از آشفتهای چون من نمیدانم چه کار آید؟
ز تیر خسروان مجروح گردند آهوان، لیکن
بدین قوت نپندارم که زخمی بر شکار آید
ز سودای کنار او کنارم شد چو دریایی
نه دریایی که رخت من ز موجش با کنار آید
گر او صدبار بر خاطر پسندد، راضیم لیکن
بدان خاطر نمیباید پسندیدن که بار آید
همه شب ز انتظار او دو چشمم باز و میترسم
که خوابم گیرد آن ساعت که دولت در گذار آید
بکوش ای اوحدی یک چند، اگر مقصود میجویی
کسی کش پای رفتن هست ننشیند که یار آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد جدایی و انتظار برای معشوق گفتگو میکند. او هر لحظه از هجران دچار رنج و زخم میشود، اما همچنان امیدوار است که روزی عشق به بار بنشیند. دوستانش از او میخواهند عاقل باشد و کاری کند، اما شاعر در حالتی آشفته نمیداند چه باید بکند. او به شدت به یاد معشوقش است و میگوید حتی اگر معشوق صد بار به او توجه کند، باز هم باید از این محبت بپرهیزد زیرا ممکن است بارش سنگین باشد. شاعر شبها به انتظار معشوق چشم به راه است و میترسد خوابش ببرد در حالی که لحظههای خوشبختی در حال گذر است. در نهایت، به خود و دیگران توصیه میکند که باید در تلاش باشند تا به معشوق برسند و نباید در انتظار نشسته و بیتحرک بمانند.
هوش مصنوعی: دل من هر لحظه از دوری تو به شکلهای مختلفی حسرت و غم را تجربه میکند، اما همچنان امیدوارم که روزی شکوفهها و زیباییها به زندگیام بازگردد.
هوش مصنوعی: دوستان همیشه به من میگویند: عاقل باش و کاری انجام بده. اما من که خودم درگیر مشکلات هستم، نمیدانم چه کار باید بکنم.
هوش مصنوعی: آهوان از تیر بالای پادشاهان آسیب میبینند، اما به این قدرت فکر نمیکنم که زخمی بر شکار بیفتد.
هوش مصنوعی: از شدت دلمشغولی به وصال او، حالتی پیدا کردهام که مثل دریا هستم، اما نه دریای آرامی که بتوانم در آن کنار بیایم و از تلاطم امواجش نجات پیدا کنم.
هوش مصنوعی: اگر او صد بار هم در دلش خوشایند باشد، من راضیام، اما نباید به خاطر این خوشایندی، کارهایی انجام شود که بعدها برایم دشوار و سنگین گردد.
هوش مصنوعی: در تمام شب، به امید او چشمانم را باز نگه میدارم و نگرانم که مبادا خوابم ببرد در لحظهای که خوشبختی به سراغم بیاید.
هوش مصنوعی: کوشش کن و برای رسیدن به مقصودت تلاش کن. اگر کسی منتظر یاری است، باید بداند که نمیتواند در جا بماند و باید راه بیفتد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زباغ ای باغبان ما را همی بوی بهار آید
کلیدباغ ما را ده که فردامان به کار آید
کلید باغ را فردا هزاران خواستار آید
تو لختی صبر کن چندانکه قمری بر چنار آید
چواندر باغ تو بلبل به دیدار بهار آید
[...]
چه حاصل گر هزاران گل دمد یا صد بهار آید؟
مرا چون با تو کار افتاده است اینها چه کار آید؟
دلم را باغ و بستان خوش نمیآید، مگر وقتی
که جامی در میان آرند و سروی در کنار آید
چو سوی زلف خوبان رفت، سوی ما نیاید دل
[...]
به بی برگی قناعت می کنم تا نوبهار آید
به زخم خار دارم صبر تا گل در کنار آید
گلی نشکفت بر رخسارم از میخانه پردازی
مگر در خون خود غلطم که رنگم برقرار آید
سرشک تلخ من آن روز نقل انجمن گردد
[...]
ز مژگان بوالهوس را در غمت کی خون به بار آید؟
نروید گل ز خار خشک اگر صد نوبهار آید
دلم از رفتن غم شادمان گردد، چه میداند
که گر یک غم رود از سینهام بیرون، هزار آید
به مستی سر برآور، یا به ننگ هوش تن در ده
[...]
نمیخواهم که بوی پیرهن از نزد یار آید
گرفتم دیده روشن کرد، بیرویش چه کار آید!
گل روی بتان را سبزة خط در عقب باشد
بلی در گلستان حسن، گل پیش از بهار آید
ز بوی نو بهارم مرغ دل در اضطراب آمد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.