گر چه در کوی وفا جا نگرفتی و سرایی
ما نبردیم ز کوی طلبت رخت به جایی
بس خطا بود نگه باز نکردن که گذشتی
مکن اینها، که نکردیم نگاهت به خطایی
بر تن این سر شب و روز از هوس پای تو دارم
ورنه من کیستم آخر؟ که سرم باشد و پایی
گر قبا شد ز غمت پیرهنی حیف نباشد؟
کم از آن کز کف عشق تو بپوشیم قبایی
قیمت قامت و بالای ترا کس بنداند
تا نیفتند چو من شیفته در دام بلایی
درد عشق تو به نزدیک طبیبان ولایت
بس بگفتیم و ندانست کسش هیچ دوایی
هم نشینان تو بر سفرهٔ خاصند، چه معنی؟
که به درویش سر کوچه نگفتند صلایی
بوسهای ده به من خسته، که بسیار نباشد
به فقیران بدهد محتشم شهر عطایی
اوحدی را مکن از خیل محبان تو بیرون
که توسلطانی و خیلت نشکیبد ز گدایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد عشق و دلتنگی است. شاعر از جدایی و ناکامی در عشق سخن میگوید و حسرت میخورد که نتوانسته به معشوق خود نزدیک شود. او به یاد لحظاتی افتاده که میتوانست به معشوق نگاه کند و از خطاهای خود در این زمینه ناراحت است. شاعر به زیباییهای معشوق اشاره میکند و حس میکند که دیگران اهمیت او را درک نمیکنند. همچنین دردی که از عشق میکشد به پزشکان گفتنی است، اما هیچکس درمانی برای آن نمییابد. در نهایت، شاعر از معشوق درخواست بوسهای میکند که نشانهای از محبت باشد و از او میخواهد که همواره به یاد او باشد، چرا که او از محبان واقعی معشوق است و از این عشق نمیتواند جدا شود.
هوش مصنوعی: اگرچه در جایی که باید وفاداری باشد، نتوانستی جایی پیدا کنی و ما هم نتوانستیم از کوی تو به جایی برویم.
هوش مصنوعی: نگاه کردن به خطاها و اشتباهات دیگران، همیشه کار درستی نیست. بهتر است به جای آن، از کنار این اشتباهات بگذریم و بیتوجهی نشان دهیم. در واقع، نباید با دقت به نقاط ضعف یکدیگر توجه کنیم، زیرا خودمان نیز ممکن است اشتباهاتی داشته باشیم.
هوش مصنوعی: من بر بدن این شب و روز به خاطر آرزوی تو زندگی میکنم؛ وگرنه من چه کسی هستم که تنها سر داشته باشم و پای نداشته باشم؟
هوش مصنوعی: اگر پیرهنی از غم تو بپوشیم، چه اشکالی دارد؟ مگر کمتر از این است که با عشق تو، لباسی بپوشیم؟
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند ارزشی برای زیبایی و قامت تو تعیین کند، تا زمانی که مانند من مجذوب و در دام مشکلات عشق نیفتند.
هوش مصنوعی: ما دربارهی درد عشق تو مدام با پزشکان شهر صحبت کردیم، اما هیچکسی نتوانست راه حلی برای آن پیدا کند.
هوش مصنوعی: دوستان و هم نشینان تو، افرادی ویژه و خاص هستند و این نشان میدهد که در این جمع، احترام و ارادت به افراد نیازمند و مستضعف وجود ندارد، چرا که حتی به درویش سادهای که در کنار کوچه نشسته، توجهی نمیشود.
هوش مصنوعی: به من که خستهام یک بوسه بده، و این بوسه را به کسانی که نیازمندتری هستند، نبخش.
هوش مصنوعی: اوحدی را از جمع دوستانت دور نکن، زیرا تو به او تسلط داری و او نیز از گدایی و نیاز به محبت تو بینصیب نخواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری
[...]
تو چه ترکی تو چه ترکی که به رخ فرّ همایی
ز منت شرم نیاید که به من رخ ننمائی
من بیچاره مسکین که به هجر تو اسیرم
تو خودم باز نپرسی که تو چونی و کجائی
چه شکایت کنم از تو که تو خود نیک شناسی
[...]
مکن ای دوست نشاید که بخوانند و نیایی
و اگر نیز بیایی بروی زود نپایی
هله ای دیده و نورم گه آن شد که بشورم
پی موسی تو طورم شدی از طور کجایی
اگرم خصم بخندد و گرم شحنه ببندد
[...]
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
[...]
گر تو شیرین شکر لب به شکر خنده درآیی
به شکر خندهٔ شیرین، دل خلقی بربایی
آن نه مرجان خموش است که جانیست مصوّر
وان نه سرچشمهٔ نوش است که سرّیست خدایی
وصف بالای بلندت به سخن راست نیاید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.